سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار. پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند و با رحمت خود ما را در زمرهی بندگان نیکوکارت قرار ده و ما را از تاریکی های نادانی و توهم به انوار شناخت و دانایی و از لجنزارهای شهوت به بهشت تقرب بیرون ببر.
هنوز در حدیث رسول الله هستیم که از اصول دین به شمار می رود، این حدیث شریف از ابن عباس روایت شده که گفته است: روزی پشت سر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بودم که فرمود:
(( يَا غُلَامُ, إِنِّي أُعَلِّمُكَ كَلِمَاتٍ: احْفَظْ اللَّهَ يَحْفَظْكَ, احْفَظْ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ, إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلْ اللَّهَ, وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ, وَاعْلَمْ أَنَّ الْأُمَّةَ لَوْ اجْتَمَعَتْ عَلَى أَنْ يَنْفَعُوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَنْفَعُوكَ إِلَّا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ لَكَ, وَلَوْ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَضُرُّوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَضُرُّوكَ إِلَّا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ, رُفِعَتْ الْأَقْلَامُ وَجَفَّتْ الصُّحُفُ ))
(( ای پسر، من کلماتی به می آموزم: خداوند را حفظ کن تا تو را حفظ کند، خداوند را حفظ کن تا او را مقابل خود بیابی. اگر خواستی از خدا بخواه و اگر یاری جستی فقط از الله یاری بجوی و بدان که اگر تمام امت جمع گردند تا در چیزی به تو سود رسانند نخواهند توانست مگر به آنچه خدا برایت مقدر کرده است و اگر همه جمع گردند تا به تو زیانی برسانند نخواهد توانست مگر به آن که خداوند برایت مقدر کرده باشد. قلم ها بالا رفته است و صحیفه ها خشکیده است ))
و در روایتی دیگر از ابن عباس آمده است:
(( يَا غُلَامُ أَوْ يَا غُلَيِّمُ, أَلَا أُعَلِّمُكَ كَلِمَاتٍ يَنْفَعُكَ اللَّهُ بِهِنَّ؟ فَقُلْتُ: بَلَى, فَقَالَ: احْفَظْ اللَّهَ يَحْفَظْكَ, احْفَظْ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ, تَعَرَّفْ إِلَيْهِ فِي الرَّخَاءِ, يَعْرِفْكَ فِي الشِّدَّةِ, وَإِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلْ اللَّهَ, وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ, قَدْ جَفَّ الْقَلَمُ بِمَا هُوَ كَائِنٌ, فَلَوْ أَنَّ الْخَلْقَ كُلَّهُمْ جَمِيعًا, أَرَادُوا أَنْ يَنْفَعُوكَ بِشَيْءٍ, لَمْ يَكْتُبْهُ اللَّهُ عَلَيْكَ, لَمْ يَقْدِرُوا عَلَيْهِ, وَإِنْ أَرَادُوا أَنْ يَضُرُّوكَ بِشَيْءٍ, لَمْ يَكْتُبْهُ اللَّهُ عَلَيْكَ, لَمْ يَقْدِرُوا عَلَيْهِ, وَاعْلَمْ أَنَّ فِي الصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُ خَيْرًا كَثِيرًا, وَأَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ, وَأَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ, وَأَنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ))
(( ای پسر یا ای پسرک، آیا من به تو سخنانی را یاد ندهم که خداوند با آن به تو سود رساند؟ گفتم: آری. فرمود: خداوند را حفظ کن تا تو را حفظ کند، خداوند را حفظ کن تا او را مقابل خود بیابی. در آسایش به او روی آور تا در سختی تو را بشناسد. اگر خواستی از خدا بخواه و اگر یاری جستی فقط از الله یاری بجوی. قلم به آنچه هست، خشکیده پس اگر تمام خلق جمع گردند و بخواهد به تو سودی برسانند که خداوند برایت ننوشته، نخواهند تواسن و اگر بخواهند به زیانی برسانند که خداوند برایت ننوشته نخواهند توانست. و بدان که در صبر بر آنچه نمی پسندی، خیر فراوانی وجود دارد و در پس صبر یاری و پیروزی است و در پس اندوه گشایش و با سختی آسانی است ))
اغراق نمی کنم اگر بگویم: این حدیث از مهمترین احادیث مربوط به اصول دین و اصول ایمان است.
انواع حفاظت مورد نظر این حدیث است :
در درس گذشته برخی از بخشهای این حدیث را توضیح دادم و «احفظ الله یحفظک» و این مطلب باقی ماند که حفاظت خداوند دو گونه میباشد:حفاظت دنیایی و حفاظت اخروی. حفاظت دنیایی این است که خداوند بدن شما را از بیماری و مرضهای لاعلاج حفظ کند و همچنین شما و خانواده و فرزندانتان را از بدیها حفظ کند و مال شما را نیز حفاظت کند. این حفاظت دنیایی است. و حفاظت دنیا قیمت آن این است که خداوند را حفظ کنی. و حفظ کردن خداوند توسط بنده اینگونه است که دستور او را با اجرا و نهی را با ترک کردند و حدود را با مراعات آن رعایت نماید.
و این را در درس گذشته با تفصیل شرح دادیم.
امروز : چگونه خداوند دینت را برایت حفظ می کند؟ اگر تو او را حفظ کنی و دستور او را اجرا کنی و نهی او را ترک کنی و حدود خداوند را مراعات کنی چگونه خداوند دینت را برات حفظ می کند ؟
اولا : تو را از شبه های ویرا نگر و شهوت های حرام حفظ می کند ، عقل چیزی دارد و نفس چیزی. عقل تو را از شبهات حفظ می کند. کسی که امر و نهی و حدود خدا را مراعات می کند امکان ندارد عقیده ای فاسد به عقل او رسوخ کند چقدر انسان هایی هستند که عقاید فاسدی را در پرتو دین گردن می نهند؟ یعنی عقیده ی فاسدی که حرکت انسان را در دنیا کند می کند . کسی که شبهه های فاسد وارد ذهن او شود عمل او از بین میرود و حتی عمل او بد می شود و هر کس که در شهوت های حرام بیفتد خداوند از او دور می شود و هرکس که حدود خدا را مراعات کند و از آن فراتر نرود و دستور خدا را اجرا کند و از نهی او دوری کند پس به گمان زیاد امیدوار است که خداوند اورا از دو آفت خطرناک و نابود کننده یعنی شبه های گمراه کننده و شهوت های نابود گر حفظ نماید.
یکی از بزرگان سلف گفته است:
(( إذا حضر الرجلَ الموتُ, يقال للملَك: شمَّ رأسه، قال: أجد في رأسه القرآن، فيقال له: شمّ قلبه، فيقول: أجد في قلبه الصيام، فيقال: شمّ قدميه، فيقول: أجد في قديمه القيام، فيقول الملك: حفظ نفسه، فحفظه الله عز وجل ))
(( اگر مرگ کسی را در یابد به فرشته گفته می شود: سرش را ببوی. می گوید: در سرش قرآن را می یابم. به او گفته می شود: قلبش را ببوی می گوید: در قلب او روزه را می یابم. پاهایش را ببوی. می گوید: در پاهایش قیام را می بینم. پس فرشته می گوید: خودش را حفظ کرده است. خداوند او را حفظ می کند ))
من باور دارم که هر انسانی در روی زمین از ته دلش آرزو دارد که خداوند او را حفظ کند و زندگی بدون خستگی و آشفتگی و خطرات و مصیبت ها داشته باشد . بهای حمایت خداوند این است که دستور او و نهی او و حدود اورا مراعات کنیم.
از جمله دعا های پیامبر که پیش از خواب می فرمود:
(( بِاسْمِكَ رَبِّ وَضَعْتُ جَنْبِي, وَبِكَ أَرْفَعُهُ, إِنْ أَمْسَكْتَ نَفْسِي فَارْحَمْهَا, وَإِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا بِمَا تَحْفَظُ بِهِ عِبَادَكَ الصَّالِحِينَ ))
(( پروردگارا! به نام تو پهلوى خود را بر زمين نهادم، و به كمك تو آنرا از زمين، بلند می كنم، اگر در حالت خواب روح مرا قبض كردى، آن را ببخشاى، و اگر دوباره به او اجازه ى زندگى دادى، از آن محافظت فرما، همچنانكه از بندگان نيكت محافظت كنى ))
[ بخاری از ابوهریره در صحیح ]
حقیقت این است که انسان پیش از آنکه بخوابد ممکن است بیدار نشود و اگر خداوند جان اورا گرفت امید است که خداوند او را ببخشد و در روز قیامت زندگی خوبی به او عطا فرماید و همچنین امید است که خداوند نفس او را از هر شبه و نافرمانی حفظ نماید.
و از جمله دعا های ایشان (ص) این است که:
(( اللهم احفظني بالإسلام قائما، واحفظني بالإسلام قاعدا، احفظني بالإسلام راقدا ))
(( خدایا مرا هنگام خفتن و ایستادن و نشستن بوسیله اسلام حفظ کن ))
یعنی ایستاده است و می دود و استراحت می کند و میخوابد و نیز فرموده است:
(( اللهم احفظني بالإسلام قائما، واحفظني بالإسلام قاعدا، احفظني بالإسلام راقدا، ولا تطع فيّ عدوا ولا حاسدا ))
(( خدایا مرا هنگام خفتن و ایستادن و نشستن بوسیله اسلام حفظ کن و مرا به سرزنش دشمن و حسود مبتلا مساز ))
پیامبر اکرم وقتی می خواست مسافری را بدرقه کند به او می فرمود:
(( أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ دِينَكَ وَأَمَانَتَكَ وَخَوَاتِيمَ عَمَلِكَ ))
(( دین و امانت و عاقبت کارهایت را به خدا می سپارم ))
[ ترمذی از ابن عمر در سنن ]
و از ابن عمر از پیامبر (ص) روایت است که فرموده است : لقمان حکیم می فرمود:
(( إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ إِذَا اسْتُوْدِعَ شَيْئًا حَفِظَهُ ))
(( اگر خداوند چیزی را به امانت بگیرد آن را حفظ می کند ))
یعنی وقتی که سفر کند و صادقانه و از ته دل به درگاه خداوند دعا نماید و بگوید:
(( اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ, وَالْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ وَالْمَالِ, اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ, وَكَآبَةِ الْمُنْقَلَبِ ))
(( پروردگارا! تو در سفر همراه ما، و در وطن نسبت به بازماندگان ما سرپرست و نگهبانى خدايا! از سختى سفر و اندوه بازگشتن ))
[ ترمذی ونسائي از ابوهریره در سنن خودشان ]
تا زمانی که چیزی را به خدا سپرده ای و در مسافرت باشی خداوند متعال آن امانت تو را تباه نخواهد کرد.
اکنون ما نکته مهمی در این حدیث داریم : تا زمانی که خداوند عزوجل به مومنی که حدود او را مراعات کند وعده دهد که اورا حفظ نماید چگونه او را حفظ می کند ؟ اندکی پیش به شما گفتم : اورا از شبه های گمراه کننده و شهوت های نابودکننده حفظ می کند.
بعضی از علما گفته اند : خداوند متعال بنده مومنش را از چیزی حفظ می کند که دینش را فاسد کند. یعنی مهم ترین چیز دین توست. پس پروردگار ما به شکل های گوناگون تو را حفظ میکند . دین تو را برایت حفظ میکند. برخی از این موارد را احساس نمیکنی و برخی دیگر را ناپسند می داری چگونه؟ .
وقتی که به خداوند عزوجل بگویی : خداوندا دین مرا حفظ کن ،
(( إِنْ أَمْسَكْتَ نَفْسِي فَارْحَمْهَا, وَإِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا ))
(( اگر نفس مرا نگه می داری پس به آن رحم کن و اگر آن را رها می کنی پس حفظ کن ))
تو زمانی که حدود خدا را مراعات کنی از ته دل می خواهی که خداوند تو را حفظ کند و مهم ترین حفاظت خداوند برای تو این است که دین تو را حفظ کند چرا که این اصل هست.
شاید تو را حفظ کند و تو نمیدانی. شاید خداوند دین تو را حفظ کند و تو نمیدانی اما چیزی که ممکن است تو را در این حفاظت ناراحت کند این است که یک کار معینی در دنیا بخواهی انجام دهی اما موانعی در مقابل این کار سربرآورد.
مثلا قصد سفر به کشور های غربی داری تا یک آرزوی بزرگ را برآورده کنی یا به مدرک های علمی بالا برسی یا کسب درآمد فراوانی داشته باشی اما موانع ناراحت کننده ای در مقابل تو قرار میگیرد و میان تو و خواسته ات فاصله می اندازد و تو ناراحت می شوی و ممکن است عصبانی شوی و گاهی دلت میگیرد و حتی گاهی پروردگارت را ناسپاسی میکنی و این سختی و این موانع تنها نوعی از انواع حفاظتی است که مومن از آن ناراحت است و آن را ناپسند میداند او زمانی که میان تو و این تجارت بزرگ فاصله می اندازد دین تو را برایت حفظ کرده است.
به یاد دارم که شخصی آرزو داشت خلبان شود . و شما میدانید که این شغل بسیار جالب است و درآمد فراوانی دارد. اما بیشتر ایام خلبان در کشور های غربی و در پایتخت های غرب و در هتل ها می باشد. هتل ها مرکز فساد و امثال آن هست . وی دچار یک بیماری شد و از ادامه این شغل بازماند . و به کار اصلی خودش در تدریس برگشت . سپس درجات ایمان وی بالا رفت تا حدی که احساس کرد خداوند او را حفظ کرده است و این بیماری میان او و شغلی که آرزویش را داشت فاصله انداخت.
شغل هایی وجود دارد که دارای شبهه می باشد. شغل هایی وجود دارد که گمراه کننده است. شغل هایی وجود ارد که در آن نافرمانی است و صاحب آن به تاریکی ها و گمراهی ها کشانده می شود . وقتی که مومن در دعای خود صادق باشد خداوند دین بنده مومن را با آنچه وی ناپسند می دارد حفظ میکند. وقتی که برخی از موانع را در راه خواسته های دنیایی اش قرار میدهد این ها نشانه های مومن صادق و راستین می باشد که وقتی یک مانع پشت سر مانع ببیند و در راهی که خواسته اش هست و برایش تلاش میکند باید حتما بداند که خداوند متعال وی را با این موانع حفظ کرده است و دینش را که بالاترین و با ارزش ترین چیز هست برایش حفاظت کرده است. و همه شما میدانید که : چگونه سیدنا عمر (رض) وقتی که مصیبتی دامن گیر او شد چنین گفت:
(( الحمد لله ثلاثا؛ الحمد لله إذ لم تكن في ديني ))
(( خداوند را سه بار سپاس که این در دینم نبود ))
گاهی این سفر برای هزار مسافر ممکن است نیز رخ دهد و کسی که در کشوری مقیم است و در آن در روز روشن مرتکب گناه می شود و بدترین گناهان را انجام میدهد. سفر به این کشور حتی اگر هزار شخص سفر کنند به تعداد انگشتان دست از آن سالم بر خواهند گشت. که دستور خداوند را اجرا کرده اند. لغزش ها وجود دارد انحرافات نیز جالب و دل کش است. وقتی که خداوند برایتان سفری را میسر نمی کند در آن دین و آخرتت از بین میرود و این مانع از جمله حفاظت های خداوند برای شماست. بنابراین حفظ نخست این است که بدنت را از بیماری ناعلاج و همچنین از سختی ها حفظ کند و خانواده و فرزندانت را برایت حفظ نماید تمام این ها از نوع حفظ دنیایی است اما حفظ اخرت این است که : دینت را از شبهه های گمراه کننده و شهوت های نابود کننده نجات دهد و گاهی با روش های بسیاری تو را حفظ می کند و اما تو آن را احساس نمیکنی و گاهی با شیوه هایی تو را حفظ می کند که تو آن را ناپسند میدانی و حتی از آن آگاهی نداری. این چیزی است که این فرموده پیامبر (ص) آن را تاکید می کند:
(( إن الله ليحمي صفيّه من الدنيا كما يحمي أحدكم مريضه من الطعام ))
(( خداوند دوست برگزیده اش را چنان از دنیا حفظ می کند که یکی از شما بیمارتان را از غذا منع می کند ))
پس مومن حتما می داند : که تمام کار به دست خداست و او راضی به رضای خدا و تقدیر اویت و نسبت به شهوات و همچنین طاعات و امر تکوینی و تشریعی اعم از امر و نهی و امر تکوینی اعم از قضا و قدر صبر می کند. این مومن است و ایمان نیمی صبر و نیمی سپاسگزاریست. اما اگر بر یک امر تکوینی صبر کنی بدون آنکه حکمتش را بدانی در حقیقت از روی بندگی و تسلیم و اعتماد به حکمت خداوند و علم و عدالت او صبر کرده ای . اگر از روی بندگی صبر کنی خداوند راز این چیزی که به تو ارزانی داشته برایت کشف میکند بنابر این هرکس از روی بندگی امر خدا را اجرا کند خداوند حکمت این امر را از روی لطف خویش برایش آشکار می سازد.
هر مومن راستینی می گوید که به مشکلی برخوردم و از ان به تنگ امدم و خسته شدم اما پس از مدتی مشخص شد که این مشکلی که بدان گرفتار شدم فقط به خاطر لطف و خیر و رستگاری و موفقیت من بوده است.
بنابر این می توان گفت : چیزی که خداوند برای انسان مقدر می کند وقتی که خداوند روز قیامت حکمت ان را برایش آشکار سازد آن انسان مانند شمع ذوب خواهد شد و به خاطر سپاسگزاری از خداوند در این نعمتی که به او داده است و در حقیقت یک نعمت باطنی و نه ظاهری بوده در شکر و سپاسگزاری او ذوب خواهد شد.
سیدنا یوسف وقتی که وارد زندان شد عجیب است که خداوند فرمود:
﴿ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ﴾
﴿ چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم ﴾
او کجاست ؟ در زندان اگر در خارج از زندان باشد و پایش بلغزد و از چشم خداوند بیفتد و مردی نافرمان شود کدامش بهتر است؟ این حفظی است که خداوند انسان را حفظ می کند ولی انسان از ان اکراه داردو در حقیقت جوجه را آخر پاییز میشمارند. مردی را میشناسم که خداوند مصیبتی را به او داده بود وقتی که پس از یک و نیم سال خداوند ان مصیبت را از وی برطرف کرد او را در خانه اش دیدم که به من میگفت : به خدا قسم اگر هزار سال زندگی میکردم این دستاورد ایمانی را که با این مصیبت برایم حاصل شد ، به دست نمی آوردم.
بنا براین حتما بدان که : خداوند حکیم است و خداوند متعال علیم و قدیر و بخشنده است .
این تفاوت میان مومن و غیر مومن است. مومن می گوید: ای خدا من خشنودم . ای خدا من به تقدیر و قضای تو خشنودم،
(( اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ, وَابْنُ عَبْدِكَ, وَابْنُ أَمَتِكَ, نَاصِيَتِي بِيَدِكَ, مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ, عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ ))
(( خداوندا من بنده ات و پسر بنده ات و پسر کنیز تو ام و پیشانی ام به دست تو است و حکم تو درباره ی من نافذ و عدل تو درباره ی من تقدیر تو است ))
برخی گفته اند : وقتی که خداوند متعال می فرمایند:
﴿ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ ﴾
﴿ خدا ميان آدمى و دلش حايل مى گردد و هم در نزد او محشور خواهيد شد ﴾
چگونه میان آن دو قرار می گیرد؟ ابن عباس گفته است: میان انسان و قلب او قرار می گیرد یعنی این که خداوند نافرمانی را از قلب او دور می کند. و مبنی بر اینکه وقتی انسان در راه گناه پیش رود اما به این شرط که بر آن اصرار نورزد ولی اگر بر آن اصرار ورزد خداوند ان معصیت را به او می دهد و اگر بر آن اصرار ورزد خداوند وی را غرق ان خواهد کرد اما اگر در راه معصیتی که خدا ناپسندانه است برود و خداوند میداند که وی بر آن اصرار ندارد و راضی به رضای خداست خداوند سختی ها و مصائبی را پیش پای او میگذارد تا او را از نافرمانی و معصیت و گناه دور کند بنابر این در آن زمان خداوند حکمت و رحمت خود را بر او آشکار خواهد کرد این معنای این سخن خداوند است:
﴿ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ ﴾
﴿ خدا ميان آدمى و دلش حايل مى گردد و هم در نزد او محشور خواهيد شد ﴾
حسن بصری می گوید:
(( هانوا عليه فعصوه، ولو عزوا عليه لعصمهم ))
(( او را خوار کردند و نافرمانی اش نمودند ))
چگونه ؟ یعنی زمانی که آن ها را سرگردان ، شهوت پرست و دنیا پرست یافت وآنها را درحالی دید که به خداوند بی اهمیت بودند و خداوند نیز به آنها بی اهمیت بود و آنها را غرق در معصیت و گناه رها کرد. اما اگر انها به خداوند اهمیت میدادند خداوند نیز به آنها اهمیت میداد و در این صورت آنها را حفظ می کرد.اگر شما برای خداوند مهم باشید او شما را حفظ می کند و اگر به او بی اهمیتی کنید شما را غرق در گناه رها می کند آنها به خدا بی توجه بودند پس خداوند به آنها بی توجه شد و آنها نافرمانی او را کردند و اگر که خداوند برایشان مهم می بود حتما نزد خداوند عزیز بودند و آنها را حفظ می کرد.
ابن مسعود می گوید:
(( إن العبد ليهمّ بالأمر من التجارة والإمارة، حتى ييسر له ذلك، فينظر الله إليه, فيقول لملائكته: اصرفوه عنه، فإنه إن يسرته له, أدخلته النار ))
(( بنده به تجارت یا امارت می پردازد تا این کار برایش آسان شد پس خداوند به او نگاه می کند و به فرشتگانش می فرماید: او را از من دور کنید که اگر این را برایش فراهم کنم او را وارد آتش ساخته ام ))
باور کنید برخی از شغل ها وحرفه ها وکارها و گردش ها شاید انسان را از بهشت به جهنم می برد و کارهایی وجود دارد با در آمد بالا اما در آن نافرمانی خدا است وکارهایی وجود دارد که اساس آن مبتنی بر ارتباط با زنان است و انسان گاهی خودش را حفظ می کند اما ایمانش کم می شود و به شهواتش تمایل پیدا می کند و همان طور که می دانید:
(( ابلیس بسیار در کمین است و محکم ترین دام وی شکار انسان های خوب با زنان است. پس تقوا پیشه کنید و از زنان دوری کنید که فتنه ی بنی اسرائیل در زنان بود ))
به همین مناسبت من به شما می گویم : دو پرتگاه بسیار بزرگ خطرناک وجود دارد که ممکن است به مومن داده شود : مال و زن. پس هرچه بیشتر چشمت را فروهشته نگه داری تو در امان خواهی بود و همینطور هر چقدر در کسب و درآمدت تلاش کنی و این آیه کریمه:
﴿ وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ ﴾
﴿ به مال یتیم نزدیک نشوید ﴾
شما می دانید معنای:
﴿ وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا ﴾
نگفته است: و زنا نکنید بلکه فرموده است:
﴿ وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا ﴾
چرا که زنا یک شهوت جذاب و فریبنده است و ناگزیر باید میان خودت و میان آن یک کمربند ایمنی داشته باشی . این شهوت کاملا شبیه یک زمین هموار خشک هست که پس از ان سراشیبی وجود دارد و سراسر آن خار و خاشاک و آب و علف های لیز می باشد و پس از آن یک رودخانه بسیار عمیق وجود دارد . این رودخانه ی عمیق نابود کننده ایست که اگر انسان در آن بیفتد می میرد و آن رودخانه ، نافرمانی و گناه است. و این منطقه ای که پس از رودخانه سراشیبی است و علف های پوسیده و مرطوب لغزنده ای دارد و این قبل از گناه است و اما منطقه خشک هموار منطقه امن وامان است و مومن همیشه میان خود و میان نافرمانی و گناه یک کمربند ایمنی و یک فاصله ایمن قرار می دهد.
خداوند متعال می فرمایند:
﴿ وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا ﴾
با انسان زناکار همنشین نباش . در راه های مشکوک و پر از زنان نیمه عریان راه نرو . هر چیزی که تو را به زنا نزدیک می کند از آن دوری کن تا اینکه خداوند تو را از آن حفظ می کند.
خداوند متعال می فرمایند:
﴿ وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ ﴾
﴿ به مال یتیم نزدیک نشوید ﴾
یعنی این مال یتیم است. نفرموده است : مال یتیم را نخور ، به ان نزدیک نشو اگر آن را به مال خودت آمیختی و اینجا حکم همان محاسبه است گاهی انسان ، مکلف به انجام یک کار هست و مبلغی از پول را به ان میدهند و یک مال شخصی نیز دارد و در آمد حاصل از این کار را نیز دارد . حکم چیست ؟ محاسبه : شاید بخشی از این مال را هزینه کردی و فراموش کردی که آن را ثبت کنی یا برعکس. از حساب شخصی خودت نیز مالی را خرج کردی و فراموش کردی که آن را ثبت کنی وقتی که هزینه های شخصی ات را و هزینه های کار را محاسبه میکنی مقداری اضافه می آوری و اینجا تو اشتباه کرده ای . و بخشی از در آمد کاری ات را در جیب خود گذاشته ای . نه . حکم را در حساب و کتاب قرار نده . مال و داراریی را حکم قرار بده . این مال را در جای خاص قرار بده و حساب و کتابش کن . حساب را با درآمد بسنج. همیشه اطمینان خواهی داشت پس محاسبه کردن را حکم قراراه نده و خود مال را حکم و معیار قرارا بده خداوند متعال می فرمایند:
﴿ وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ ﴾
﴿ به مال یتیم نزدیک نشوید ﴾
یعنی مال خود را با مال او قاطی نکن پس اگر مال خود را با مال او آمیختی این شبه است . ممکن است از مال او بخوری در حالی که نمیدانی این معنای سخن خداوند متعال است که می فرمایند:
﴿ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ﴾
﴿ این حدود خدا است پس به آن نزدیک نشوید ﴾
میان خود و میان ان یک فاصله ایمن قرار بده . گفته است خداوند آن را از او دور می کند پس خوش بین است و می گوید فلانی مرا دشنام داد و به من توهین کرد و این (لطفی است از سوی خداوند.)
پنج ساعت ایستادیم و ویزا به ما ندادند و ما را کتک زدند این چه سخنی است ؟ تو به کجا میروی ؟ به مکانی خداپسندانه .
کسی که به تو اهانت کرده و تو را رانده است این لطف خداوند به تو بوده است که فساد در دین را مثلا از تو دور کرده است .من برخی وقت ها مثال هایی میزنم...
لغزش های بسیاری وجود دارد و پست هایی وجود دارد که سراسر شبه می باشد . شغل هایی که به آزار و اذیت مردم ختم می شود بنا براین به تو فرصت اینکه در زمره این افراد قرار بگیری داده نشده است و این لطف خداوند به تو می باشد.
بنابر این در حدیث قدسی آمده است :
(( إن من عبادي من لا يصلح إيمانه إلا الفقرُ، فإذا بسطت عليه, أفسدت دينه، وإن من عبادي من لا يصلح إيمانه إلا الغنى، ولو أفقرته, أفسدت دينه، وإن من عبادي من لا يصلح إيمانه إلا الصحة, ولو أسقمته لأفسدت ذلك، وإن من عبادي من لا يصلح إيمانه إلا السقم، ولو أصححته لأفسدت دينه، وإن من عبادي, من يطلب بابا من العبادة, فأكفه عنه– حريص على قيام الليل، لم يوقظوه، يا رب ما السر؟ عنده شيء من العجب- لكي لا يخله العجب، إني أدبِّر أمر عبادي بما في قلوبهم، إني عليم خبير ))
(( از بندگان مؤمن من كسى است كه مى خواهد پارهاى عبادتها را انجام دهد، ليكن من او را از آن باز مىدارم. تا خود بينى او را فرا نگيرد و ايمانش را تباه كند و نيز از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به فقر و نادارى اصلاح نمىشود، و اگر او را دارا و توانگر كنم، توانگرى ايمانش را تباه مىكند، و هم از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به بيمارى اصلاح نمىشود، و اگر تندرست باشد تندرستى ايمانش را تباه مىگرداند، و نيز از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز به تندرستى اصلاح نمىشود، و اگر او را بيمار كنم بيمارى ايمانش را تباه مىسازد، و من بندگانم را با آگاهى كه به دل و انديشه آنها دارم اداره مىكنم، زيرا که من دانا و آگاهم ))
حدیث بسیار ظریفی است. سلامتی به خاطر ایمان و بیماری به خاطر ایمانت و بی نیازی به خاطر ایمانت و فقر به خاطر ایمانت. حتی دروازه های عبادت اگر برایت باز شود این به خاطر مصلحت ایمان توست و اگر برایت میسر نشود باز به خاطر مصلحت ایمان توست و خداوند بسیار داناست . من نسبت به بندگانم بسیار آگاهم،
(( إني أدبِّر أمر عبادي بما في قلوبهم، إني عليم خبير ))
(( من امر بندگانم را با توجه به نیتشان تدبیر می کنم و من بسیار دانا وآگاهم ))
تمام این موضوع:
(( احْفَظْ اللَّهَ يَحْفَظْكَ ))
(( خداوند را حفظ کن تا تو را حفظ کند ))
یعنی خداوند دین تو و دنیای تو را برای تو حفظ میکند حفاظت خداوند از تو این است که امر و نهی را مراعات کنی . امر خدا را انجام بده و نهی او را ترک کن و حدود خداوند را مراعات نما. از آن تجاوز نکن تا در دنیا و اخرت سزاوار حفاظت الهی گردی.
من باور دارم که اکنون این موضوع بسیار روشن شد و این حدیث از اصول دین می باشد،
(( احْفَظْ اللَّهَ يَحْفَظْكَ ))
(( خداوند را حفظ کن تا تو را حفظ کند ))
اکنون (احفظ الله تجده تجاهك) : معنی تجاهک یعنی در مقابل خود ببینی . گفته شده : هرکس حدود خداوند را مراعات کند و امر و نهی او را نیز رعایت کند خداوند در همه حال با نیکوکار است یعنی با هر بنده ای.
خداوند متعال می فرمایند:
﴿ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ﴾
﴿ او با شماست هر جا که باشید ﴾
اما وقتی خداوند متعال می فرماید:
﴿ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴾
﴿ و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است ﴾
﴿ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴾
﴿ و خداوند حتما با نیکوکاران است ﴾
﴿ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴾
این یک همراهی خاص است یعنی با حفاظت کردن آنها و تایید و یاری و توفیقشان با انهاست.
(احفظ الله يحفظك احفظ الله تجده تجاهك) خداوند همیشه باتوست. سخنانی وجود دارد که عوام می گویند اما به خدا سوگند با تکرار زیاد معنای خود را از دست داده است.
من می روم، خدا با توست ، آیا این کم است : که خداوند با تو باشد ، پس اگر خدا باتوست پس چه کسی بر علیه توست؟ و وقتی که او بر علیه تو باشد چه کسی با توست ؟ و وقتی که او را یافتی چه چیزی را از دست دادی؟ و وقتی که او را از دست دادی چه چیزی خواهی داشت؟
شاعر راست گفته است:
کاش در این زندگی تلخ تو خوشحال باشی
و کاش با این که مردم خشمگین و ناراحت اند تو خشنود باشی
کاش میان من و تو شادمانی باشد و میان من و جهانیان ویرانی باشد
این سخن بسیار رساست و شیوا ، وقتی که این را می خوانی:
﴿ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴾
﴿ و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است ﴾
این را احساس می کنی.
باری حدیثی از رسول خدا (ص) خواندم که از پروردگار خود نقل کرده بود:
(( يا داود, مرضـت فلم تعدني، قال: كيف أعودك, وأنت رب العالمين؟ قال: مرض عبدي فلان, فلم تعده، أمَا علمتَ أنك لو عدته, لوجدتني عنده ))
(( ای داوود بیمار شدم و تو به عیادتم نیامدی. گفت: چگونه به عیادت تو بیایم و تو پروردگار جهانیانی؟ فرمود: فلان بنده ام بیمار شد و تو به عیادتش نرفتی. آیا می دانی اگر به عیادت او بروی مرا نزد او می بینی ))
خداوند عزوجل بخشی از سلامتی تو را گرفته است اما در عوض تو را همدم خود ساخته است. پس بیمار را ضعیف و بی احساس می بینی. بیمار به خداوند نزدیک است. خداوند سلامتی او را گرفته است. پزشک ها اطلاعات ترسناکی به او داده اند و آزمایش ها بسیار نامطلوب است و پزشک وی را هشدار می دهد و به او می گوید: بیماری تو، بیماری ساده ای نیست. وی ناامید می شود. خودش را بسیار ضعیف می بیند. می گوید: خدایا من تنها تو را دارم. به خداوند نزدیک می شود و به او روی می آورد و خداوند نیز بر وی تجلی می کند و وی احساس شادمانی پیدا می کند. خداوند عزوجل در هر لحظه بیماری را از او می گیرد و صحت و سلامتی را به او باز می گرداند و بنابراین: (احفظ الله تجده تجاهک).
قتاده گفته است:
(( من يتق الله, يكن الله معه، ومن يكن معه, فمعه الفئة التي لا تُغلَب، والحارس الذي لا ينام، والهادي الذي لا يضل ))
(( هر کس تقوای الهی داشته باشد خدا با او است و هر کس با او باشد با گروهی است که شکست نمی خورند و با نگهبانی که نمی خوابد و هدایتگری که گمراه نمی شود ))
اگر با خداوند باشی، خداوند با توست و وقتی خداوند باشد، او هدایتگری است که گمراه نمی کند و نگهبانی است که نمی خوابد و قدرتمندی است که شکست نمی خورد. تو با وجود خدا، قوی ترین مردم هستی، تو با وجود خداوند هدایت یافته ترین مردم هستی و با او در امان هستی. خداوندا مرا با چشم خود که نمی خوابد حفظ کن و با قدرت خود که شکست نمی خورد یاری کن.
برخی از گذشتگان به برادر خود چنین نوشته بود:
(( أما بعد، فإذا كان الله معك, فمن تخاف؟ وإذا كان عليك, فمن ترجو؟ ))
(( اگر خداوند با تو باشد از چه کسی می ترسی و اگر بر علیه تو باشد به کی امیدوار خواهی بود؟ ))
این همراهی خاصی است که در قرآن کریم در جاهای متفاوتی آمده است خداوند می فرماید:
﴿ قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴾
﴿ گفت نترسید من با شما هستم می شنوم و می بینم ﴾
همراهی خداوند عزوجل، خداوند می فرماید:
﴿ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ﴾
﴿ ناراحت نباش خداوند با ما است ﴾
﴿ فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ ﴾
﴿ چون دو گروه همديگر را ديدند ياران موسى گفتند ما قطعا گرفتار خواهيم شد ﴾
مساله بسیار مهم است. فرعون و تو چه می دانی فرعون کیست؟ قدرت و هیبت و سرکشی و سربازانش در پی یک گروه بسیار کوچک اند. سیدنا موسی و یارانش. خداوند می فرماید:
﴿ فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ ﴾
﴿ چون دو گروه همديگر را ديدند ياران موسى گفتند ما قطعا گرفتار خواهيم شد ﴾
فرعون پشت سر ماست و دریا رو به روی ماست و امید صفر است. خداوند متعال می فرماید:
﴿ قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴾
﴿ گفت هرگز، براستی پروردگارم با من است مرا هدایت خواهد کرد ﴾
شخصی از هواپیمایی در ارتفاع 40 فوتی سقوط می کند و بر بلندای کوه آلپ می افتد. این هواپیما 300 مسافر داشته است. همگی به جز یک نفر مرده اند. صندلی وی در مکانی بوده که هواپیما از آنجا شکسته بوده است و وی افتاده است و 43 فوت سقوط کرده است تا این که به جنگل های بسیار متراکم پوشیده از 5 متر برف، می رسد. این برف و این شاخه ها این ضربه را می گیرند و فرد ایستاده فرود می آید. وقتی خداوند با تو باشد اگر از هواپیمایی در 40 فوتی هم سقوط کنی، او تو را حفظ می کند و سیدنا یونس بزرگترین دلیل است برای این که کسی نا امید نشود.
فکر نمی کنم که مصیبتی بالاتر از مصیبت سیدنا یونس به کسی رسیده باشد. این مرد در کشتی ای در دریا و شبانه و در تاریکی بسیار تیره ای روی آب بود. از این کشتی سقوط می کند. نهنگی می آید و او را می بلعد در حالی که شب و تاریک و دریا بسیار تاریک است. چیزی حدود 100 متر یا کمتر یا بیشتر تاریکی غلیظ وجود دارد. گفته است در سه تاریکی: در تاریکی شب، در تاریکی دریا و در تاریکی شکم نهنگ و امید در اینجا صفر است. خداوند متعال می فرماید:
﴿ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴾
﴿ تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم* پس [دعاى] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مى دهيم ﴾
این تنها شامل سیدنا یونس نمی شود و برای هر مومنی ممکن است. این را به عنوان مثال داشته باشید من فکر نمی کنم مصیبتی بالاتر از مصیبت سیدنا یونس در دنیا وجود داشته باشد و با این وجود:
﴿ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴾
﴿ و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مى دهيم ﴾
این معنای این حدیث است:
(( او را نزد خود می بینی ))
برادری که یک عمل جراحی در کشور های غربی انجام داده بود و هزینه های بسیار زیادی هم دور از انتظار برایش داشته بود به من گفت: من 25000 مارک آلمانی کم داشتم و بسیار ناراحت بودم پس از یک ربع در خانه من زده شد به خدا سوگند او راست می گفت و دوستی مقیم در آلمان که از آمدنش اطلاع یافته بود برای دیدنش آمده و از 180 کیلومتری نزد او آمده بود که پس از دیدنش به او گفت: من 25000 مارک اضافه بر نیازم دارم این را بگیر و استفاده کن. گویا فرشته ای به او الهام کرده بود. این معنای این حدیث است:
(( احْفَظِ اللهَ يَحْفَظْكَ، احْفَظِ اللهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ ))
(( خدا را حفظ کن تا تو را حفظ کند. خدا را حفظ کن تو او را نزد خود ببینی ))
داستان های بسیار زیادی وجود دارد شما گرفتار یک مشکل می شوید و شخصی شما را از یک مشکل نجات می دهد و از یک نابودی رها می سازد. چگونه در این زمان بسیار سخت، وی پیدا شد؟ این همراهی خداوند با شماست. اگر خداوند با شما باشد چه کسی علیه شماست. پس وقتی که محبت خداوند را می خواهی، وقتی که محبتش را با اطاعت و ترک نواهی و خدمت خلق و خیرخواهی آنان و اکرام آنان و التزام امر خداوند بخواهی و همچنین دوستی و محبت او را بطلبی، در حالی که خداوند بسیار مهربان و با محبت است ناگزیر او این احساس را در تو ایجاد خواهد کرد که تو را دوست دارد و به تو محبت دارد؛ این که در هر گرفتاری با تو همراه است و روشن ترین نمونه این است که:
﴿ فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ ﴾
﴿ چون دو گروه همديگر را ديدند ياران موسى گفتند ما قطعا گرفتار خواهيم شد ﴾
بسیار ساده:
﴿ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴾
﴿ براستی پروردگارم با من است پس مرا هدایت خواهد کرد ﴾
اگر انسان سست ایمان باشد می گوید: خداوند برایت چه کار می کند؟ کسانی که شک و تردید دارند، گاهی می گویند: آیا خداوند از آسمان برایت چیزی خواهد فرستاد؟ این سخنان، بیهوده و بی معنا هست. وقتی که خداوند کسی را اکرام می کند، از ناتوانی برایش قدرت و نیرو و از سختی برایش آسانی و از تنگنا برایش گشایش ایجاد می کند، این معنای این حدیث است:
(( او را نزد خود می یابی ))
رسول الله (ص)نزد ابوبکر بود و ابوبکر به ایشان گفت:
(( والله لو نظر أحدهم إلى موطئ قدمه لرآنا، قال: يا أبا بكر, ما ظنك باثنين الله ثالثهما؟ ))
(( به خدا اگر کسی به رد پای او بنگرد ما را خواهد دید. فرمود: ای ابوبکر نظرت درباره دو نفر که سومین آنان خدا است، چیست؟ ))
ما چنین ایمانی می خواهیم. احساس کنی که خداوند با توست. خداوند قوی ترین نیرومندان است. احساس می کنی که خداوند با توست. پس در آن زمان هیچ کس در روی زمین نمی تواند به تو آسیبی برساند.اگر کسی پدری داشته باشد، جایگاه بسیار بزرگی دارد . اگر فرض کنیم یک سرباز در خدمت سربازی است و پدرش فرمانده سپاه می باشد، آیا از درجه های بالاتر از خود می ترسد؟ خیر، اصل پدر اوست و اوست که همه آن ها را دستور می دهد پس اطمینان حاصل می شود.
من به شما میگویم: ترس با ایمان جمع نمی شود شما برای خدا بسیار مهم هستید اگر محبت اورا بجویید و خداوند شمارا رها نمی کند و شما را به دشمن شما تحویل نمی دهد. بسیاری از داستان ها وجود دارد که دوست دارم مهم ترین آنها را بیان کنم.
شخصی گفت: به مکانی رفته بود که فکر می کرد سالها از آنجا خارج نخواهد شد. وی می گفت: من نشسته بودم و قلبم از غم و غصه نزدیک بود پاره شود. شخصی وارد شد و گفت: تو اینجایی؟ گفت: بله و وی می دانست که گره این مشکل به دست اوست ممکن بود که ماه ها و سال ها در آن جا باقی بماند اما چند ساعت آن جا ماند. اگر با خدا باشی چه کسی بر علیه توست. خواهی دید که خداوند از تو دفاع می کند. طبیعتا خداوند وقتی که عوامل زمینی را از تو دور کند، کسی را در وقت مناسب در نزد تو می فرستد و آن شخصی که از او می ترسی دوست توست و در اینجا کار پایان می پذیرد و مشکل عین برف آب می شود. اندکی پیش اندوهگین بود و تنها خدا از او خبر داشت و بسیار اندوهگین و ناراحت بود شخصی آمد که وی برایش اهمیت داشت و تو نزد کسی که از او می ترسی، ارزشمند هستی وی آمد و میانجی گری کرد و کار پایان پذیرفت پس تو با او باش و برایت مهم نباشد به همین دلیل شاعر گفته است:
اگر در هر حال با من باشی، من از برداشتن توشه ام راحت و بی نیازم
شما همه حق هستید و غیر شما کسی نیست کاش می دانستم من کی ام
اگر فکر کردی چیزی هستی، تو هیچ چیزی نیستی و اگر فکر کردی که چیزی نیستی، تو همه چیز هستی و اینجاست که نیازمند خداوند هستی. شاعر درست گفته است که:
جز نیاز من به تو وسیله ای ندارم و با نیازم به تو، نیازم را رفع می کنم
و چاره ای جز زدن در تو ندارم پس اگر تو مرا برگردانی در چه کسی را بزنم؟
در این حدیث دقت کنید:
(( أفضل الإيمان: أن يعلم العبد أن الله معه حيث كان ))
(( بالاترین درجات ایمان این است که بنده بداند خداوند در هر جایی با او است ))
بالاترین درجات ایمان این است که بدانی خداوند در هر جایی با توست.
حدیث دیگر از ابوذر است که گفته است: رسول خدا (ص) فرموده است:
(( اتَّقِ اللَّهِ حَيْثُمَا كُنْتَ, وَأَتْبِعْ السَّيِّئَةَ الْحَسَنَةَ تَمْحُهَا, وَخَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ ))
احسان این است که خداوند را طوری بپرستی که گویا او را می بینی و اگر تو اورا نمی بینی، او تو را می بیند. و دعا:
(( اللهم اجعلني أخشاك حتى كأني أراك ))
(( خداوند مرا وادار تا از تو بترسم گویا تو را می بینم ))
یکی از مردان خدا از راه تبوک وارد مردم شد پس احساس وحشت کرد ناگهان ندایی آمد که: چرا ترسیده ای؟ آیا دوست تو با تو نیست؟.
گفت:
(( يا موسى, أتحب أن أكون جليسك؟ قال: وكيف ذلك؟ قال: أما علمت أنني جليس من ذكرني، وحيثما التمسني عبدي وجدني ))
(( ای موسی می خواهی من همنشین تو باشم؟ گفت: چگونه؟ فرمود: آیا نمی دانی من همنشین کسی ام که مرا ذکر کند و هر جا بنده ام مرا بجوید همراه اویم ))
به کسی گفته شد:
(( ألا تستوحش وحدك؟ قال: كيف أستوحش, وهو يقول: أنا جليس من ذكرني؟ ))
(( آیا تنها نمی ترسی؟ گفت چرا بترسم و خداوند می فرماید: من همراه کسی ام که مرا ذکر کند ))
و به یکی دیگر گفته شد:
(( نراك وحدك، قال: من يكن الله معه, كيف يكون وحده؟ ))
(( تو را تنها می بینیم. گفت: هر کس خدا با او باشد چطور تنها است ))
و به دیگری گفته شد:
(( أما معك مؤنس؟ قال: بلى، قيل: أين هو؟ قال: أمامي، ومعي، و خلفي، وعن يميني، وعن شمالي، وفوقي ))
(( آیا همدمی نداری؟ گفت: بله. گفت: کجاست؟ گفت: در مقابل من و با من و پشت سرم و سمت راست و چپ و بالای سرم ))
و همدم شدن با مردم و تکیه دادن به آنها از نشانه های بدبختی است.
در حقیقت: این حدیث برای بار دوم می گویم از اصول دین است. هر انسانی از ته دل آرزو دارد که در دنیا و آخرت حفظ شود و همچنین سلامتی، فرزندان، خانواده، مال و دینش از شبهه های گمراه کننده و شهوت های نابودگر و از هر چیز مباحی که ممکن است راه به حرام باشد، حفظ شود. سفر حلال است اما سفر وقتی که به نافرمانی منتهی شود و یا تجارت حلال است اما وقتی که به تورا به طغیان و سرکشی ببرد بنابراین اگر با خداوند باشی خداوند دین و دنیای تو را حفظ می کند و این دعای مشهور که:
(( اللهم نسألك العفو, والعافية, والمعافاة الدائمة في الدين, والدنيا, والآخرة ))
(( خداوندا از تو عفو و عافیت و بخشش همیشگی در دین، دنیا و آخرت می خواهیم ))
این حدیث باقی می ماند:
(( تَعَرَّفْ إِلَيْهِ فِي الرَّخَاءِ, يَعْرِفْكَ فِي الشِّدَّةِ ))
(( در خوشی ها با او باش تا در سختی ها با تو باشد ))
حقیقت این است که: شناخت خدا دو نوع است: شناخت عوام مومنین و شناخت خواص. شناخت عوام مومنین این است که خداوند را موجود بدانی و این که او زنده و پاینده و خالق است و بهشت و جهنم و راه راست و ترازوی عدالت و.. حق است.
اگر این ها را بدانی و در سطح آنها عمل نکنی، این شناخت، ناقص است اما شناخت مومنین خاص این است که خدا را بشناسی تا به سوی او بروی تا به او مشتاق شوی و این که در صف اطاعت کنندگان مخلص برگزیده و فروتن قرار بگیری. اگر این گونه بودی این یک شناخت خاص است.
(( تَعَرَّفْ إِلَيْهِ فِي الرَّخَاءِ ))
(( در خوشی ها با او باش ))
یعنی با تمام گرفتاری ها و شلوغی ها این گونه باشی.
حقیقت این است که: انسان وقتی که به مصیبتی گرفتار می شود و او را به خداوند می رساند این بسیار خوب است. اما حالت کاملتر این است که شما در آسایش باشی، بدنت سالم باشد، مشکلی نداشته باشی، نه در قلب، نه در کلیه ها، نه در مغز نه، در عضلات، نه در استخوان، نه در غده تیروئید و نه سنگی در کیسه صفرا باشد هیچ چیزی نباشد و صحت کامل داشته باشی و شغل شما بسیار شغل خوبی باشد، فرزندانتان خوب باشند، همسرت خوب باشد، خانه ات خوب باشد، همه شما در حالت خوبی به سر ببرید و در تمام این حالات و این آسایش و امنیتی که از آن برخوردار هستی در پی خداوند و خشنودی او باشی و با شتاب به درگاه او بروی و در درگاه او سر به سجده بسایی و در این صورت در آسایش و رفاه به سمت او رفته ای و اورا یافته ای. اما اگر یک مصیبت شدید بیاید، خداوند متعال می فرماید:
﴿ أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ ﴾
﴿ اى مردم از پروردگار خود پروا كنيد چرا كه زلزله رستاخيز امرى هولناك است* روزى كه آن را ببينيد هر شيردهنده اى آن را كه شير مى دهد [از ترس] فرو مى گذارد و هر آبستنى بار خود را فرو مى نهد و مردم را مست مى بينى و حال آنكه مست نيستند ولى عذاب خدا شديد است ﴾
برادر مقیمی در لبنان را می شناسم که کارخانه ای دارد و لبنان قبل از سال 1975 بسیار آرام بود. بعضی ها می گفتند: بهشتی در روی زمین بود. قیمت ها بسیار ارزان بود. همه چیز وجود داشت. طبیعت بسیار زیبا بود همه چیز در آن جا وجود داشت. دوستی به من گفت: من در حالت بسیار طبیعی هستم و چنان دلتنگی ای دارم که نمی توانم تحمل کنم. او در لبنان است. دروازه های گناه بسیار باز است. باشگاه ها و کاباره ها مرکز فساد است و سواحل و شنا در سواحل مرکز فساد است . او از کارخانه به خانه اش از خداوند عزوجل می ترسد. در یک جلسه علمی دلش گرفته است و از زندگی در این سرزمینی که هر انسانی دوست دارد آنجا باشد، ناراحت است. این ناراحتی بر وی غالب شده است تا این که او را وادار کرده است به شام بیاید و کارخانه اش را به شام منتقل کند. پیش از آن که این رویداد ها در لبنان اتفاق بیفتد و پس از دو یا سه ماه حادثه هایی که اتفاق افتاد و شاهد آن بودیم. و هر کس در آن جا باقی ماند، مال و اموال و کارخانه اش از بین رفت و ترس و وحشت و ... او را فرا گرفت.
داستان های بسیار زیادی وجود دارد.
مردی چند روز پیش از جنگ مقیم در یک کشور عربی نفت خیز بود. به شام رفت و مکانی را یافت و مغازه یا خانه ای خرید و اموال خود را پیش از آنکه قیمت پول کشورش بی ارزش شود، تبدیل کرد. می بینی که اگر خداوند با تو باشد، خداوند می داند که چه اتفاقی می افتد و تا زمانی که در اطاعت خداوند باشی این یک ارتباط و تعامل خاصی است که تو را نجات و رهایی می بخشد.
اگر انسان در آسایش باشد ولی نافرمانی خداوند را بکند در تمام اوج این آرامش غرق گناهان است و مصیبت می آید و وی از آن نجات نمی یابد.
(( تَعَرَّفْ إِلَيْهِ فِي الرَّخَاءِ, يَعْرِفْكَ فِي الشِّدَّةِ ))
(( در خوشی ها با او باش تا در سختی ها با تو باشد ))
برخی گفته اند،:
(( مساكين أهل الدنيا، خرجوا منها, وما ذاقوا أطيب ما فيها، قيل له: وما هو؟ قال: معرفة الله عز وجل ))
(( بدبختان دنیا از آن خارج می شوند در حالی که شیرین ترین طعم آن را نچشیده اند. گفته می شود: آن چیست؟ می گوید: شناخت خداوند عزوجل ))
برخی گفته اند،:
(( أحب ألا أموت حتى أعرف مولاي، ليس معرفة الإقرار، بل معرفة الاستحياء ))
(( دوست ندارم بمیرم تا سرورم را بشناسم. نه این که اعتراف به خدایی کردنش کند بلکه شناخت با حیا ))
شناخت عمومی شناخت اعتراف و اقرار هست و شناخت خاص شناخت حیا و فروتنی است.
و نیز:
(( تَعَرَّفْ إِلَيْهِ فِي الرَّخَاءِ, يَعْرِفْكَ فِي الشِّدَّةِ ))
(( در خوشی ها با او باش تا در سختی ها با تو باشد ))
شناخت خداوند در سختی ها: این است که به تو لطف کند و تو را حفظ کند و تو را یاری کند و این معرفت خاص است و این شناخت خاص است و اگر او را به شکل خاصی شناختی در آن زمان از او حیا می کنی و با این شناخت خاص تو را حفظ می کند و یاری و حمایت خواهد کرد.