حالت سیاه
23-11-2024
Logo
فقه اسلامی - عبادات تعاملی - ربا - درس 11-15: اموال شامل ربا
  • فقه اسلامی / عبادات تعاملی
  • /
  • ربا
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و سلام و درود بر سیدنا محمد راستین وعده‌ی امانت دار. بار خدایا علم ما تنها همان است که تو به ما آموخته‌ای و تو دانا و حکیمی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود دهد و از علمی که به ما آموختی به ما سود برسان و علم ما را بیفزای. حق را به ما حق بنما و پیروی از آن را روزی ما بگردان و باطل را باطل بنما و پرهیز از آن را نصیب ما بفرما و ما را از کسانی قرار بده که سخن را می‌شنوند و از بهترین آن پیروی می‌کنند و ما را به لطف خود در زمره‌ی بندگان نیک خود قرار بده.

معاملات ربوی:

موضوعی را که در هفته‌ی پیش درباره‌ی معاملات ربوی آغاز کردیم ادامه می‌دهیم. اندکی درباره‌ی ربای نسیه و ربای فضل یا ربای بیوع و قروض سخن گفتم و امروز به اموالی می‌پردازیم که ربوی هستند. از خداوند می‌خواهم مرا در بیان جزئیات این موضوع توفیق دهد و شما هم با همراهی لحظه به لحظه مرا یاری دهید.
ربا با دو بخش ربای دین و ربای بیع آن طور که بسیاری از مردم فکر می‌کنند، تنها به معاملات طلا و نقره محدود نمی‌شود. ربای نسیه و ربای فضل و ربای قروض و بیوع در پول واقع نمی‌شود: طلا و نقره و پول تنها نیست بلکه به موارد زیادی دیگر نیز رسوخ می‌کند. پس ربا در طلا و نقره و پول و سایر موارد نیز وجود دارد. پیامبر صلی الله علیه و سلم تعدادی از چیزهایی که ربا در آن اتفاق می‌افتد را بیان فرموده است و این موارد را پیامبر انتخاب نموده چون در عصر خودش رواج داشته است.
علما سخن جالبی دارند: تحریم یا ایجاب باید در علت باشد نه در عین. اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: زکات به گندم، جو، کشمش و خرما تعلق می‌گیرد امروزه صد محصول داریم که سود فراوانی دارد. علما به این حقیقت رسیده‌اند که زکات در علت این انواع است نه در خود آن‌ها یعنی مثلا در نخود، عدس و برنج و هر محصولی با جو، گندم، کشمش و خرما دسته بندی شود؛ باید زکات آن داده شود. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است:

((عن عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ يُخْبِرُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ رِبًا إِلا هَاءَ وَهَاءَ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ رِبًا إِلا هَاءَ وَهَاءَ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ رِبًا إِلا هَاءَ وَهَاءَ وَالشَّعِيرُ بِالشَّعِيرِ رِبًا إِلا هَاءَ وَهَاءَ))
((از عمر بن خطاب رضی الله عنه از رسول الله روایت شده که فرمود: معامله‌ی طلا با طلا، گندم با گندم، و خرما با خرما، جو با جو، ربا است مگر این‌که دست به دست (و برابر) باشد))

(کتب ششگانه)

یعنی می‌فرماید: هر کدام از دو طرف معامله دقیقا آنچه در دست دارند به یکدیگر دهند یعنی داد و ستد در مجلس یعنی بگیر و بستان در یک مجلس و دست به دست باشد.
یعنی از من بگیر و به من بده. پس از اندکی حکمت رسول الله را در این موضوع مهم خواهیم دید که نفع آن برای تمام امت است.

((عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: التَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْحِنْطَةُ بِالْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرُ بِالشَّعِيرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ يَدًا بِيَدٍ فَمَنْ زَادَ أَوِ ازْدَادَ فَقَدْ أَرْبَى إِلا مَا اخْتَلَفَتْ أَلْوَانُهُ))
((از ابی هریره روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: خرما با خرما، گندم با گندم، جو با جو، نمک با نمک و دست به دست باشد و کسی که بیشتر دهد یا بگیرد رباخواری کرده مگر چیزهایی که با هم فرق می‌کنند.))

یعنی جنس آن با هم متفاوت باشد. مانند گندم با جو. جو جنسی است و گندم جنسی دیگر است. وقتی جنس دو کالا با هم متفاوت باشد می‌توان بیشتر گرفت اما در هر حال باید در جا داده و گرفته شود.

((عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِيرُ بِالشَّعِيرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ يَدًا بِيَدٍ فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الأَصْنَافُ فَبِيعُوا كَيْفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ يَدًا بِيَدٍ ))
((از عباده بن صامت روایت است که گفت: رسول الله فرمود: طلا با طلا، نقره با نقره، گندم با گندم، جو با جو، خرما با خرما، نمک با نمک هر کدام با مثل خود و مساوی و دست به دست باشد اگر جنس این انواع تفاوت داشت هر طور خواستید معامله کنید در صورتی که دست به دست باشد.))

(مسلم)

از این احادیث برداشت می‌کنیم: مبادله‌ی هیچ چیزی با شبیه خودش جایز نیست مانند طلا با طلا یا گندم با گندم اما چرا؟
شما خرما می‌دهید تا خرما بگیرید. مفهوم آن است که اشکال دارد. شاید شما خرمای بی کیفیت داده باشید و به همان اندازه خرمای خوب گرفته باشید و نمی‌گویم خریدید، گرفتید. خرمای بی کیفیت را دادید و خرمای با کیفیت گرفتید. یا خرمای با کیفیت دادید و دو برابر خرمای بی کیفیت گرفتید. نزد شخصی می‌روید که انواع خرما را نمی‌شناسد و به او خرمای بی کیفیت می‌دهید و با خرمای با کیفیت عوض می‌کنید در اینجا حرام خواری اتفاق افتاده است. اگر نوع یکی باشد باید مبادله بطور یکسان، یک کیلو در مقابل یک کیلو و صد کیلو در مقابل صد کیلو باشد زیرا در جاهلیت خرمای با کیفیت را با دو یا سه برابر خرمای بی کیفیت معاوضه می‌کردند. این شخص خرمای بی کیفیت را می‌گرفت تا خرمای با کیفیتی به کسی دهید که از انواع خرما اطلاعی ندارد. تا زمانی که تبادل یک جنس صورت گیرد باید دو مقدار برابر باشد تا شُبه و سوء استفاده اتفاق نیفتد که در این صورت مال برادرتان را به ناحق خورده‌اید.
برداشت شده از این احادیث: مبادله‌ی دو چیز همانند مثل طلا با طلا و گندم با گندم تنها به دو شرط جایز است:

اولین حکم

1.برابری و یکسانی به خاطر فرموده‌ی ایشان:

((مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ))
((مثل و برابر))

و این برای تأکید این سخن ایشان است: «مثل و مانند» که نشان دهنده‌ی احتیاط در این امر است. مانند این فرموده:
بیشتر نگیرید.

((فَمَنْ زَادَ أَوِ ازْدَادَ فَقَدْ أَرْبَى إِلا مَا اخْتَلَفَتْ أَلْوَانُهُ ))
((و کسی که بیشتر دهد یا بگیرد رباخواری کرده مگر چیزهایی که با هم فرق می‌کنند))

تمام این‌ها برای این است که بهره کشی و سوء استفاده میان مردم اتفاق نیفتد. تا مردم اموال یکدیگر را به ناحق نخورند. تا از ناآگاهی مردم سوء استفاده نشود. گاهی کسی مال کسی را به ناحق می‌خورد. کالای او را به ارزان ترین قیمت می‌خرد. برای این که مرتکب چنین کاری نشویم تنها در صورتی مبادله‌ی یک نوع با هم نوعش جایز است که عین هم و دست به دست و به مقدار برابر و در یک مجلس داد و ستد شود.

2.شرط دوم تحویل گرفتن است بنابراین جایز نیست که یکی اکنون آورده شود و دیگری بعدا آورده شود.

چرا که فرموده است:

((عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: لا تَبِيعــُوا الذَّهـَبَ بِالذَّهـَبِ إِلا مِثْلا بِمِثْلٍ ولا تُشِفُّوا بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ ولا تَبِيعُوا الْوَرِقَ بِالْوَرِقِ إِلا مِثلاً بِمِثْلٍ وَلا تُشِفُّوا بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ ولا تَبِيعُوا مِنْهَا غَائِبًا بِنَاجِزٍ ))
((از ابو سعید خدری رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: طلا را به طلا و نقره را به نقره نفروشيد، جز اين كه هر دو مساوي باشند و مقدار يكي از آن دو را بيشتر از ديگري قرار ندهيد و طلا يا نقره‌اي که در مجلس خريد و فروش حاضر است را با طلا و نقره‌اي که بيرون از مجلس عقد است، ( نسيه آنها را به نقد) نفروشيد))

و فرموده‌ی ایشان:

((إِلا هَاءَ وَهَاءَ ))
((مگر عین هم دیگر))

یعنی بگیر و بده یا دست به دست، برابری و بده بستان در یک مجلس باشد.
اکنون اولویت به تفاوت کیفیتی دو کالای معاوضه‌ای نیست. اشکال همین جا است. اگر بخواهید پول را به عنوان واسطه حذف کنید درست نیست مگر دو مقدار کالا به طور برابر عوض شود. مساوی و یکسان و عین هم باشد. داد و ستد در یک مجلس و دست به دست باشد. بده و بستان. بنابراین اختلاف کیفیت دو جنس معاوضه‌ای اعتبار ندارد.
طلای بیست و چهار عیار با طلای هجده عیار. تا زمانی که طلا با طلا باشد اولویت با این نامگذاری‌ها نیست حتی اگر اصلی در قالب ریزی طلا داشته باشد. طبیعتاً راه حل دقیقی وجود دارد. بنابراین جایز نیست صد پیمانه گندم با کیفیت را با صد و پنج پیمانه‌ی بی‌کیفیت معاوضه نماییم. اگر این باب را باز کنیم وارد شبهه می‌شویم. از ناآگاهی انسان سوء استفاده می‌شود و ممکن است یک پیمانه با کیفیت به او دهیم و چهار پیمانه بی‌کیفیت از او بگیریم. این پیمانه‌ها را می‌گیریم و می‌دهیم و در مقابل چهار پیمانه با کیفیت به یک انسان نادان می‌دهیم. این فریبکاری‌ها و روش‌های آسان باج گیری از امول مردم و زیان به آنان در اموالشان به ناحق است و شارع مقدس آن را حرام نموده است.

((عَنْ أَبِي سعِيدٍ قَالَ: كُنَّا نُرْزَقُ تَمْرَ الْجَمْعِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ الْخِلْطُ مِنَ التَّمْرِ فَكُنَّا نَبِيعُ صَاعَيْنِ بِصَاعٍ فَبَلَغَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: لا صَاعَيْ تَمْرٍ بِصــَاعٍ وَلا صـَاعَيْ حِنْطَةٍ بِصَاعٍ وَلا دِرْهَمَ بِدِرْهَمَيْنِ ))
((از ابی سعید روایت است: در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما خرماهای جمع که مخلوطی از هر نوع خرما بود، می‌رسید. ما دو صاع آن ها را در مقابل یک صاع داد و ستد می‌كردیم. آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: «معامله دو صاع در برابر یک صاع و دو درهم در مقابل یک درهم، درست نیست»))

چگونه یک درهم به دو درهم؟ ضخامت درهم‌ها. کیفیتشان، وزن هر درهم متفاوت است. وزن این دو برابر آن یکی است. مانند هم است. اگر نوع یکی بود باید مقدار برابر باشد. تا غبن فاحش اتفاق نیفتد و اموال مردم به ناحق خورده نشود و این امر به درگیری شدید نینجامد. یک درهم به دو درهم جایز نیست؛ زیرا در آن زمان‌ها درهم باکیفیت و بی کیفیت وجود داشته است.

((عن سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: جَاءَ بِلالٌ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِتَمْرٍ بَرْنِيٍّ، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: مِنْ أَيْنَ هَذَا قَالَ بلالٌ كَانَ عِنْدَنَا تَمْرٌ رَدِيٌّ فَبِعْتُ مِنْهُ صَاعَيْنِ بِصَاعٍ لِنُطْعِمَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: عِنْدَ ذَلِكَ أَوَّهْ أَوَّهْ عَيْنُ الرِّبَا عَيْنُ الرِّبَا لا تَفْعَلْ وَلَكِنْ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَشْتَرِيَ فَبِعِ التَّمْرَ بِبَيْعٍ آخَرَ ثُمَّ اشْتَرِهِ ))
((از ابوسعید خدری روایت است که گفت: بلال، خرمای بَرنی (یک نوع خرمای بسیار مرغوب) خدمت نبی‏اكرم صلی الله علیه وسلم آورد.آن حضرت صلی الله علیه وسلم خطاب به او، فرمود: «این‌ها را از كجا آورده‌ای»؟ بلال گفت: نزد ما خرمای نامرغوب بود. دو صاع از آنها را در برابر یک صاع، فروختم تا رسول اكرم صلی الله علیه وسلم از آنها بخورد. این جا بود كه رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «آه، آه! این معامله، عین ربا است، عین ربا است. چنین نكن. اما هرگاه خواستی خرمای خوب بخری، خرماهای خودت را بفروش و از پول آن، خرمای خوب بخر))

یک مثال از زندگی ما برای تقریب به ذهن: گاهی سیبی کوچک اما با کیفیت است و در کنار آن سیبی بزرگ و غنی سازی شده با کودهای شیمیایی است. بزرگ و خوش رنگ است اما مزه ندارد. اگر شخصی یک کیلو از سیب بزرگ به شما دهد و پنج تا از سیب کوچک از شما بگیرد به شما زیان زده است؛ بنابراین تا زمانی که جنس یکی باشد باید برابر باشد.
من خرمای بی کیفیت و با کیفیت دارم. من طلای هجده و بیست و چهار عیار دارم. من گندمی داردم که برای مصارف خاصی استفاده می‌شود، سفت است. می‌خواهم آن را با قیمت بالا بفروشم و بخواهم گندم برای نان بگیرم. چه کنم؟

((فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: عِنْدَ ذَلِكَ أَوَّهْ أَوَّهْ عَيْنُ الرِّبَا عَيْنُ الرِّبَا لا تَفْعَلْ وَلَكِنْ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَشْتَرِيَ فَبِعِ التَّمْرَ بِبَيْعٍ آخَرَ ثُمَّ اشْتَرِهِ ))
((پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: این جا بود كه رسول‏الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «آه! آه! این معامله، عین ربا است، عین ربا است. چنین نكن. اما هرگاه خواستی خرمای خوب بخری، خرماهای خودت را بفروش. و از پول آن، خرمای خوب بخر))

درآمد واسطه همان پول است. هر چه داری بفروشید و قیمت بازار آن را بگیرید. مثلا یک کیلو از آن شصت است و بی کیفیت آن چهل است. وقتی یک پیمانه دادید و دو پیمانه گرفتید پنجاه درصد تفاوت دارد. اگر خرمای با کیفیت با قیمت شصت را به کسی عرضه کردید و به جای آن خرمای بی کیفیت را با چهل و پنج خریدید. چه کرده‌اید؟
یک پیمانه با کیفیت به او دادید و در مقابل دو پیمانه بی کیفیت از او گرفته‌اید در اینجا غبن صورت گرفته است. راه حل این است که خرمایی که دارید را نقدا بفروشید و خرمایی دیگری را با آن پول بخرید.
طلایی که دارید را بفروشید و با پول آن طلای دیگر بخرید. این راه حل است و مبادله و معاوضه درست نیست مگر در موارد بسیار دقیق که از یک جنس باشد و دقیقا عین هم و برابر باشد و بده بستان صورت گیرد.

3. حکم سوم این

است که وقتی یک نوع با نوع دیگر معامله می‌شود، دو جنس از یک نوع نیستند و مانند گندم وجو هم خانواده نباشند و زیاد و کم کردن جایز است. شاید سیب با انگور باشد. گندم با جو باشد. برنج با گندم پوست کنده باشد. اینجا زیاد و کم صورت می‌گیرد و یکی از دیگری بیشتر می‌شود. بادام زمینی و پسته فرق زیادی با هم دارند اما نسیه یعنی دیرکرد حرام است بلکه باید هر کدام از طرفین آن چه را از دیگیری می‌خرد؛ در یک مجلس تحویل بگیرد. احادیث بسیار روشن است. مانند این فرموده‌ی ایشان صلی الله علیه وسلم :

((فَبِيعُوا كَيْفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ يَدًا بِيَدٍ ))
((هر طور خواستید معامله کنید به شرط آن که دست به دست باشد))

بنابراین درباره‌ی موضوع مبادله هنگامی که دو کالا از یک نوع باشد باید داد و ستد در یک مجلس رخ دهد و مقدارها برابر باشد اما اگر یکی از کالاهای مذکور به جز طلا و نقره را در مقابل طلا و نقره یا پول خرید نسیه جایز است چرا که در حدیث بخاری و مسلم آمده است:

((عَنْ عَائِشَةَ رَضِي اللَّهُ عَنْهَا قَالَتِ: اشْتَرَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ يَهُودِيٍّ طَعَامًا بِنَسِيئَةٍ وَرَهَنَهُ دِرْعَهُ))
((از عائشه روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم از یک یهودی غذایی به نسیه گرفت و زره خود را پیش او گرو گذاشت))

طبیعتا این حدیث تفسیر دقیق وشرعی دارد. می‌توان با اهل کتاب و بخصوص مسیحیان معامله کرد. پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌توانست این را از یاران خود بگیرد اما او قانونگذار بود و این نکته باید برای شما روشن شود. گاهی انسان به علت ناآگاهی می‌گوید: چگونه عمر آشکارا و با مبارزه طلبی از مشرکان مهاجرت کرد؟ و گفت: هر کس می‌خواهد مادرش داغ او را ببیند و فرزندش یتیم شود مرا در این دشت تعقیب کند. سیدنا عمر سربلند و سرافراز و آخته شمشیر بیرون رفت و مهاجرت کربد در حالی که پیامبر صلی الله علیه وسلم پنهان شد و با ابوبکر به غار ثور رفت و کسی را مأمور از بین بردن رد پاهای خود نمود و یک نفر را مسئول آوردن اخبار و کسی را مسئول آوردن توشه و یکی را مسئول آماده سازی شتر برای سفر و یک راه بلد هم استخدام نمود.
آیا عاقلانه است که عمر از رسول الله شجاع‌تر باشد. عمر بن خطاب در مقابل چشمان مردم و در روز روشن هجرت می‌کند و مشرکان را به مبارزه می‌طلبد درحالی که پیامبر صلی الله علیه وسلم پنهانی از خانه‌اش به غار ثور می‌رود؟ پاسخ: پیامبر قانونگذار است در حالی که سیدنا عمر قانونگذار نیست. سیدنا عمر خودش است و نماینده‌ی کسی نبوده است. اگر پیروز می‌شد پیروز بود و اگر ناکام بود نیز ناکام بود اما پیامبر قانونگذار و الگوی تمام مسلمانان است.
اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم مانند کار عمر انجام می‌داد؛ ماجراجویی و جنگ و ریسک سنت می‌شد و احتیاط کردن حرام می‌شد و خود را به خطر انداختن واجب می‌شد و امتش پس از وی نابود می‌گشت. این نکته‌ی بسیار مهمی است و امیدوارم برای همه روشن باشد. پیامبر قانون گذار است. نماز ظهر را دو رکعت خواند. ذوالیدین گفت: ای رسول الله نماز را قصر نمودی یا فراموش کردی؟ فرمود: هیچ کدام از این‌ها نبود، ذوالیدین گفت: بخشی از آن بود. وقتی از یاران گرامی‌اش پرسید و مطمئن شد که دو رکعت خوانده است:

((فقـال عليه الصلاة والسلام: إنما نسيت كي أسن لكم سجود السهو))
((پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: فقط برای این فراموش کردم تا سجده‌ی سهو را به شما بیاموزم))

اگر در تمام زندگی‌اش حتی یک بار هم فراموش نمی‌کرد چگونه می‌خواست سجده‌ی سهو را به ما بیاموزد. پیامبر قانونگذار است.
در جنگ بدر بنا به حکمت بسیار والایی خداوند موقعیت مناسب را از ایشان پوشیده داشت و با وحی و الهام نیز به او نشان نداد. نه با وحی موقعیت مناسب را دانست و نه با الهام. با اجتهاد خود موقعیتی را انتخاب نمود. صحابی بزرگوار حباب بن منذر با ادب بسیار والایی گفت: ای رسول الله این موقعیت را بر اساس وحی خداوند انتخاب کرده‌ای یا نظر و چاره جویی خودت بوده است. فرمود: البته که نظر و چاره جویی خودم بوده است. گفت: ای رسول خدا این موقعیت خوبی نیست. فرمود: پس کجا خوب است. او پیامبر را راهنمایی کرد. ایشان صلی الله علیه وسلم فرمود: این درست است. بنابراین دستور داد مسلمانان در موقعیت جدید گرد آیند.
این کار را خداوند اراده نموده بود. اگر پیامبر اولین بار موقعیت مناسب را انتخاب می‌نمود دیدگاه نصحیت گونه‌ی پیامبر را درک نمی‌کردیم. همه‌ی رویدادهای رخ داده برای پیامبر از روی قصد و غرض بوده‌اند و با وسیله‌ی آن حکمت‌های والایی برای ما روشن گشته است. امکان ندارد خانه‌ی پیامبر در بهترین سطح نظم، آرامش و امنیت قرار داشته باشد. چرا سیده عائشه وقتی ظرف غذایی که از نزد هووی وی صفیه آمده بود را گرفت و شکست. پیامبر صلی الله علیه وسلم چه رفتاری نمود؟ می‌توانست هر کاری بکند ولی دانست که عائشه غیرتی شده است و فرمود:

((غضبت أمكم غضبت أمكم))
((مادرتان خشمگین شده. مادرتان خشمگین شده))

اگر این مشکل در خانه‌ی رسول الله نمی‌بود، موضع پیامبر به عنوان قانونگذار ما روشن نمی‌گشت و خداوند نمی‌فرمود:

﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً (19)﴾
﴿ و با آن‌ها به شايستگى رفتار كنيد و اگر از آنان خوشتان نيامد پس چه بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى‏ دهد﴾

(سوره نساء )

علما می‌گویند: رفتار نیک این نیست که مانع آزار رسیدن به او شوید بلکه این است که آزار او را تحمل کنید و پیامبر دیدگاه کاملی را اتخاذ کرده است.
این گردنبدی که در گردن سیده عائشه بود چرا گم شد؟ اگر گم نمی‌شد برای گشتن آن نمی‌رفت و در جای خودش می‌ماند و بر کجاوه اش سوار می‌شد و چیزی به نام حدیث افک نمی‌بود و مشکلی ایجاد نمی‌شد. اگر این گردنبند نمی‌افتاد حدیث افکی وجود نداشت. اگر در همان نزدیکی می‌گشت و یاران پیامبر او را برای سوار شدن بر کجاوه فرا می‌خواندند حدیث افک نبود. اگر وقتی کجاوه را حمل می‌کردند می‌فهمیدند که سبک است افکی اتفاق نمی‌افتاد. اگر کجاوه برداشته نمی‌شد و اصحاب نمی‌فهمیدند که سیده عائشه در آن نیست و مسطح در پی ایشان نمی‌رفت حدیث افک نمی‌بود. بیش از بیست حالت وجود دارد که اگر به حالتی دیگر بود این حدیث نمی‌بود؟ خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ (11)﴾
﴿ در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دسته‏‌اى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است براى هر مردى از آنان [كه در اين كار دست داشته] همان گناهى است كه مرتكب شده است و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت‏ خواهد داشت﴾

(سوره نور )

حدیث افک بنا به حکمت بسیار والایی صورت گرفت و گویی خداوند می‌خواست که این امر روی دهد و از روی تقدیر خداوند عزیز و حکیم رخ داده است.
وقتی حباب بن منذر دیدگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم را تصحیح کرد، ما اخلاق پندپذیری و بازگشت به حق را از این مورد آموختیم.
وقتی سیدنا محمد صلی الله علیه وسلم به مدینه مهاجرت کرد و از تمام اسباب بهره گرفت، قانونی را به ما آموخت. پیامبر قانونگذار است بنابراین کاری که انجام می‌دهد باید به عنوان رویدادی تشریعی نه تصادفی الگوبرداری نماییم. موضوع ما طلا، نقره، گندم، جو و نمک بود.

4. حکم چهارم:

این احکامی که در مورد این شش نوعی که در احادیث بیان شد، فقط مختص آن‌ها نیست بلکه ائمه‌ی چهارگانه و سایرین اجتهاد کرده‌اند که احکام ربا را در آن و در دیگر کالاها صدق می‌ند گرچه در مورد غیر از این موارد با هم اختلاف نظر داشته‌اند. از نظر امام شافعی تمام خوردنی‌ها حتی سیب هم شامل احکام ربا می‌شود یعنی برنج با برنج و برخی برنج‌ها قیمتی چهار برابر برخی دیگر از برنج‌ها دارد.
از نظر مالکی این احکام شامل خوردنی‌هایی است که وزن می‌شود و خورده می‌شود و ذخیره می‌شود مانند ذرت و برنج.
برادران گرامی، حکمت تحریم ربای بیوع که در درس گذشته بیان نمودیم؛ برای اتمام حجت و سد ذریعه در رد ربا بود تا راه را برای تمام بهانه‌هایی که ممکن است به ربا منتهی گردد را ببندد، یعنی ربا به طور واضح و روشن حرام است. اما وقتی انسان چیزی که در مقابلش است را می‌فروشد یا هر چیزی را نسیه با یک قیمت می‌فروشد و سپس آن را با قیمتی دیگر نقدی می‌خرد مثلا اگر قالیچه‌ای را نسیه به هزار بفروشد و نقدی به هشتصد بخرد برخی بر این گمان‌اند: حرام نیست و معامله است. اما این معامله بیع عینه (خرید کالا به صورت نسیه و فروش نقدی آن به بهای کمتر) منتهی به ربا می‌شود. پس شارع حکیم وقتی چیزی را حرام می‌کند؛ تمام راه‌های منتهی شده به آن را می‌بندد که فقها این را سد ذرائع می‌نامند.
زنا حرام است و شرع حکیم تمام راه‌های ورود به آن را بسته است. نگاه به زن نامحرم، خلوت با او، همنشینی با اراذل و نگاه به چیزهایی که خداوند دوست ندارد، تمام راه‌های منتهی به زنا را ممنوع نموده است. بنابراین وقتی شارع حکیم چیزی را حرام می‌کند راه‌های آن را نیز می‌بندد تا اصل سد ذرائع نیز اجرا شود و این، ويژگی منحصر به فرد این شریعت بزرگوار است. بنابراین تحریم ربای فضل، شامل احکام مذکور تحریم ربا می‌شود. علاوه بر آن اموری نیز وجود دارد مانند:
وقتی همه چیز با قیمت غیر واقعی عرضه شود شیر تو شیر می‌شود و هر چه بهای آن را با دیرکرد با قیمت بالاتری بپردازیم قیمت واقعی نامعلوم می‌ماند. اگر این نوع معاملات رواج پیدا کند قیمت واقعی مشخص نیست و انسان گاهی پولی دارد این پول را می‌تواند به طور کامل استفاده کند و نیازمندی‌هایش را نقدی بخرد اما وقتی آن را نسیه با دیرکرد می‌خرد بیشتر درآمدش یا بخش زیادی از آن هدر می‌رود. پس ربا پول را از بین می‌برد بدون آن که کامل از آن استفاده شود. زیرا آنان ارزش واقعی کالاها را بیان نکرده‌اند و خواه نا خواه آن را نادیده گرفته‌اند و چنان که در تاریخ آمده گاهی یهودیان از نادانی مردم به زشتی سوء استفاده می‌کرده اند. کالاهای با کیفیت را با چند برابر مقدار آن از کالاهای بی کیفیت معامله می‌کرده‌اند سپس آن را نزد همین افرادی که ارزش آن کالا را نمی‌دانستند می‌آوردند و با قیمت‌های گزاف می‌فروختند. آنان خرید و فروش می‌کردند تا پول مردم را به ناحق بگیرند.
نزد ما موارد نادری وجود دارد: اگر شخصی چیزی را در برابر خود آن چیز نسیه بفروشد به مثابه‌ی قرض به مشتری است یعنی گندمی خریده است به شرط آن که پس از مدتی قیمت آن را همان گندم بدهد. این قرض است و احکام قرض بر آن جاری می‌شود به شرط آن که شرط نگذارد که گندمی بهتر برایش بیاورد که در این صورت ربا شده است و یا شرط نکند که گندم را در زمانی بیاورد که قیمت آن بالا باشد در این صورت نیز ربا است.
حکم دوم: اگر جنسی به صورت نسیه به کسی فروخته شود این کار باعث زیان فراوان به یکی از آنان می‌شود زیرا نوسان‌های ناگهانی قیمت این کالا این امر را باعث می‌شود. یعنی وقتی کسی شب، کالایی را نسیه به کسی بفروشد چه می‌شود؟ شاید کسی کالایی را با ارز در شب بخرد. برخی از تاجران کالاهایی را با ارز می‌خرند و ناگهان قیمت آن بالا می‌رود و دو یا سه برابر می‌شود. او این کالا را بر اساس قیمت ارز بیست و هفت فلس فروخته ولی ناگهان قیمت آن پنجاه می‌شود. این حکمت شارع حکیم است که معامله یا پرداخت در شب جایز نیست.
مقصود از جدا نشدن پیش از بده بستان و انجام داد و ستد در یک زمان، انجام این فرایند با سرعتی است که دو طرف را از پیامدهای نوسانات قیمت‌ها در امان بدارد و در بسیاری از موارد پرداخت دیرهنگام و نسیه سبب ورشکستگی می‌شود.
علما درباره‌ی حقیقت پول دیدگاه‌هایی دارند.

پول دو کارکرد اصلی و دو کارکرد فرعی دارد.

1. کارکرد اصلی نخست این است

که پول واسطه‌ی مبادله است و ما پیش‌تر درباره‌ی ربای فضل و ربای نسیه سخن گفتیم. ربای فضل، ربا در مبادله است، اگر پول به عنوان واسطه‌ی بین دو طرف باشد مشکلی پیش نمی‌آید. این خرما را با فلان قیمت فروختید و این خرما را با فلان قیمت خریدید. پول واسط مبادله بوده است. اما اکنون مردم به مبادله عادت نموده‌اند. مشاهده می‌کنید آگهی‌هایی که در روزنامه‌ها است همه به صورت مبادله و عوض کردن است. خانه با زمین و یا زمین با مغازه و به دلیل کمبود پول در میان مردم به همان حالت پیشین قدیمی برخواهیم گشت.

2. پول کارکرد دومی دارد و معیار قیمت است

می‌گویید قیمت این گندم صد لیره است. این گندم سفت است و برای صنعت کاربرد دارد و قیمت این گندم شصت لیره است و کاربرد نانوایی دارد و برای استفاده روزانه است. پول یکی از ابزارهای ارزش گذاری است. این خانه رو به قبله است و قیمت آن سه میلیون و خانه‌ی رو به شمال دو میلیون است. پول یکی از ابزارهای قیمت گذاری شده است. پس اول یکی از ابزارهای مبادله و در وهله‌ی دوم ابزار ارزش گذاری است.

3. مال محل ذخیره‌ی ارزش و تلاش است

شخصی کار می‌کند و شب سیصد لیره می‌گیرد و این قیمت تلاش هشت ساعته‌ی یک انسان است. پزشکی در بیمارستان کار می‌کند و ماهانه ده هزار می‌گیرد.. این ده هزار تلاش انسانی است که بیست و شش روز روزانه هشت ساعت کار کرده است. بنابراین پول برای درمان بیماران کارکرد دیگری یافت و گنجینه‌ی تلاش و ارزش شد. زمان ارزش دارد تبدیل به پول شد. علم نیز ارزش دارد و به مال تبدیل شده است. تلاش جسمی ارزش دارد و تبدیل به پول شد.
امام غزالی نکته‌ی بسیار زیبایی دارد: غذاها آفریده شده‌اند تا خورده شوند بنابراین نباید کارکردی دیگر داشته باشند پس اگر باب معامله در آن باز شود باید آن را مقید به دستی کرد که در آن قرار دارد و خوردن آن را به تأخیر انداخت در حالی که خداوند غذاها را آفریده تا فقط خورده شوند و نیاز به غذا شدید است، لذا باید از دست بی نیاز گرفته شود و به نیازمند داده شود. این را مضاربه می‌گویند. من خانه‌ای را می‌خرم که نیازی به آن ندارم. من خانه نمی‌خواهم. من در پی تجارت هستم. شخصی آن را می‌خرد و می‌فروشد و دیگری می‌خرد و می‌فروشد. این کار اگر از پنج سال یا ده سال پیش انجام شده باشد هر کس از شخص قبلی گران‌تر خریده است و خانه ده بار معامله شده است. صدهزار بوده و اکنون پانصد هزار شده است. ساکن حقیقی آمده است و توان پرداخت قیمت آن را ندارد. آنان که سود می‌خورد چه به امت داده‌اند؟ هیچ دستاوردی برای امت نداشته‌اند. خانه‌ای که هنوز اسکلت آهن بوده ده بار فروخته شده است. زمین بایری که کاشته نشده ده بار فروخته شده است. این تجارت توخالی اسفنجی که بر مضاربه استوار است و برای امت اقتصاد ساز نیست. برای این که این امر در شریعت انجام نشود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از بسیاری از چیزهایی که به این مضاربه می‌انجامد نهی نموده است. یعنی نباید از دست بی نیاز به آن بیرون شده و به نیازمند آن داده شود. مردم بی نیاز و نیازمند دارند. یعنی باید خانه‌ای که می‌خواهد در آن سکونت کند و ماشینی که بر آن سوار شود و زمینی که در آن کشاورزی کند؛ را بخرد. مضاربه را لغو کردیم. تورم نقدی و تجارت اسفنجی و هر چیزی که گمان شود زیان آور است را حذف کردیم. در حقیقت ما از نگرانی‌ها و نه یک نگرانی رنج می‌بریم.
مثلا شخصی خرمایی می‌فروشد تا روغن بخرد. این منطقی است. اما این‌که خرما را با خرما مبادله کند این اشکال دارد. می‌خواهد مردم را با فروش خرمای بی‌کیفیت فریب دهد و به جای آن خرمای با کیفیت بگیرد تا از ناآگاهی آنان سوء استفاده نماید و برای همین شارع حکیم ربای فضل را حرام نموده است و گویی پیامبر علیه الصلاة والسلام با این احکام تشریعی دامنه‌ی معاملات مبادله‌ای را محدود کرده است زیرا معامله‌ی مبادله‌ای بسیار باعث غبن فاحش و بسیار باعث زیان می‌شود. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دستور داه است که خرمای خود را هر طور خواستید بفروشید و با پولی که به دست آوردید هر خرمایی می‌خواهید بخرید و با این روش از موضوع ربای فضل بیرون می‌رویم و ان شاء الله در این موضوع دو موضوع دیگر باقی ماند. موضوع اول: آیا وجود بانک اسلامی امکان پذیر است؟ این پرسش بزرگی است که می‌توان به آسانی آن را محقق نمود اما این امر منوط به اراده‌ی انسان است که در تمام رفتارها وکردارهایش از خداوند فرمان برد.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر