- فقه اسلامی / عبادات تعاملی
- /
- ٠4البيع
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد امین صلی الله علیه وسلم. بارخدایا تنها آنچه به ما آموختی را می دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا علمی را به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرامى دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جمله ی بندگان صالح خود قرار بده.
کار خرید وفروش فعالیتی عمومی برای تمام مسلمانان است :
برادران مومن بی تردید این درس-درس یکشنبه- اختصاص به سنت پاک نبوی دارد. از احادیث شریف نبوی درس های فراوانی می توان گرفت و ناگزیر باید گاهی به موضوعات فقهی نیز بپردازیم؛ چراکه نیاز شدید به آن وجود دارد. اگر از خود بپرسیم: کدام موضوعات فقهی است که انسان مسلمان در هر لباس وکار و مرتبه و زمینه ای که مشغول باشد به آن نیاز دارد؟ پاسخ: این موضوع فقهی معاملات ؛خرید وفروش است. همه ی ما خرید وفروش می کنیم. کارمند باشیم، کار فرهنگی داشته باشیم و یا دور از بازارها باشیم در هر صورت انسان مسلمان از خرید وفروش گریزی ندارد.برادران عزیز پس از شناخت خداوند مهم ترین موضوع درزندگی مؤمن اوامر ونواهی اوست. شما خدا را شناختید. بخشی از بزرگی الله را نیز دانستید. اکنون نیاز بسیارزیادی به این است که با اطاعت دستوراتش به او تقرب حاصل کنید. اطاعت از خداوند نیاز به شناخت اوامر او دارد به همین دلیل اولین توجه هر مومن باید ابتدا به شناخت خداوند باشد و دومین امر مهم برای او باید شناخت راه الله باشد بنابراین کار خرید وفروش فعالیتی عمومی برای تمام مسلمانان به شمار می رود و هنگامی که برخی از دانشمندان این اصطلاح –علمی که باید ضرورتا کامل دانسته شود- را بیان می کنند مانند چتربازی می ماند که از صدها حقیقت چتر خود بی خبر است. از شکل آن بی خبر است، رنگ آن را نمی داند، نوع پارچه، تار وپودها و ریسمان ها و انواع ریسمان هایش را نمی داند و فقط یک حقیقت است که اگر آن را یاد نگیرد خواهد مرد وآن روش گشودن چتر است که نوعی از علوم متعلق به چتر به شمار می رود وباید ضرورتا دانسته شود. احکام خرید وفروش نیز همین گونه است؛ زیرا هر مسلمانی بدون استثناء آن را انجام می دهد و بنابراین احکام خرید وفروش علمی است که باید ضرورتا دانسته شود.
شما به عنوان راننده ی خودرو شاید نیازی به دانستن جنس ترمز نداشته باشید و اینکه چگونه چارچوب واسکلت این خودرو ریخته شده است و آیا این فلز کوبیده شده یا با پِرِس به این گونه در آمده است. این موارد مربوط به شما نیست که بدانید اما باید بدانید که خودرو چگونه کار می کند و راه می افتد و چگونه متوقف می شود و اینکه چگونه باید از نابودی وایجاد نقص در آن جلوگیری کنید.
حقایقی از خرید وفروش:
درباره ی خرید وفروش برخی از حقایق وجود دارد که باید گفته شود: حقیقت نخست: پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم دعا می کردند ومی فرموند:((خدايا! به [هر يك از ]امّتم درسحر خيزى اش بركت بده...... ))
مسلمانان بخصوص در چنین روزهایی در ساعت های پایانی روز به دنبال روزی خود می روند وشب شان را روز وروزشان را شب گردانیدند.این مشکلی بزرگ است. در برخی از کشورهای پیشرفته از ساعت پنج در خیابان ها جای سوزن انداختن نیست. زود می خوابند تا زود بیدار شوند و گویا ساعت های اولیه ی روز برایشان بسیار مهم است. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرموند:((...خدايا! به [هر يك از ]امّتم در سحرخيزى اش بركت بده، هر گاه سريّه يا سپاهى مى فرستاد، آن را در بامداد، اعزام مى كرد. صخر مردی تاجر بود و کاروان تجاری خود را اول صبح زود راهی می نمود و بنابراین ثروتمند گشت وبسیار ثروت اندوخت))
صاحب یک کارخانه با من صحبت می کرد و می گفت: به خدا سوگند بیش از بیست وپنج سا ل است که من ساعت پنج صبح در کارخانه ام حاضر هستم . کارخانه ی او رتبه ی اول در زمینه ی کاری اش را کسب کرده بود. خداوند در سحرخیزی امتم برکت دهد.دوم: از حضرت علی رضي الله عنه روایت است که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل نموده است:
((خداوند متعال دوست دارد بنده اش را در راه کسب حلال خسته ببیند))
یعنی در راه کسب حلال خسته شود. خداوند بنا به حکمت والایی کسب حرام را آسان وحلال را دشوار نموده است. اگر بر عکس می بود مردم به کسب حلال روی می آوردند ومحبت خداوند را فراموش می نمودند و از او نمی ترسیدند و برای رضا وخشنودی او طلب نمی کردند و به خاطر بدست آوردن بهشت کار نمی کردند؛ زیرا آسان به دست می آمد. و مردم حرام را نه به خاطر حرام بودن و نه به خاطر غضب الهی بلکه به خاطر سخت بودن, کسب آن ترک می کردند. اما اکنون برعکس است: حلال سخت به دست می آید و حرام آسان کسب می شود و بهترین مثال در این زمینه این است: زنی روزها در خانه ها کار می کرد و مبلغی را هم دستمزد می گرفت و گاهی این زن با شیر دادن نا مشروع نیز کسب درآمد می نمود و چند برابر دستمزدش تنها در یک ساعت به دست می آورد. هر چیزی که از راه حرام به دست آید آسان حاصل می شود و هر چیزی که بخواهد از راه حلال کسب شود سخت به دست می آید.آیا باور می کنید که ثروتمندترین تاجر، تاجر مواد مخدر است؟! درآمد مواد مخدر رقم های نجومی است و قاچاقچیان سعی در پولشویی در بانک ها دارند. ما مشکلی در جهان داریم به نام پولشویی یعنی مالی حرام به عنوان مال حلال در بانک گذاشته می شود سپس با بودن در این بانک مشروعیت خود را کسب می کند به همین دلیل تاجران مواد مخدر ثروتمند ترین افراد هستند؛ زیرا به کسب حرام مشغول اند.
پس از ادای عبادت باید دومین همّ وغم انسان کسب روزی حلال باشد:
در حال حاضر با تنگی رزق و روزی ها ومشکلات عمومی بر مردم ؛ می بینید که کاباره ها و مکان های سرگرمی بیشترین درآمدها را دارند. گاهی پنجاه خودرو را می بینید که در ورودی یک کاباره پارک شده اند. در این کاباره چه چیزی وجود دارد؟ یک زن رقاصه و یک خواننده وشرابی که چرخانده می شود وصاحبان آن با دادن کم ترین وقت درآمدهای نجومی را حاصل میکنند! بنابراین به اموال زیاد و حرام نباید دل بست. به دنبال اموال حلال باشید هرچند اندک هم باشد. برکت خداوند در اموال حلال است و خداوند سلامتی شما و خانواده تان و اموالتان را به خاطر کسب حلال حفظ می کند. اما مال حرام می رود و صاحب خود را نیز با خودش می برد. حلال نیز از بین می رود اما حرام صاحبش را نیز نابود می کند. به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:(( ای سعد لقمه ات را حلال کن تا مستجاب الدعا باشی))
پس اولین چیزی که پس از عبادات باید به آن برسید این است که غذایتان حلال باشد. معنای غذای حلال این است که با مال حلال خریده باشد. مال حلال نیز از راه حلال کسب شده باشد. یعنی با دروغ، خیانت، جعل نمودن، احتکار ویا تجاوز بدست نیامده باشد. این حدیث از ارکان فقه به شمار می رود:(( ای سعد لقمه ات را حلال کن تا مستجاب الدعا باشی))
غذایتان را با اموالی که با تلاش دستان وعرق پیشانی تان بدست آورده اید،خریده آنرا پاک و حلال کنید.مفهوم بركت:
ما با فرهنگ غرب با همدیگر رفتار میکنیم. وغرب عقلگرایی مادی را به ما بخشیده است. به همین خاطردر زندگی ما مفهوم برکت وجود ندارد .در زندگی ما مفهوم برکت روشن و کاربردی ندارد. اما خداوند بزرگ اگر در چیزی برکت ایجاد فرماید سود فراوانی برایتان خواهد داشت هر چند آن چیز اندک باشد. گاهی مال فراوانی وجود دارد اما برکت در آن نیست. اما مومن اگر چه در آمدش اندک باشد ولی خداوند در آن برکت می نهد. طبعا در ماشین حساب ها دکمه ويژه ای برای برکت وجود ندارد. یک به اضافه ی یک مساوی دو می باشد. ودلیل آن این است: اگر صدهزار را به قرض الحسنه بدهید پس از یک سال به دلیل تورم اقتصادی موجود در جهان هشتادهزار به شما می دهند واگر این مبلغ را با ربا و سود بدهید صد وبیست هزار به شما خواهند داد. خداوند می فرماید:﴿ الله از (بركت) ربا مى كاهد، و بر صدقات مى افزايد ﴾
برخلاف محاسبات مردم اگر کسی قرض الحسنه بدهد بدون تردید برکت خواهد داشت و اگر قرضی با سود داده شود خداوند آن مال را از بین خواهد برد. خداوند راه های مختلفی برای نابودی مال حرام دارد. یکی از برادران اهل ترکیه به من می گفت: کارخانه ی بسیار بزرگی پوشک نوزاد تولید می کرد و ارزش های دینی را زیر پا می گذاشت.در بیشتر تبلیغاتش زنی برهنه بود. ربا می خورد و ربا می داد. و زنان نیمه برهنه را به عنوان کارمند خود به کار می گرفت.این کارخانه با دین علاقه ای نداشت وسودش به اوج خود رسیده بود واولین کارخانه بود وتوجه انسانها را به خود جلب کرده بود. از دین واز قانون خداوند بطور کلی روگردانیده بود . به حلال و حرام توجه نمی کرد؛ اما اصول خرید و فروش را میدانست .این برادر ترکیه ای به من گفت که در یک شب این کارخانه کاملا آتش گرفت وهیچ چیزی از آن باقی نماند.الله عز وجل می فرمایند:﴿ خدا از (بركت) ربا مى كاهد، و بر صدقات مى افزايد ﴾
خداوند آسان می گیرد تا گناهکار بپندارد که حساب وکتابی وجود نخواهد داشت اما در هرلحظه این انسان نافرمان در قبضه ی قدرت الهی است.خستگی در راه کسب حلال :
بار دوم تاکید می کنم مال حرام به آسانی به دست می آید و کسب مال حلال دشوار است. این یک حکمت والاست. اگر کسب مال حرام دشوار بود مردم فقط به خاطر دشواری اش آن را رها می کردند و اگر کسب حلال آسان می بود مردم به آن روی می آوردند اما نه به خاطر محبت الهی و ترس از او و یا طلب رضا وخشنودی اش و یا تلاش برای ورود به بهشت بلکه به خاطر آسانی کسب آن، این کار را می نمودند. اما خداوند متعال کسب حرام را آسان و حلال را دشوار قرار داده است. شخصی که یک سال تجارت می کند خسته می شود. وارد می کند و می فروشد و پول کالاها را می اندوزد و نهایت تلاش خود را می کند. وگاهی از تلاش سالانه ی خود به اندازه ی یک انسان منحرف کسب درآمد نمی کند. در قاهره خانه ای دیدم که یک هنرمند زن در آن زندگی می کرد. قیمت خانه بیست میلیون دلار بود یعنی حدود یک میلیارد لیره سوری. مساحت این خانه هزار متر و دو طبقه بود. در این خانه یک استخر وجود داشت. هرچیزی که بتوان فکر کرد در این خانه وجود داشت. اما در این خانه زنی زندگی می کرد که فقط بدن برهنه ی خود را به مردم نشان می داد. حرام آسان به دست می آید و در آمد هنگفتی نیز دارد.خداوند دوست دارد بنده اش را در راه کسب حلال خسته ببیند یعنی از تلاش در راه کسب حلال خسته شده باشد.
مومن با رفتن به دنبال روزی حلال گویا الله را عبادت می کند:
در حدیثی دیگر به روایت مالک بن انس، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرما یند:(( کسب روزی حلال بر هر مسلمانی واجب است ))
شما با رفتن به دنبال کسب حلال عبادت می کنید. جوانی را تصور کنید که هشت ساعت کار می کند تا روزی فرزندانش را تامین کند. تا خوراک و نوشیدنی وپوشاک و هزینه ی مدرسه آنان را فراهم آورد. تا مبلغی بدست آورد و آنان را در وقت نیاز به پزشک ببرد. این ها همه کارهای جوانمردانه است. به همین دلیل عادات مومن عبادت است. طلب حلال عبادت است. مومن با طلب روزی حلال همیشه در حال عبادت الله است.((از رافع بن خديج روایت است که گفت: گفتند: ای رسول خدا کدام درآمد پاک تر است؟ فرموند: "کسب روزی مرد با دستانش و هر خرید وفروش حلال است))
تاجری که کالای با کیفیت با قیمت متعادل در معامله ای پاک عرضه کند روز قیامت با پیامبران برانگیخته می شود؛ زیرا او با این معامله ی خود یک دعوتگر بوده است. برزگترین سرزمین های اسلامی از طریق تاجران فتح شده است. تاجر راستگو در روز قیامت با پیامبران برانگیخته می شود.بنابراین هر معامله ای این گونه باشد مقبول است. شما نیاز به کالاهای فراوانی دارید. کالاهای با کیفیت را با قیمت متعادل می یابید. و فروشنده ای که با شما معامله نموده معامله ای منصفانه انجام داده است. اورا بدون آنکه بداند به سوی خدا دعوت نموده است. این شخص دعوتگر بی صدا به شمار می رود.
اسلام دین فطرت، واقعیت، وتعادل است :
اسلام دین عمل است. اسلام دین فطرت و دین واقعیت وتعادل است. وقتی کار می کنید و رزق وروزی فرزندانتان را به دست می آورید در حقیقت عبادت می کنید. به همین دلیل علماء می گویند: کار اگر در اصل مشروع باشد وشما با آن کار راه درست ومشروع را رفتید و شما را از واجبات دینی و عبادات و طلب علم ودانش باز ندارد و با آن بخواهید خود و خانواده تان را تامین کنید و به مسلمانان خدمت نمایید در این صورت این کار عبادت به شمار می رود. بهترین چیز در زندگی مومن این است که خداوند را در مسجد و در هنگام کارعبادت نماید. و سلف صالح هنگام گشودن مغازه هایشان می گفتند: نیت نمودم به مسلمانان خدمت کنم.من برای یکی از برادران احترام بسیاری قائل هستم. او کارخانه ی مواد غذایی کودکان را در اختیار دارد. می گوید: کودکی از پدرش ده لیره گرفته است. آیا عاقلانه است که من غذای فاسد به او بدهم؟ مواد غذایی زیادی وجود دارد که تاریخ انقضای آن گذشته است. می توان آن را با قیمت بسیار ارزان به کارخانه ها فروخت. او قسم می خورد که بهترین مواد غذایی را به بالاترین قیمت می فروشد تا این کودک مسلمان بتواند این مقدار با کیفیت را بخورد و از آن سود ببرد وجسمش تقویت گردد. بدون شک به همین نیت ؛ به من گفت: براساس محاسبات من نباید سودی می بردم؛ زیرا رقبای من هزینه ی اندکی می کنند و کالاهای آنان درجه ی چهارم وپنج هست و این امر به نظر نمی آید. بسته بندی های بسیار زیبا وقشنگ وجود دارد اما مواد روغنی، قندی و مواد دیگر آن دیده نمی شود. و با وجود این می گوید: خداوند برکت می دهد و به برکت الله سود خواهم برد. و این شخص وقتی روز قیامت خداوند را ملاقات نماید با چهره ای نورانی او را خواهد دید. خواهد گفت ای خدا من مسلمانان را سود رساندم و به آنان خیانت ننمودم و خوراکی ها را با خیانت به آنان نفروختم و مواد غذایی فاسد به آنان نخوراندم. ثروت واموال خود را بر گرسنگی آنان بنا ننمودم و با خیانت به آنان و فریب دادنشان مال نیندوختم. بنابراین هر مومنی که خداوند را بشناسد و در خرید وفروش هایش خداوند را به یاد داشته باشد خداوند را خشنود خواهد یافت.
اگر کسی موشی را در دبه ی روغنی ببیند برایش ممکن نیست آن را بفروشد. قیمت آن دو هزار است باز هم ممکن نیست . اما اگر ایمان او سست باشد آن را خواهد فروخت.
کسب دانش بر همه ی مسلمانان فرض است:
از سیدنا عمر روایت است که می گفت: «هیچ کس در بازار ما خرید وفروش نخواهد کرد مگر آنکه از احکام آن آگاه باشد و در غیر این صورت بخواهد یا نخواهد ربا خورده است».یاد گرفتن علم بر هر مسلمانی فرض است. تا زمانی که فرض است حلال بخورید بر شما فرض است که حلال را تشخیص بدهید. این نزد ما یک قاعده ی اصولی است: هر چیزی که فرض با آن ادا شود فرض است. هر چیزی که واجب با آن ادا شود واجب است. هر چیزی که سنت با آن ادا گردد سنت است. تا زمانی که خداوند فرض کرده باشد مال حلال بخورید فرض خواهد بود که بدانید این حلال چگونه حاصل می شود.
حلال چون روز واضح است و حرام نیز چون روز روشن است. در این دو مشکلی وجود ندارد. دزدی وشرابخواری حرام است. خرید وفروش پاک، حلال است. اما میان حلال و حرام روشن شده بسیاری از شبهات وجود دارد. به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:
((...حلال آشکار و حرام آشکار است، و بین حلال و حرام چیزهای مشتبهی وجود دارد، کسی که چیزهای مشتبهی را از ترس گناه ترک کند، چیزهایی را که گناهش واضح است به طور اولی ترک خواهد کرد و کسی که در ارتکاب امور مشتبهی جرأت کند، چه بسا در چیزهایی که گناهش یقینی است، نیز اقدام نماید، گناهان حدود ممنوعۀ خدا است، کسی که [حیواناتش را] در نزدیک مناطق ممنوعه میچراند، بعید نیست که در خود مناطق ممنوعه نیز داخل شود))
شما گاهی ماده ای قرمز رنگ و نرم را روی برخی از شیرینی ها می بینید. به نظر شما این ماده به دلیل وارداتی بودن از استخوان خوک گرفته شده یا از استخوان گوسفند حاصل گشته است؟ این امر شبهه دارد. گوشت خوک صد در صد حرام است این مطلب روشن است. وگوشت گوسفند نیز روشن است که حلال می باشد. اما این ماده ی نرم رنگین آیا از استخوان خوک گرفته شده است چون وارداتی است و به شکل پودر وارد می شود یا از کشوری مسلمان وارد شده که گوشت گوسفندان را حلال می دانند؟ این به تحقیق نیازمند است و اگر وقت پرسش وتحقیق ندارید بهتر این است که آن را نخورید. شریعت این را می گوید.حلال واضه وروشن است و حرام نیز واضح و روشن است و میان این دو اموری شبهه دار وجود دارد که شبیه حلال وحرام است. تقوا این است که از شبهه ها دوری کنیم تا دین وآبرویمان سالم بماند.
معناى بيع از نظر لغوی :
معنای لغوی بیع مطلق داد وستد است. او این جام را به شما می دهد و از شما بیست لیره می گیرد. این داد وستد نام دارد. از جمله تعاریف شرعی بیع طبعا همین تعریف لغوی داد وستد است. از جمله تعاریف شرعی آن مبادله ی کالا به کالا می باشد. مثلا گندم یک مال است و اسکناس نیز یک مال می باشد. من نیاز به گندم دارم و مالی نیز در اختیار دارم فروشنده ی گندم به مال نیازمند است و نیازی به گندم ندارد و آن را خریده تا بفروشد. مبادله ی کالا به کالا و مال به مال با رضایت دو طرفه یا انتقال دارایی در عوض بصورت جایز شمرده شده در شریعت اما در زبان عربی ما واژه هایی داریم که کلمات متضاد خوانده می شوند. مثلا نبي همان عبد است و مولی همان عبد و مولی منظور سید وسرور است. شری , باع واشتری و معنای باع اشتری است و معنای اشتری باع است.﴿ و او را با بهای ناچیزی فروختند ﴾
یعنی او را با قیمت ناچیز فروختند.﴿ و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى فروشد ﴾
یعنی کسی که خود را به خاطر خشنودی خداوند می فروشد. پس شری یا اشتری یعنی باع [فروخت] و باع به معنای اشتری و باع [خرید وفروخت] می باشد. مثلا به عروس عریس (داماد) گفته می شود و به عریس (داماد) عروس گفته می شود.مشروعيت معامله :
طبیعتا معامله یک چیز مشروع است؛ زیرا با خرید وفروش مصالح ومنافع بندگان تامین می شود. خداوند می فرماید:﴿ خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است ﴾
سخنی اعجازانگیز است که داد وستد اعمال است و ربا اموال می باشد. با داد وستد مال کسب می شود. و مال بزرگترین میزان نقد ینگی است که میان مردم توزیع می گردد. خداوند این میزان نقد ینگی را میان همه ی مردم توزیع نموده تا فقط در دستان ثروتمندان نچرخد ونماند. خداوند داد وستد را تشریع نموده و ربا را حرام نموده تا اموال میان ثروتمندان نماند. اگر ربا جایز می بود این میزان نقد ینگی موجود فقط در دستان ثروتمندان می ماند. اگر پول پول بیاورد فرصت کار نخواهد بود. و این باعث گرانی ها خواهد شد. و اگر قیمت ها بالا رود افراد کمتری به بهره ونفع می رسند. و در نتیجه تضاد طبقاتی شدیدی به وجود می آید. آن زمان است که حسد، کینه، هرزگی، دزدی، فریبکاری، نیرنگ، دروغ وخیانت رواج پیدا می کند. هر چقدر تفاوت در آمدها بیشتر باشد اشخاصی میلیونر می شوند و میلیون ها انسان دیگر حتی حداقل های زندگی شان را هم نخواهند داشت و به همین دلیل خداوند این آیه ی موجز را بیان کرده و داد وستد را حلال نموده است؛ زیرا کار اموال را باز می گرداند.درباره ی یکی از کارخانه های خودروسازی فرانسه شنیدم که: دویست شرکت در فرانسه برای این شرکت کار می کنند. یک کارخانه ی خودرو سازی با دویست شرکت قرار داد دارد. با کار پول هم اندوخته می شود. باید تمام کارها میان تمام انسان ها تقسیم شود. ساده ترین مثال در این مورد در مقابل چشمانتان قرار دارد. اگر یک فروشگاه تجاری باز کنید به فاکتور و دفتر حساب نیازمندید. برای این کار چاپخانه لازم است و در چاپخانه افرادی مشغول به کار می شوند. جوهر وکاغذ می خرند. کارگر استخدام می کنند. شما انبار لازم دارید. کامیون لازم دارید. اما وقتی نیاز شدید به فاکتورها دارید پرینتر را روشن می کنید. و چون نیاز به انبار داشته باشید به پیمانکاران وبنایان مراجعه می کنید. آنان انبار شما را می سازند. و برای ادامه ی کار نیاز به دو کارمند دارید. بدون آنکه بدانید چند فرصت شغلی ایجاد کرده اید. افرادی بطور مستقیم در کنار شما با این کار زندگی می گذرانند. و هزاران نفر بطور غیر مستقیم از کار شما به شغل رسیده اند. کار اگر درآمدزا باشد پول واموال را میان مردم تقسیم می کند. اما اگر پول پول بیاورد نیاز به مکان و دفتر و انبار و کارمند و نمایندگی فروش و ... نیست. به هیچ چیز نیازی ندارد و تنها باید پول را در بانک بگذارند و سالانه فقط سود را بگیرند.
﴿ خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است ﴾
حدیث پیامبر است که می فرماید:((از رافع بن خديج روایت است که گفت: گفتند: ای رسول خدا کدام درآمد پاک تر است؟ فرموند: "کسب روزی مرد با دستانش و هر معامله ای که حلال است))
کسی که به اصول داد وستد آگاه نباشد خواه نا خواه به رباخواری می افتد:
مشکلات بی شماری در میان مردم به علت نا آگاهی آنان به اصول داد وستد وجود دارد؛ زیرا کسی که از این اصول بی خبر باشد خواه نا خواه دچار رباخواری می شود. یک مثال ساده: می گوید: خدا را شکر، خداوند انسان امانت داری را به من نموده است و من مبلغی را نزد او سرمایه گذاری نموده ام. واضح است که این شخص مشکلات را دوست ندارد می گوید سود ثابتی به من می دهد. دوست ندارد وارد حساب وکتاب شود. این عین ربا است. شما صدهزار نزد او گذاشته اید و ماهیانه سود مشخصی دریافت می کنید. این ربا است. شاید او چهار برابر سود کند و شاید هم سود نکند. اگر چهار برابر سود کند به شما ظلم نموده و اگر سود نکند و به شما سود بدهد شما به او ستم روا داشته اید. یک مثال ساده می زنیم: شخصی خانه ای می خرد و یک میلیون لیره لازمش می آید از کسی طلب می کند و وی می گوید سهمی از خانه را به من بده و او می گوید: چشم، خانه چهار میلیون است. یک چهارم خانه یک میلیون می شود. یک چهارم خانه را برای او می نویسد. و بنابراین باید کارمزدی هم برایش تعیین کند و طبعا کارمزد هم به او می دهد. پس از آنکه مدت زمان به پایان می رسد و یا خریدار به آسایش می رسد شرط می گذارد که یک میلیون را تمام وکمال به او بدهد. اگر کسی که در خرید این خانه شریک شده بود مبلغ را تمام وکمال ضمانت کرده باشد بنابراین هر کارمزدی که گرفته است سود و ربا بوده است. اما اگر یک میلیون به او پرداخته و پس از دو سال خانه نشیمن شده باشد در اینجا مشکلی وجود دارد و باید پس از پایان مدت ارتباط بین این دو، شخص قیمت واقعی خانه را بگیرد. در این صورت است که کارمزد حلال می شود. این ها نمونه هایی است که اکثر مردم به آن دچار می شوند. به همین دلیل داد وستد تاثیراتی دارد. و تاثیر آن انتقال مالکیت از فروشنده به خریدار است. وانتقال مالکیت پول از خریدار به فروشنده می باشد. و هر کدام از آن دو می توانند در آنچه گرفته اند تصرف نمایند واین کار آنان حلال است. کسی که خانه را خریده است می تواند در آن دست به تعمیر ویا نوسازی بزند؛ زیرا خانه ملک او شده و وی نسبت به آن اختیار تام وآزادی کامل دارد. و کسی که پول را گرفته نیز می تواند آن را برای نیازهای خود خرج نماید یا با آن به سفر رود یا برای فرزندانش هزینه نماید. او در این باره آزاد است.پس تاثیر داد وستد انتقال مالکیت از فروشنده به خریدار به وسیله ی کالای مورد داد وستد و انتقال مالکیت پول از خریدار به فروشنده با قیمت مورد نظر می باشد.
اركان داد وستد:
1 ـ ايجاب و قبول :
ارکان داد وستد: ایجاب وقبول: می گوید: به تو فروختم. خریدار می گوید: خریدم. شاید خریدار بگوید: آیا به من می فروشی؟ ایجاب از سوی خریدار نیز ممکن است. و فروشنده می گوید: پذیرفتم. و گاهی شاید فروشنده بگوید: آیا این کالا را به این قیمت می خرید؟ خریدار می گوید: قبول کردم. ایجاب وقبول دو کلمه اند که خریدار وفروشنده آن را بر زبان می آورند. و هر کدام شروع کند اشکالی ندارد. معمولا پاسخ دهنده خریدار است و گاهی هم فروشنده است. اما علماء موارد کم بها را استثناء کرده اند. شاید کنار یک فروشنده ی آبمیوه بایستید و یک بطری عصاره ی شیرین بیان را ببینید این عاقلانه نیست که بگویید: آیا این بطری را به دو لیره به من می فروشی؟ و وی بگوید: آری، معامله با تو را قبول نمودم و به دو لیره فروختم اما نیاز به شاهد هم داریم. این عاقلانه نیست. این معامله داد وستد فعلی (تعاطی) نام دارد. اشیاء ارزان قیمت وناچیز نیازی به صیغه ی ایجاب و قبول ندارند اما باید دو لیره پرداخت شود تا بتوانید آن بطری را بنوشید ومعامله تمام شود. ایجاب وقبول در اشیاء باقیمت (گران )لازم است . دراشیاء کم قیمت وناچیز ایجاب وقبول آن عملی است یعنی شما پول را می دهید و فرشنده کالا را تسلیم می کند.ایجاب وقبول به الفاظ خاصی نیاز ندارد. دین اسلام آسان گرفته است. هر واژه ای که نشان دهد شما فروش یا خرید را پذیرفته اید همان ایجاب وقبول است. اگر فروشنده بگوید: خریدم، گرفتم، پذیرفتم، راضی ام، پول را بگیرید تمام این ها ایجاب و قبول است. اما در این صیغه ناگزیر باید شروطی رعایت شود. گفته می شود: در ایجاب و قبول شرط است که فروشنده وخریدار هر دو در مجلس معامله حضور داشته باشند و همدیگر را ببینند. می گوید: آیا این خانه را به پنج میلیون می فروشید؟ صاحبخانه می گوید: آری، آن را به شما فروختم. در این یک نشست (مجلس)معامله انجام شده است. به او می گویید: این خانه را به دو میلیون می فروشید؟ او سخنی نمی گوید. ساعتی غایب می شود و سپس وارد می شود و اگر در این زمان بگوید: آری، معامله انجام نمی شود؛ زیرا نشست(مجلس) متصل نبوده است و فاصله ای میان آن دو ایجاد شده است و ناگزیر باید ایجاب وقبول در یک نشست(مجلس) انجام شود.
2 ـ توافق بر ایجاب وقبول در یک نشست:
شرط دوم: ایجاب وقبول با جزئیات بیشتری انجام شود. اگر گفته شد: این کالا را به چند می فروشید؟ شما می گویید: هر متر صد لیره. او می گوید: پنج قواره به من بدهید. نگفت که قیمت را قبول کرده است. او از پیش خود به حساب تاجر هر متر را هشتاد حساب کرده یاد داشت میکند نه صد لیره. و هنگام حساب وکتاب اختلاف ایجاد می شود. مهم ترین نکته توافق بر سر ایجاب و قبول در نشست عقد معامله است. و اکنون بهترین روش معامله و قرارداد کتبی است. بر روی کاغذ بنویسند سیصد متر پارچه و هر متر صد لیره می باشد و امضا کنند. در این صورت معامله انجام شده است. اما در غیر این صورت همیشه فروشنده یک قیمت می گوید و خریدار قیمتی دیگر و در هنگام حساب وکتاب اختلاف پیش می آید. این مشکل روزی هزار بار هم شاید اتفاق بیفتد. باید بر سر ایجاد وقبول در یک نشست توافق کامل حاصل شود.برادری به من می گفت: همسایه ای دارم که تختخواب مخصوص اتاق خواب می فروشد. او تختخواب های بسیار زیبایی دارد. به او گفتم: تخت خواب را برایم بفرست. او هم فوری برایش ارسال کرد. اولین جمعه پنج هزار و جمعه ی دوم ده هزار و جمعه ی سوم پنج هزار و ...
مبلغ قیمت ها به هشتاد هزار رسید. اما وی دیگر نفرستاد. به او گفت: باقیمانده حساب را بپرداز؟ پاسخ داد: کدام باقیمانده؟ گفت: صد وپنجاه هزار باقیمانده حساب قبلی است. آنان با هم اختلاف و دعوا نمودند و وارد دادگاه شده ویکدیگر را محکوم می کردند. ناآگاهی منجر به اختلاف می شود. در هر چیزی کارتان را روشن کنید. نگویید: برایم بفرست. بپرسید: قیمت چقدر است؟ اگر گفت: صد وپنجاه. می توانید بگویید: نه نمی خواهم سپاس گزارم. آن شخص می گوید: بفرست. و او نیز چند دفعه برایش ارسال نمود. مهم ترین مساله این است که ما به عنوان مسلمان نباید نیازی به دادگاه داشته باشیم.
حضرت معاویه رضی الله عنه گفت: ای عمرو: چه چیز باعث شده این همه زیرک باشی؟ گفت: به خدا سوگند به هیچ جایی وارد نشدم مگربه خوبی از آنجا بیرون آمدم. گفت: به خدا سوگند من چرب زبان نیستم. سیدنا معاویه به او گفت: اما من به هیچ جا وارد نشدم که بخواهم از آن خارج شوم. همه چیز روشن است.
برادری به من می گفت که مجبور به انتقال پارچه از جایی به جایی شده بود. باربران به حدی خسته بودند که نمی توانستم آنان را دستور دهم. می گوید: رئیس آنان آمد. به او گفت: لباس ها را بشمار. گفت: مهم نیست. گفت: نه بشمار چند طاقه است؟ آنان را شمرد. به او گفت: یک طاقه بردار و با من بیا. وی تمام راه را آمد. به او گفت: استفاده از این آسانسور ممنوع است. گفت: چهار طبقه باید بالا برویم. رسیدند. اتاق انتهای راهرو است. از این درب وارد شو و به اتاق سمت راست برو و بر روی قفسه ها بگذار. گفت: سپس هر چه خواست به او دادم. وقتی که او گفت: مقدار آن زیاد است او را مجبور به شمارش کرد. وقتی گفت: سنگین است او را وادار به حمل آن کرد. وقتی به او گفت: راه دراز است او تمام مسیر را رفت. گفت استفاده از آسانسور ممنوع است .اگر او این را قبل از حمل به اومی گفت.: اتاق در انتهای راهرو است و دفتر آنجاست و داخل دفتر سمت راست اتاقی است آن ها را روی قفسه ها بگذار. اگر این روش را در تمام زندگیتان عملی کنید هیچ مشکلی پیش نمی آید. همه چیز را روشن کنید. فقه اساسا برای همین وضع شده است. برای اینکه به عبادت خداوند بپردازید و نه اینکه در دادگاه و شورای حل اختلاف تجاری باشید. بر روی کاغذ قرارداد بنویسید وامضا کنید همه چیز را با امضا مستند کنید و شاهد هم بر آن بگیرید و قرار داد را ببندید.
مردی را می شناسم که به مدرسه ای شریک شد و سرمایه ی آن مدرسه بدلیل ناچیز بودن گفته نمی شد. پس از چند سال مبلغ سرمایه ی آن مدرسه صد برابر شد. آموزش خصوصی راه افتاد. و قیمت مدارس بالا رفت. وی به عنوان شریک وارد مدرسه شده بود. شریکش چند بارمبلغی به اندازه ی سرمایه ی مدرسه به او داده است. وی فکر کرد این ها سود مدرسه است. او گمان کرده بود که این مبلغها سود است. در حالی که اولی بدون آنکه وی بفهمد سرمایه اش را به او داده بود. وقتی برای حساب وکتاب نشستند گفت: من آن مبلغ را از تو به عنوان قرض گرفته بودم. نزدیک بود طرف آتش بگیرد. هیچ روشنگری در این قرارداد وجود نداشت. شخصی بگوید با من در این پروژه شریک می شوی؟ طرف می گوید: آری، یک سخن شفاهی رد وبدل می شود. قراردادی تنظیم و کتبی بنویسید. من برادرانم را توصیه می کنم اگر قرض می کنید حتما رسید بگیرید. داد وستد را با قیمت قطعی، یا با قرارداد و با اصولی روشن و با مفادی واضح انجام دهید.
3 ـ باید با لفظ ماضی [گذشته] باشد:
برخی از علماء گفته اند: باید این ایجاب وقبول با لفظ ماضی باشد. مانند اینکه فروشنده بگوید: به تو فروختم. و خریدار بگوید: پذیرفتم. و یا با لفظ مضارع [حال] باشد اگر منظور همان لحظه باشد. می فروشم و می خرم. اما اگر قصد در آینده باشد این داد وستد نیست. این وعده ی داد وستد است . نه فروش است و نه خرید ؛و به وعده ی خرید وفروش هیچ چیزی تعلق نمی گیرد. مگر انسان به احترام اسمش و به وعد ه خرید وفروش با اوکار کند.در فقه نکاتی ظریف وجود دارد. می گوید: داد وستد با ایجاب وقبول انجام می شود و با نوشتن بسته می شود. در حال حاضر بیشتر واردات را با سند کتبی از طریق فکس یا ایمیل انجام می دهند و امکان دارد داد وستدی با نوشتن قراردادی که شروط مورد قبول خریدار در آن است انجام شود و این نوشته برای او ارسال وتوسط او امضا گردد.
می گویند: شاید طرفین از یکدیگر دور باشند یا طرف قرارداد گنگ باشد و با نوشتن معامله کند یا معامله توسط نمایندگان طرفین انجام شود در این صورت اشکالی ندارد و مستحب است.
برخی از شروط معامله مربوط به عاقد و برخی مربوط به معقود علیه است. شروط مربوط به عاقد این است که عاقل، و تشخیص دهنده باشد بنابراین قرارداد با دیوانه، مست و کودک خردسال درست نیست؛ چراکه قرارداد دیوانه، و مست و کودک خردسال باطل است.
گفته است: کودک خردسالی که قادر به تشخیص باشد قراردادش درست اما صحت آن در گرو اجازه ی ولی است. اگر ولی اجازه داد قرارداد وی صحیح است.
شروط صحت معقود علیه:
معقود علیه(اجناس) نیز شروطی دارد که شرط نخست آن عبارت است: عیب ونقص نداشته باشد. فایده ونفعی داشته باشد. فروشنده مالک آن باشد. واختیار و قدرت تسلیم نمودنش را داشته باشد. از آن آگاه باشد. مبیع(اجناس) باید موجود باشد. این شروط را در آینده بیشتر توضیح خواهیم داد؛ زیرا بسیار حائز اهمیت است.ازدواج و داد وستد از مهمترین موضوعات فقهی است:
مسئله ی معاملات مسئله ی بسیار دشواری است؛ زیرا همه ی ما خواه ناخواه خرید وفروش می کنیم واز جمله موضوعات اولیه ی فقهی است. ازدواج وخرید وفروش دو نیاز اساسی است. نیاز مسلمان به تشکیل خانواده و کسب در آمد دو نیاز اساسی است. وگفته شده: وقتی نفس به خواسته اش برسد آرام می شود. اگر کسی بخواهد به همسر صالحی برسد باید اصول ازدواج و فرائض وسنت ها ومستحبات و مکروهات ومحرمات آن را بداند. مساله ی ازدواج وداد وستد از موضوعات مهم فقهی است؛ زیرا در تمام مراحل زندگی با مؤمن همراه است و با آن سر وکار دارد.فقه حول محور نیازهای مردم در گردش است :
و:((از جابر بن عبدالله انصاری روایت است که گفته است در سال فتح مکه در شهر مکه از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمودند: «همانا الله و رسولش صلی الله علیه وآله وسلم ، خريد و فروش شراب، مردار، خوک و بت ها را حرام كرده اند» مردم پرسيدند: اي رسول الله! نظرتان در مورد چربي حيوانِ مرده چیست؟ زیرا مردم براي چرب كردن چوب كشتيها، پوستها و براي روشنايي چراغ، از آن استفاده مي كنند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «خير، حرام است....))
به طور مفصل به شرح این حدیث خواهیم پرداخت. چیزهایی مانند گوشت خوک و مردار و بت ها حرام است و به همین دلیل می فرماید:((...اي رسول الله! نظرتان در مورد چربي حيوانِ مرده چیست؟ زیرا مردم براي چرب كردن چوب كشتيها، پوستها و براي روشنايي چراغ، از آن استفاده مي كنند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «خير، حرام است... .))
طبیعتا در گذشته از سم افعی استفاده ای نمی کردند اما اکنون جایز است و بسیار مهم است. فقه حول محور نیازهای مردم می چرخد؛ قبلا سم افعی سودی نداشته است اما اکنون اولین داروی کاهش فشار خون از زهر افعی ساخته می شود. وقتی خدای نکرده، افعی کسی را می گزد فشارش به صفر می رسد و بنابراین فرد گزیده شده با فشار صفر خواهد مرد. دانشمندان زهر افعی را گرفته اند وآن را بررسی نموده اند واکنون بهترین دارو برای کاهش فشارخون گردیده است پس آنچه پیش تر نفعی نداشت اکنون شاید سودی داشته باشد و از این نمونه ها بسیار است.