حالت سیاه
22-11-2024
Logo
شرح حدیث شریف -إتحاف مسلم- درس (44-36): هم نشین نیک و هم نشین بد.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 
 سپاس خداوند پروردگار جهانیان راست و درود و سلام بر سرورمان محمد راست وعده و امانت دار.

این حدیث به چه موضوعی اشاره دارد؟

 از ابو سعید خدری رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

((مَا بَعَثَ اللهُ مِنْ نَبِيٍّ، ولا استَخْلَفَ مِن خَليفةٍ، إلا كانَتْ لَهُ بِطَانَتانِ: بِطَانَةٌ تَأْمُرُهُ بِالمعْرُوفِ، وَتَحُضُّهُ عليه، وَبِطَانَةٌ تَأْمُرُهُ بِالشَّرِّ، وَتَحُضُّهُ عليه، والمَعْصُومُ مَنْ عَصمَ اللهُ))

«خداوند هیچ پیامبری نفرستاد و هیچ خلیفه ای را به خلافت نرساند، مگر آن که برایش دو محرم اسرار بود: محرمی که او را به امور پسندیده امر می‌نمود و بر آن تشویق می‌کرد و محرمی که او را به بدی امر می‌نمود و بر آن تشویق می‌نمود، و معصوم کسی است که خداوند او را [از گناه] حفظ کند.»

[به روایت بخاری و نسائی از ابو سعید خدری و ابو هریره]

 در تاریخ و در زندگی حقیقی مردم بسیاری را می‌شناسیم که پاک بوده اند، اما همنشین بد پیرامونشان آن‌ها را به نابودی کشانده است. هم‌چنین مردم بسیاری را می‌شناسیم که افراد پاکی نبوده اند، اما محیط پیرامونشان پاکیزه بوده و باعث نجات آنان شده است.
بنابراین، محیط نقش مهمی در زندگی انسان دارد. انسان مؤمن در انتخاب افرادی که با آن‌ها زندگی می‌کند توجه بسیار دارد. چه بسیار انسان‌هایی که از انسان غافلی پیروی کردند و او آنان را گمراه کرده است. خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً﴾

{و پیروی نکن از کسانی که دل‌هایشان را از یاد خود غافل ساخته ایم، و هوای نفس خویش را پیروی کردند، و کارهایشان از حد گذشته [و بر باد] است.}

(کهف: 28)

 خداوند تعالی می‌فرماید:

﴿وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ﴾

{و از راه کسی پیروی کن که [توبه کنان] به سوی من باز آمده است.}

(لقمان: 15)

 این فردی که با مردم دنیا همراه می‌شود، با آن‌ها زندگی می‌کند و روابط صمیمانه با آن‌ها برقرار می‌کند، این انسان چه بسا هلاک شود و در زندگی دنیوی خود بدبخت گردد.
زمانی که زیاد بر سر انسان بخوانی و پیوسته او را تغذیه کنی،در نهایت پاسخ می‌دهد. به او سه مرتبه بگو: سرت کجاست؟ دستش را روی سرش می‌گذارد. خوراک تأثیر زیادی دارد.
شخصی که [توبه کنان] به سوی خداوند باز می‌گردد، تا زمانی که اطرافیانش را تغییر ندهد و مادامی که مردمی دیگر انتخاب نکند، مردمی پاک و طاهر که او را به نیکی امر نموده و به آن تشویق کنند، قطعا هلاک می‌گردد.
خداوند بزرگ می‌فرماید:

﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ﴾

{ای کسانی که ایمان آورده اید، با قومی که خداوند بر آنان خشم [و غضب] گرفته است، دوستی نکنید.}

(ممتحنه: 13)

﴿لَا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ﴾

{با قومی که خداوند بر آنان خشم [و غضب] گرفته است، دوستی نکنید.}

(ممتحنه: 13)

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ﴾

{ای کسانی که ایمان آورده اید، پدران خود و برادران خود را دوستان [و اولیاء] خود قرار ندهید، اگر کفر را بر ایمان ترجیح دادند.}

(توبه: 23)

 چه بسا یکی از عوامل فساد مسلمانان این است که آنان با اهل دنیا می‌آمیزند، با آن‌ها زندگی می‌کنند و با آن‌ها سرگرم هستند.
شخصی را می‌بینید که همسرش محجبه است، گرایش دینی‌اش روشن است، در یک مکان عمومی می‌نشیند که موسیقی، نزول، مراوده و گاهی نوشیدن شراب همراه آن‌ها دارد. به او می‌گوییم: این مکان، جای تو نیست، همراهی مستمر با اهل دنیا، با گمراهان و گنهکاران، این امر آثار آشکاری در زندگی مؤمن بر جای می‌گذارد.

چه کسی شایستگی آن را دارد که او را به عنوان دوست برگزینیم و تأثیر هم نشین بد بر زندگی انسان چیست؟

 برادران، یک بار در کلاس‌های طاووسی، یکی از حاضران بسیار تحت تأثیر درس قرار گرفت. او بر خلاف قاعده و عادت ایستاد و درس را قطع کرد و گفت: استاد، ما درس را گوش می‌دهیم و بسیار لذت می‌بریم، وقتی می‌رویم، حال قبلی ما باز می‌گردد، همه‌ی این شادی را در خانه و در کارمان از دست می‌دهیم، تفسیر این امر چیست؟ خداوند سریعا ًجوابی را به من الهام فرمود. به او گفتم: جماعت و تیم خود را تغییر بده. شایسته است تیمی را که در آن به سر می‌بری را تغییر دهی. بازی در این تخته نرد حرام است، تا زمانی که اطرافیانت را تغییر ندهی و مؤمنان را انتخاب نکنی [سودی ندارد.] [هم‌نشین مؤمن به تو می‌گوید] نماز خوانده‌ای؟ خیر. برخیز تا نماز بخوانیم. به تو دستور می‌دهد که چشمت را فرو هشته داری. شایسته نیست فلان مجله در مطب تو باشد. این نصیحت اوست. مجله شایستگی تو را ندارد.
مؤمن تو را نصیحت می‌کند و دستت را می‌گیرد. مؤمن عاقل است، تو را جلوی مردم نصیحت نمی‌کند، بلکه در خلوت تو را نصیحت می‌کند.
تا زمانی که دوستان مؤمن و پاکی نداشته باشی [سودی ندارد.] من صحابه‌ی پیامبر علیه الصلاة و السلام را چنین می‌نامم: فرماندهان دعوتش و طلایه داران سپاهش. این از سعادت انسان است که اطرافیانش انسان‌های مؤمنی باشند. این از سعادت انسان است که با افرادی همانند خود هم نشین باشد. اگر مؤمن است با مؤمن هم نشین باشد، اگر با اخلاق است با انسان‌های با اخلاق مصاحبت نماید، اگر پرهیزگار است با انسان‌های پرهیزگار هم نشین باشد و بر عکس.
« با کسی که وضعیتش تو را به سوی خداوند ارتقا نمی‌دهد و سخنش تو را به خداوند نمی‌رساند، هم صحبت نشو.»
باید در امور دنیوی با کسی داناتر از خودت هم نشین شوی. به کسی که از خودت پایین‌تر است نگاه کن. اما در امور اخروی: به کسی که از تو بالاتر است نگاه کن؟ هم نشین - چنان که می‌دانید- جذب کننده است. به من بگو: هم نشینت کیست؟ تا به تو بگویم: تو کیستی؟ مؤمن پیوسته برادر مؤمنش را یاری می‌کندو از او دلجویی می‌نماید، اما اهل گناه و گمراهی...
من بر خلاف دعوت، در جریان حالت‌های مختلفی ازبرادرانمان هستم، به خدا سوگند برادرانی بزرگوار و پاک هستند، اما تصادفی با افرادی از اهل دنیا برخورد کردند که آن‌ها را کاملا از حق منصرف نمودند.
به خدا سوگند شخصی را می‌شناسم که در بنای مساجد، کارهای نیکی دارد که باور کردنی نیست، واقعا محترم است و آدم پخته ای است. در یک کار تجاری با شخصی شریک شد، چند تا فیلم به او داد و صد و هشتاد درجه منحرف شد.
لذا انسان در انتخاب دوستان و انتخاب همراهانش واقعا دقت نماید و زمانی که ایمان آورد به یک گروه کاملا جدید از دوستان اولیه نیاز دارد؛ اگر به روش او ایستادند: که خوش آمدند و اگر نایستادند:

﴿هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ﴾

{اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده است.}

(کهف: 78)

 واژه‌ی جدایی: لازم است که مؤمن آن را بگوید، زیرا او در حالتی قرار دارد به نام نفوذ نا محسوس.
تغذیه واقعاً مؤثر است. شما می‌آیی و آنان می‌گویند: ما به فکر سلامتی تو هستیم، ما با تو هستیم. تفکری را به او القا می‌کنند. تا کی پشت سر مردم باقی می‌مانی؟ نمی‌خواهی حرکت کنی؟ مردم همه این چنین انجام می‌دهند، مگر تو بچه نداری که هم‌چنان پشت مردم باقی می‌مانی و زندگی کنی؟ می‌خواهی فرزندانت را محروم کنی؟ برایت مقدمه چینی می‌کند تا مال حرام بخوری.
زمانی که انسان مال حرامی را می‌خورد از چشم خداوند می‌افتد.. با این سخنان واقعی چنین می‌شود: تو محروم هستی. تو فرزندانی داری، تو هم مثل مردم هستی، این یک آزمایش عمومی است، دقت نکن... اما اگر با مؤمن هم نشین باشی و خداوند همان بی نیاز است:

﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ﴾
{پس همان گونه که فرمان یافته ای، استقامت کن و [نیز] کسی که با تو [به خدا] روی آورده است [باید استقامت کند]}.

(هود: 112)

﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا﴾
{بی گمان کسانی که گفتند: «پروردگار ما الله است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آن‌ها نازل می‌شوند [و می‌گویند:] «نترسید، و اندوهگین نباشید...»}.

(فصلت: 30)

 هدف آن است که انسان همیشه با خداوند باشد و همراه با مؤمنان راستگو باشد. این معنای این فرموده‌ی خدای تعالی است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾
{ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید، و با راستگویان باشید.}

(توبه: 119)

 اگر بخواهید که از خداوند بترسید، لازم است که با راستگویان باشید.
من تصور نمی‌کنم: که انسانی بتواند مسیرش را به سوی خدا دنبال کند، در حالی که اطرافیانش [افراد] فاسدی هستند، اطرافیانش [آدم های] بیهوده ای هستند، اطرافیانش [انسانهایی] غرق در دنیا هستند. زیرا این فرد فاسد، زبانی دارد که با آن سخن می‌گوید، ساکت نمی‌ماند و انسان هم غالباً منطقی هست و سعی می‌کند که اشتباهاتش را توجیه کند، سعی می‌کند که به نص ضعیف اعتماد کرده و نص قوی را رد نماید، سعی می‌کند تا به افراد پاک درستکار طعنه بزند تا آسوده شود.
زمانی که انسان منحرف می‌شود، تعادلش به هم می‌خورد. او به دو صورت می‌تواند تعادلش را به دست آورد: یا با راست شدن و آشتی با خداوند و یا تعادلش را با سبک شمردن سخنان افراد نیک کردار به دست می‌آورد. می‌گوید آن‌ها دروغگو هستند و آنان را باور نکنید.
یکی از خطرها: آن است که با انسانی ولگرد همنشین باشی که پیوسته اهل ایمان را برایت سبک عقل می‌خواند. او منحرف است و تعادلش به هم خورده است. تعادلش را با سبک مغز شمردن اهل ایمان باز می‌گرداند. این خیلی آشکار است. هر انسان محترم و مؤمنی را که می‌بیند سعی می‌کند به او طعنه بزند؛ یا در عقیده اش، یا در ایمانش و یا در اهدافش، تا آن که منجر به سقوط او شود. با انگیزه ای از جانب شیطان منجر به سقوط او می‌شود، در صورتی که خودش هم نمی‌داند. متکلم: شیطان است و تشویق کننده: شیطان است. بنابراین اگر تو با اهل دنیا نشستی دچار عیب می‌شوی.
و پیامبر علیه الصلاة و السلام می‌فرماید:

((لا تُصَاحِبْ إِلا مُؤْمِنا، ولا يأكُلْ طَعَامَكَ إِلا تَقِيّ))
«فقط با مؤمن همنشین باش، و غذایت را فقط با انسان باتقوا میل کن.»

(به روایت ابو داود و ترمذی از ابو سعید خدری)

 جماعت، رحمت است. احساس می‌کنی که مؤمن این‌گونه است. چند نفر از برادران ما جلسات هفتگی در روز جمعه یا روز شنبه دارند، درس جمعه، یا درس شنبه را یادآوری می‌کنند. به یکدیگر کمک می‌کنند، همدیگر را شارژ می‌کنند، فرد قوی دست ضعیف را می‌گیرد، گم شده دست فردی که به مقصد رسیده است را می‌گیرد و فرد به مقصد رسیده و دست گم شده را می‌گیرد. می‌بینی انسانی را که گرفتار مصیبتی شده است دلداری می‌دهند، به خاطر گناهش او را طرد نمی‌کنند. این حدیث خیلی دقیق است.

بار دیگر به معنای این احادیث گوش بسپارید:

 پیامبر علیه الصلاة و السلام می‌فرماید:

((مَا بَعَثَ اللهُ مِنْ نَبِيٍّ، ولا استَخْلَفَ مِن خَليفةٍ، إلا كانَتْ لَهُ بِطَانَتانِ: بِطَانَةٌ تَأْمُرُهُ بِالمعْرُوفِ، وَتَحُضُّهُ عليه، وَبِطَانَةٌ تَأْمُرُهُ بِالشَّرِّ، وَتَحُضُّهُ عليه، والمَعْصُومُ مَنْ عَصمَ اللهُ))
«خداوند هیچ پیامبری نفرستاد و هیچ خلیفه ای را به خلافت نرساند مگر آن که برایش دو محرم اسرار بود: یک محرم که او را به امور پسندیده امر می‌نمود و بر آن تشویق می‌کرد و محرم دیگر امر به بدی می‌نمود و بر آن تشویق می‌نمود و معصوم کسی است که خداوند او را [از گناه] حفظ می‌کند.»

[به روایت بخاری و نسائی از ابو سعید خدری و ابو هریره]

 گاهی اوقات فرزندت را می‌بینی نغمه‌ها و سخنان جدیدی سر می‌دهد. سخنی خلاف دین می‌گوید. این سخن او نیست. یک نفر آن را به او یاد یاد داده است. تو فرزندت را می‌شناسی، این سخن او نیست، بلکه او درست تربیت شده و با شیوه‌ی صحیح راهنمایی شده است. ناگهان نغمه‌ی جدیدی برایت سر می‌دهد. این نغمه را از یک دوست منحرف یاد گرفته است. بنابراین، دوست واقعا خطرناک است. هم برای پسرت خطرناک است و هم برای خودت خطرناک است.
در حدیث دیگری آمده است:

((مَا بَعَثَ اللهُ مِنْ نَبِيٍّ، ولا كان بعده مِن خَليفةٍ، إلا كانَتْ لَهُ بِطَانَتانِ: بِطَانَةٌ تَأمُرُهُ بِالمعروف، وتَنْهَاهُ عن المُنكرِ، وبِطَانَةٌ لا تَألُوهُ خَبَالا، فَمَن وُقِيَ شَرَّهَا فقد وُقي)).
«خداوند هیچ پیامبری نفرستاد و هیچ خلیفه ای بعد از او نبود، مگر آن که برایش دو محرم اسرار بود: یک محرم که او را به امور پسندیده امر می‌نماید و از امور ناپسند نهی می‌کند و محرم دیگر که در گمراهی وی کوتاهی نمی‌کند. هر کس از شر آن حفظ شود، پس در امان مانده است.»

 یک بار امام حسن بصری نزد والی بصره بود. دستوری برایش آمد که موجب خشم خداوند بزرگ می‌شد؛ اگر آن را اجرا کند خداوند را خشمگین نموده است و اگر آن را اجرا نکند یزید را خشمگین می‌سازد و چه بسا که یزید او را عزل کند. حسن بصری که امام تابعین بود نزد وی بود. به او گفت: «چه انجام دهم؟ اگر نزد انسانی دنیوی بود به او می‌گفت: تو مأموری و معذور و مسئله به تو ربطی ندارد. اکنون بیشتر سخن مردم در امر به ظلم و یا امر به انحراف چنین است. می‌گویند: به تو ربطی ندارد. تو مأمور هستی و این کار [اطاعت از ولی امر] یک عبادت است. إن شاءالله به گردن خودش بنداز. [حسن بصری] گفت: بدان که خداوند، [شر] یزید را از تو باز می‌دارد، اما یزید [خشم] خداوند را از تو باز نمی‌دارد.»
گاهی اوقات یک نصیحت قاطعانه دریافت می‌کنید، نصیحتی که قابل ارزش گذاری نیست. اگر تو خداوند را اطاعت کنی و او را خشنود سازی تو را از شر یزید حفظ می‌نماید، در صورتی که اگر خداوند بزرگ را خشمگین نمودی، خداوند دوست دارد که تو را به شدت ادب کند، ولی یزید مطلقا هیچ کاری نمی‌تواند برای تو انجام نمی‌دهد.
این دو حدیث: حدیث اول در کتاب بخاری و حدیث دوم نیز در کتاب بخاری است. هر دو حدیث از بخاری هستند.
همسرت با همسایه ای هم نشین می‌شود، روشش به کلی تغییر می‌کند و نماز را ترک می‌کند. وضع خودش، شوهرش، معاشرتشان، شادی شان، شب زنده داری‌ها و جشن هایشان را به وی نشان می‌دهد، در حالی که همسرت در خانواده ای پاک، درستکار و منضبط است و حرکتی بر خلاف حق انجام نمی‌گیرد. همسرت را می‌بینی که به جانش آتش زده و وضعش به کلی دگرگون شده است.
بنابراین شایسته است که نسبت به دوستان همسرت، دوستان فرزندانت و دوستان خودت توجه زیادی داشته باشی. کسانی که همیشه با آن‌ها زندگی می‌کنی؛ چه کسانی هستند؟ چه کاری انجام می‌دهند؟ در چه سطحی هستند؟ عقیده شان چیست؟ و پایبندی شان چگونه است؟
سرورمان عمر بن عبد العزیز یکی از علما را به عنوان مشاور خود انتخاب نموده و به او گفت: «مراقب من باش، اگر دیدی که به گمراهی رفتم گریبانم را بگیر و مرا سخت تکان بده و بگو: از خدا بترس ای عمر، چون خواهی مرد».
سرورمان عمر با اصحاب خود نشسته بود، شخصی دوست داشت که خود را به او نزدیک کند، گفت: «به خدا سوگند بعد از رسول خدا بهتر از تو ندیده ایم. پس [عمر] نگاه ترسناکی به او انداخت، به آن‌ها خیره شد، یکی پس از دیگری، -از عمر ترسیدند، ترسناک شده بود- تا آن که یکی از آن‌ها گفت: نه به خدا، کسی را دیده‌ایم که بهتر از توست. گفت: او چه کسی است؟ گفت: ابو بکر -رضی الله عنه-. عمر گفت: تو راست گفتی و شما همگی دروغ گفتید. - سکوت آن‌ها را به منزله‌ی دروغ به شمار آورد. شخصی از روی دو رویی سخنی می‌گوید، سکوت بقیه دروغ است- به خدا من از شترم گمراه تر بودم و ابو بکر خوشبوتر از مشک بود.»
به این خیرخواهی نگاه کن؛ اشتباه نکن، فلانی بهتر از توست، فلانی چنین کرد، جامعه‌ی دورو عجیب است، شخص حاضر را به طوری غیرمعقول می‌ستایند، در صورتی که در غیبتش او را مذمت می‌کنند.
 بنابراین، انسان نباید با فردی که اهل دنیا عست هم نشین شود.

((لا تُصَاحِبْ إِلا مُؤْمِنا، ولا يأكُلْ طَعَامَكَ إِلا تَقِيّ))
«فقط با مؤمن همنشین باش، و غذایت را فقط با انسان باتقوا میل کن.»

(به روایت ابو داود و ترمذی از ابو سعید خدری)

 شما اجازه دارید که یک میلیون رابطه‌ی کاری برقرار کنید، حتی با فرد غیر مسلمان، روابط کاری جایز است. اما روابط دوستانه، شراکت، ازدواج، پیوند کامل، سفر طولانی و بیدارخوابی تا ساعت یک شب، لازم است که با مؤمنان راستگو، با انسان‌های پاک و درستکار انجام گیرد.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر