حالت سیاه
23-11-2024
Logo
شرح حديث شريف - إتحاف المسلم - درس (16-44) : دين یعنی رفتار
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعده‌ی امانتدار.

دین یعنی تعامل:

برادران: حدیثی در صحیح مسلم آمده است؛ مردم آن را می‌خوانند و شرح آن را می‌شنوند و با وجود آن برداشت می‌کنند که منظور از دین این است که نماز بخوانید و روزه بگیرید و عبادات را به جا آورید اما این حدیث مفهوم عمیق‌تر و مهم‌تری دارد. چیزی که انسان را وادار به این برداشت می‌کند که دینداری صحیح در تعامل است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

((أتَدْرُونَ ما المُفْلِسُ؟ ـ المفلس بالمفهوم العام: من لا درهم له, ولا دينار؛ لا يملك مالاً إطلاقاً ـ فقالوا: المفْلسُ فينا من لا درهم له, ولا متاع, فقال: إن المفْلسَ مَنْ يأتي يوم القيامة؛ بصلاة, وصيام, وزكاة، ويأتي قد شَتَمَ هذا، وقذفَ هذا، وأكل مال هذا، وسفك دم هذا، وضرب هذا، فيُعطَى هذا من حسناته، وهذا من حسناته، فإن فَنيَتْ حَسَناتُهُ ـ قبل أن يُقْضى ما عليه ـ أُخِذَ من خطاياهم؛ فطُرِحَتْ عليه، ثم يُطْرَحُ في النار))
((آیا می‌دانید ورشکسته کیست؟ بینوا در مفهوم عمومی: کسی که هیچ پول و ثروتی ندارد. گفتند: ورشکسته در میان ما کسی است که پول و کالایی ندارد. فرمود: ورشکسته کسی است که روز قیامت با نماز، روزه و زکات می‌آید درحالی که فلانی را دشنام داده و به فلانی تهمت زده و مال فلان را خورده و خون فلانی را ریخته و فلانی را زده است. از نیکی‌هایش به فلانی و فلانی داده می‌شود. اگر نیکی‌هایش پیش از اتمام حساب وی، تمام شود از گناهان آنان برداشته و بر روی گناهان او گذاشته می‌شود و سپس به آتش افکنده می‌شود))

[مسلم و ترمذی از ابوهريره]

این سخن مثل روز روشن است. کسی که غیبت می‌کند. تهمت می‌زند. مال حرام می‌خورد. با ادعای بی‌ارزش سهم بیشتر ارث را بر می‌دارد. انسان سخن‌چین عیب‌جو؛ نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد و هر ساله حج می‌رود اما سرنوشت وی جهنم است. این دین است! دین عبادت‌های تعاملی است که اگر درست باشد؛ عبادات شعائری هم درست می‌شود. تعاملی یعنی این که صادق باشید. امانتدا‌ر باشید. پاکدامن باشید. منصف باشید. مهربان و فروتن باشید. این عبادات تعاملی اگر درست باشد‌ عبادات شعائری نیز درست می‌شود. آن وقت است که نماز، روزه، حج و جهاد درست خواهد بود.

عبادات‌های شعائری تنها در صورتی درست است که عبادت‌های تعاملی درست باشد :

برادران، مسلمانان به این مفهوم بسیار نیاز دارند. آنان گمان می‌کنند هر کس وارد اسلام شد و نماز خواند مسلمان است. مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند. مؤمن کسی است که مردم او را امین اموال و آبروی خود بدانند. یعنی ويژگی بارز مؤمن نماز، روزه، زکات و یا حج وی نیست. ويژگی بارز او صداقت، امانت داری و پاکدامنی او است. اصحاب گرامی، وقتی نجاشی از سیدنا جعفر درباره‌ی رسول الله پرسید، نگفت: خداوند در میان ما مردی را بر انگیخت که نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد. بلکه سیدنا جعفر گفت: «ما گروهی بودیم که در جاهلیت به سر می‌بردیم. گوشت مردار می‌خوردیم. بت می‌پرستیدیم. کارهای زشت و فحشا انجام می‌دادیم و صله‌ی رحم را قطع می‌کردیم و به همسایه بدی می‌نمودیم. این جاهلیت جاهلیت اخلاقی است. تا این که خداوند در میان ما مردی را فرستاد که او را به امانت داری، صداقت، پاکدامنی و نسب او می‌شناسیم. او پیامبر است. انسانی راستگو، امانت دار و پاکدامن است. او ما را به سوی خداوند خواند تا او را بپرستیم و به یگانگی یاد کنیم و دست از پرستش سنگ و بت‌هایی که پدرانمان می‌پرستیدند برداریم. ما را فرمان داد - ببینید سخنی از نماز بیان نکرد - به راستگویی، امانت داری، صله‌ی رحم، همسایه داری و پرهیز از محارم و حرام‌ها، دین، این است.
تعریف جامع و فراگیر از دین. دین پایبندی، امانت داری، صداقت، پاکدامنی، مهربانی، عدالت و انصاف است. این چیزی است که انسان را والا می‌برد و مردم را وا می‌دارد که گروه گروه به دین خداوند رو کنند.
شخصی به من می‌گفت: فردی در صف اول نماز می‌ایستد و فصاحت سخن شگفت آوری دارد. در خانه‌ی اجاره‌ای زندگی می‌کند. صاحب این خانه زنی اهل ترکیه و بسیار فقیر است. خانه هفت میلیون قیمت دارد. توانسته آن را فقط با هفتصد هزار بخرد. با روش‌ها، ترفندها و چاره افکنی‌های خاصی این کار را کرده است. به ذهنم خطور کرد که چنین انسانی که با روش‌های خداناپسندانه توانسته فقط یک دهم پول خانه را به صاحب آن خانه بدهد؛ می‌تواند نماز، روزه و حج خودش را به زباله دان بیاافکند. حال و روز مسلمانان این است. دشمنی‌ها، غارتگری‌ها، حسادت به مردم، چشم بارگی، شب بیداری با کانالهای ماهواره ای، پایان هم نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم و حج می‌رویم. این دین نیست. باید این حدیث شعار هر مسلمان باشد.

((المفْلسَ مَنْ أتى بصلاة, وصيام, وصدقة, وحج, وقد شَتَمَ هذا، وضرب هذا، وأكل مال هذا، فيأخذ هذا من حسناته، وهذا من حسناته، فإن فَنيَتْ حَسَناتُهُ ـ قبل أن يُقْضى ما عليه ـ أُخِذَ من خطاياهم؛ فطُرِحَتْ عليه، ثم يُطْرَحُ في النار))

[مسلم و ترمذی از ابوهريره]

(( ورشکسته کسی است که روز قیامت با نماز، روزه و زکات می‌آید در حالی که فلانی را دشنام داده و به فلانی تهمت زده و مال فلان را خورده و خون فلانی را ریخته و فلانی را زده است. از نیکی‌هایش به فلانی و فلانی داده می‌شود. اگر نیکی‌هایش پیش از اتمام حساب وی، تمام شود از گناهان آنان برداشته و بر روی گناهان او گذاشته می‌شود و سپس به آتش افکنده می‌شود))

نمود انسان اخلاق او است نه عبادات او:

شیطان همیشه انسان را به این گمان می‌اندازد که تو دین داری، نماز می‌خوانی و روزه می‌گیری و حج می‌گزاری. خیر، به او بگو: دیندار راستگو است. راستگو و نمازگزار است. طبعا در مقابل به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که بگویید: انسان با ادبی است اما نماز نمی‌خواند. خیر، این ربطی ندارد. راستگو و نمازگزار، امانت‌دار و نمازگزار، مهربان و نمازگزار، با انصاف و نمازگزار و پاکدامن و نمازگزار است.
برادران، پیامبر صلی الله علیه وسلم در این حدیث دست به روی جوهر و اصل دین نهاده است. این دین است. او و یارانش این چنین بودند.
بنابراین درخشش از نماز و روزه نمی‌آید. شخصی نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد اما دروغگو و فریبکار است. یعنی پایبند نیست و دغل کار است. با روش‌های مختلف مال دیگران را می‌گیرد. به چنین کسی می‌گوییم: نماز می‌خوانی و روزه می‌گیری اما کاش طاعت و پایبندی را به آن بیفزایی و گرنه چنین نماز و روزه‌ای ارزشی ندارد.
برادران نکته‌ی دقیق اینجا است که بدانیم درک اصحاب از دین همان چیزی بود که مردم را گروه گروه به دین وارد می‌ساخت. درحالی که درک بیمارگونه‌ی ما از دین چیزی است که مردم را گروه گروه از دین خارج می‌کند. مردم باروهای عجیبی پیدا کردهاند که ما دین دار را نمی‌خواهیم چون او متقلب و فریبکار است.
برادری به من گفت: من نقاش هستم. شریکی دارم. صاحب خانه به ما گفت: قبض تلفن از کرایه‌ی شما حساب می‌شود. مکالمات خارجی به فکر وی نرسیده بود. فکر می‌کرد خبر دارند. اشکالی ندارد. شریک من به عربستان زنگ زد. او برادر و خویشاوندانی در آنجا داشت. به من گفت: همین اولین مکالمه، سپس دومی و سومی و دهمی. به من گفت: فاکتور از هزار گذشت. به عنوان شریک وی او را نصیحت کردم و گفتم: تو دیندار و ظاهری دینی داری و نماز می‌خوانی و هزاران لیر از صاحب خانه به عنوان مکالمه‌ی خارجی غصب می‌کنی؟ به شما می‌گوید: به او بگو اشکالی ندارد. اما منظورش مکالمات خارجی نبوده بلکه مکالمات داخلی بوده است.
انسان را می‌بینید وقتی فرصت می‌یابد نماز، روزه و حج خود را تباه می‌سازد. با خیال راحت مشغول معاملات و خرید و فروش می‌شود. پاکدامنی، پایبندی و راستگویی، انسان با اخلاق خود می‌درخشد نه با عباداتش. عبادات میان خود او و خداوند او است. با معاملات خود نمود می‌یابد. اگر معاملات او درست باشد مردم دین را دوست دارند. اما اکنون: کسانی هستند که از نماز با وجود این که یک عبادت است؛ بیزارند زیرا افرادی را می‌شنوند که نمازگزاراست اما دروغ می‌گوید، نماز می‌خواند و فریبکاری می‌کند. نماز می‌خواند و اموال دیگران را می‌گیرد.

دین پایبندی و پرهیزگاری و کنترل زبان است:

ای برادران: باید وقت خودمان را غنیمت بدانیم. عمر با ارزش است. گاهی آرایشگر را می‌بینم که در حین اصلاح با قیچی بیست یا سی حرکتش در هواست سپس یک تار مو را قطع می‌کند. من میلیون‌ها می‌خواهم. یک ضربه‌ی درست می‌خواهم. برای این که به هدف بزنید. دین شما یعنی پایبندی شما، یعنی نگه داشتن زبانتان و یعنی پرهیز و نزاکت شما، بنگرید:

((الْمُؤْمِنُ مَنْ أَمِنَهُ النَّاسُ وَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ))
((مؤمن کسی است که مردم از او امانتدار بدانند و مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در امان باشد))

[ احمد از انس بن مالک]

مؤمن راستین امکان ندارد که یک ریال حرام بخورد. انسان پرهیزگار، مؤمن راستگو است امکان ندارد بدون علم و آگاهی سخنی بگوید. سخن زشت یا متجاوزانه بگوید. زیرا با این کار ارتباطش را با خداوند بزرگ از دست می‌دهد. اما اگر انسان از خداوند دور باشد به چیزی اهمیت نمی‌دهد. اما اگر به خداوند ارتباط پیدا کند کوچکترین گناه او را از خداوند دور می‌کند. او نسبت به آن حساس می‌شود این جاست نگه داشتن زبان مهم می‌شود.

حدیث پیشین حقیقت دین را برایمان روشن می‌کند:

ای برادران: این یک حدیث اساسی است. حدیثی که حقیقت دین را تبیین می‌کند. هم عبادات تعاملی داریم و عبادات آیینی داریم. یکی از خویشان من شوهرش مرده است. شوهرش همسر دیگری داشته که فوت کرده بود. از آن زن فرزندانی داشت. به محض این که شوهر فوت کرد همسر پدرشان به آنان گفت:
پدرتان پانصدهزار سرمایه در یک فروشگاه دارد. باری به من گفت: اگر مُردم این مبلغ برای تو است. هیچ سندی هم نیست. شاهدی هم نیست. سخن میان او و شوهرش بوده است. وقتی مرد فرزندانش را از این سخن مطلع کرد. نزد مرد رفتند و سندی به اسم همسر پدرشان ترتیب دادند. به راحتی یک سند به نام او زدند. همسر پدرشان و راستگو است. پدر گفت: پانصد هزار برای همسرم است. پس از مدتی نه هزار سودش را هم به او دادند و سپس از او گرفتند و گفتند: ما از شیخ پرسیدیم. گفت: به نرخ امروز نود هزار می‌شود. نود هزار به او دادند. سهم خانه را نیز به او دادند. آنان دقیقا آنچه باید را ادا کردند. اما اکنون پایبند کم است. کارشان بسیار عجیب بوده است. پول باقیمانده را با قیمت روز به او دادند. پانصد هزار را تنها با اعتماد به سخن خودش به او دادند. بدون هیچ سند و مدرکی و بدون هیچ شاهدی. بنگرید. چه بسیار خانواده‌هایی که پدر می‌میرد. همسرش بیوه می‌شود و از همسر دیگری نیز فرزند دارد. او را از خانه بیرون می‌کنند. در روز دوم او را از خانه بیرون می‌رانند. این دین است! دین یعنی حق هر کسی را بدهید.
برادری را می‌شناسم که پدر دختر و پسری از خود به جا گذاشته است. دختر با مرد ثروتمندی ازدواج کرده است. در قصر زندگی می‌کند. مشکلی ندارد. اما دختر در خانه‌ی پدری هم سهمی دارد. خانه بسیار عالی است. پسر می‌آید و خانه‌ی خالی را قیمت می‌گیرد. حق کامل خواهرش را می‌دهد. چند برادر چنین می‌کنند؟ به او می‌گوید: این خانه‌ی پدری است. اگر خواستی بیا و در آن زندگی کن. به تنهایی از آن استفاده می‌کند و حق خواهرش هم وجود دارد. خواهرش در خانه‌ی ویلایی زندگی می‌کند نیاز هم ندارد. اما این حق است.

دین انسان در تعامل مادی آشکار می‌شود:

من احساس می‌کنم که دین تنها در تعامل مادی آشکار می‌شود. با درهم و دینار و با نگه داشتن زبان. اما اگر عبادت کنم و مردم را به توهم بیندازم که من دیندارم؛ من چنین عباداتی را فریب و دو رویی می‌دانم. هیچ مضمونی ندارد. وقتی یک ریال حرام بخورید عبادات را بی معنا کرده‌اید. این دین هرگز انحراف پذیر نیست زیرا دین خداوند است:

((إن الله طيب لا يقبل إلا طيباً))
((خداوند پاک است و فقط پاکی را می‌پذیرد))

[مسلم از ابوهريره]

خداوند تنها در صورت پایبندی و پاکی شما را می‌پذیرد. اگر چنین باشیم چرا مردم اسلام نیاورده‌اند؟ چرا همه‌ی جهان را به دین اسلام نمی‌یابیم؟ تمام امت از دین اسلام گریزانند مسلمان یعنی انسانی که فریبکار است. مسلمان یعنی انسانی که فتوایی بگیرد و مال دیگران را می‌خورد. مسلمان ممکن است مال خواهرانش را بخورد. شاید برادر بزرگتر تمام اموال را تصاحب کند. ادعای مسلمان بودن و دیندار بودن را هم دارد. این مفهوم اشتباه مفهوم دین با عبادات آیینی مردود است. دین عبادات تعاملی است. اگر درست باشد عبادات آیینی درست است.
همواره مثالی می‌زدم: دانش آموزی نه ماه در مدرسه است و هر روز کامل در مدرسه است. هر روز شش ساعت درس دارد. هر درسی استادی دارد. کتاب دارد. این شخص هرگز مدوامت ندارد. درس نمی‌خواند. هیچ کتابی را باز نمی‌کند. امتحان فرا رسیده است. به استقبال امتحان می‌رود. شش خودکار و یک ساندویچ و یک قرص آسپرین و یک فلاسک چایی و یک بطری آب برای این که بنویسد. چه بنویسد؟! در این سه ساعت چه می‌کنی؟ سه ساعت معنا ندارد. سه ساعت برای کسی که درس خوانده است. برای کسی که نه ماه درس خوانده است. سه ساعت معنا دارد. برگه دارد. می‌نویسد. اما کسی که هرگز درس نخوانده این ساعات هرگز معنا ندارد.
عبادات تعاملی مانند سال درسی، ساعات کار، توجه به معلم، خواندن، مرور و عبادات آیینی سه ساعت است. اگر درس خوانده نشود، امتحانات بی معنا است. کسی که کتابی نگشوده است و یک کلمه نخوانده است؛ برای امتحان می‌رود.

انسان باید وظایف خود را ادا کند و حق خود را از خداوند بگیرد:

شخصی را می‌بینید که نماز می‌گزارد اما در نماز نیست. با خدا نیست. زیرا کار بد او، وی را از خداوند دور می‌کند. با خدا نیست. به خداوند روی نمی‌آورد. حدیث را عملی نمی‌کند بلکه حفظ می‌کند:

((من هو المفلس؟ الذي أتى بصلاة, وصيام, وصدقة، وقد أكل مال هذا، وشتم هذا، فيأخذ هذا من حسناته، وهذا من حسناته ، فإن فَنيَتْ حَسَناتُهُ ـ قبل أن يُقْضى ما عليه ـ أُخِذَ من خطاياهم؛ فطُرِحَتْ عليه، ثم يُطْرَحُ في النار))
((ورشکسته کیست؟ کسی که نماز بخواند، روزه بگیرد و صدقه بدهد در حالی که مال فلانی را خورده و فلانی را دشنام داده است. این‌ها از نیکی‌های او برداشته می‌شود. اگر نیکی‌هایش – پیش از اتمام حساب و کتاب- تمام شود از گناهان آنان کم و بر گناهان وی افزوده می‌شود و سپس در آتش افکنده می‌شود.))

[مسلم و ترمذی از ابوهريره]

شما به اندازه‌ی ادای حق دیندار هستید. می‌گویید: برادرم نیاز ندارد. این کار شما نیست. این:

﴿إِنْ يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا﴾
﴿اگر [يكى از دو طرف دعوا] توانگر يا نيازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است﴾

[سوره نساء آيه:135]

ثروتمند یا بینوا این کار شما نیست؛ حقی که بر شما است را ادا کنید. از خداوند حق خود را بخواهید. این مؤمن است.
یک داستان نقل می‌کنم: یکی از برادران ما در اداره‌ای کار می‌کند و بسیار فقیر است. کارمند کم درآمد است. یک مدیر کل دارد. مرخصی شش روزه به او داد. مدیرکل به او گفت: ما وقت مرخصی نداریم که به تو بدهیم [ولی با این وجود این شش روز حق تو است.] به او گفت: من این روزها را قبلا استفاده کرده‌ام. به او گفت: چگونه استفاده کرده‌ای؟
توضیح داد که در طاغوسیه کلاس می‌رفته است. هر روز یک ربع می‌رفته است. همه را جمع کرده است تا این که شش روز شده است و آن را مرخصی محسوب کرده است. وی با تعجب به او نگریسته؛ زیرا تا کنون چنین کارمندی نداشته است. هر روز یک ربع برای نماز ظهر می‌رفته و باز می‌گشته است. ساعت را جزء املاک کارمندی دانسته است. او یک ربع را از کار خویش دانسته است. آن را در قالب شش روز مرخصی تحویل داده است تا روزی‌اش حلال باشد. به من گفت: مدیر ما کم ایمان است. از من پرسید: مسجد جامع تو کجا است؟ شیخ تو کیست؟ پس از آن که پرسید؛ ناگهان در نماز جمعه‌ی دوم غافلگیر شد که مدیرش در درس کنار او نشسته است. به من گفت: من گمان کردم نیرویی برای آوردنش به مسجد پیدا نمی‌شود. وقتی کارمند را دید که تک تک دقایق را محاسبه می‌کند. پرسید چه کسی تو را چنین پرورش داده است؟
این دین است. شما نباید با تقوا و پایبندی تان به مردم آسیب بزنید. مؤمن حق را می‌گوید حتی اگر به زیانش باشد.

درباره‌ی یک انسان روغن فروش در زملکا شنیدم که درس دارد. دانشجو است. اما مشتری زیادی داشت. به دلیل پایبندی در خرید و فروش، هرگز دروغ نمی‌گفت. راست می‌گفت. شما تخم مرغ دارید: آری، اگر نمی‌داشت به مشتری می‌گفت: همسایه‌ام تخم مرغ دارد از ایشان بگیرید. هرگز دروغ نمی‌گوید. انسانی هم هست که هرگز راست نمی‌گوید. به مساجد می‌رود. تمام آیین‌های اسلامی را انجام می‌دهد. اما دروغ بخشی از زندگی او است.

خداوند با خواسته‌ها و آرزوها تعامل ندارد بلکه با عمل راستین تعامل می‌کند:

اکنون مشکل این است: برادران خارجی ما اسلام می‌آورند. آنان با خداوند صادق هستند. در سرزمین خود خوش می‌درخشند. سپس به شرق که منبع دین است می‌آیند. غافلگیر می‌شوند. دروغ می‌بینند. یک دختر مثلاً آمریکایی یا آلمانی را می‌بینند که اسلام می‌آورد. در کشور خود می‌درخشد. به شرق می‌آید می‌بیند که عاقلانه نیست. آنان مسلمانند ای شیخ؟ بنابراین من می‌گویم: اگر پیش از اسلام آوردن به شرق آیند، اسلام نمی‌آورند. آنان به صورت نظری اسلام می‌آورند، گمان می کنند که ما در شرق پایبند هستیم. اخلاق وجود دارد. اما عکس آن را می‌بینند. نزد ما: پایبندی نمی‌یابند. ما آیین‌های اسلامی داریم. ما شعارهای آشکار داریم. اما پایبندی وجود ندارد.
ای برادر گرامی: مردم برای شما مهم نباشند. مردم همه منحرف شده‌اند، بشوند. من خودم برایم مهم هستم. این دین است. با تقوا باشید:

(( ركعتان من ورع خير من ألف ركعة من مخلط ))
((دو رکعت با تقوا بهتر از هزار رکعت بدون خلوص است))

[ الجامع الصغير از انس ]

راستگو باشید. هرگز دروغ نگویید. دین خود را با یک چیز بی‌ارزش نفروشید. حتی خداوند بزرگ با مهربانی به ما می‌نگرد. دوازده هزار نفر در جهان شکست نمی‌خورند. ما یک میلیارد و دویست میلیون هستیم اما قلب‌هایمان از هم جدا است. اگر یک عملیات انفجاری در جایی باشد و مسلمانی آن را انجام داده باشد. معنایش این است که ضربه در این‌جا به ما می‌خورد. ما ستمدیده شده‌ایم. یک میلیارد و دویست میلیون بینوا وجود دارد. اگر ما را تحریم کنند از گرسنگی می‌میریم. اگر پروازها را با ما قطع کنند از گرسنگی می‌میریم. این چه زندگی است؟ این زندگی شرافتمندانه‌ای نیست، زیرا پایبندی نیست. خداوند ما را یاری نمی‌کند چون سزاوار یاری نیستیم. خداوند با خواسته‌ها تعامل ندارد. با کار صادقانه تعامل دارد. انسان اگر مؤمن و صادق باشد خداوند با او تعامل ويژه‌ای خواهد داشت.
این حدیث یکی از مهم‌ترین احادیث است. انسان باید آن را حفظ کند. در ذهن خود جای دهد. در دفتر خود ثبت کند. آن را همراه خود بدارد. آن را به فرزندان خودش بیاموزد. دین به معنای نماز نخواندن نیست. پناه بر خدا. به این معنا است که پایه‌ی دین تعامل است. اگر درست شود عبادات هم درست می‌شود. وگرنه عبادت تأثیری ندارد.
پیامبر می‌فرماید:

((بني الإسلام على خمس))
((اسلام بر پنج چیز استوار است))

[بخاری و ابن خزيمه از عبد الله بن عمر ]

پنج چیز غیر از اسلام است. پنج ستون است. اما این ساختار، اخلاقی است. پایه‌ی آن این عبادات است.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر