- تربیت اسلامی
- /
- مدارج السالكين
برادران گرامی، با درس دهم از دروس مدارج
السالکین در خدمت شما هستیم.
جایگاه استفاده از اسباب:
برادران گرامی، اگر بگویم موضوع امروز یکی از
مهمترین موضوعات است، اغراق نکردهام. حتی از مورد نیازترین موضوعات است. یعنی
هیچ زمانی در تاریخ اسلام مسلمانان مانند امروز به این موضوع نیازمند نبودهاند.
شاید از عنوان آن یعنی به کار بردن اسباب تعجب کنید. ابن قیم آن را منزلت مراعات
اسباب نامیده است و پیش از بیان تفصیلی این موضوع میخواهم یک مقدمهی کوتاه را در
معرفی این موضوع بیان نمایم.
مقدمه:
نکتهی حائز اهمیت: این است که موفقیت در
زندگی به تصور درست و ناکامی در زندگی به تصور نادرست مربوط میشود. اگر دانش
آموزی در یک امتحان نمرهی بالایی بگیرد این موفقیت به تصور درست دانش آموز و
تنظیم وقت و کاربست درست زمان و انجام وظایفش مربوط است و اگر ناکام بماند: شاید
تصورش اشتباه بوده باشد.
چه چیزی مایهی موفقیت مسلمانان در آغاز
اسلام و در دهههای اوج و شکوفاییاش بوده است؟ خداوند سبحان آنان را توانمند و جانشین
خویش قرار داد و پرچمهایشان در سراسر جهان بالا رفت؟ چه چیزی باعث شد بعدها از
تمام امتها عقب بمانند؟ چرا متحد بودند اما در زمانی دیگر متفرق گشتند؟ چرا در یک
زمان قوی بودند و در زمانی دیگر قدرتی نداشتند؟ چرا داعیان و رهبران امتها بودند و
اکنون سایر ملتها آنان را رهبری میکنند؟
این یک سوال بزرگ است. قرآن همان قرآن و سنت همان سنت است و
از نظر علمی پیشرفت و توسعه رخ داده است اما چه چیزی مسلمانان گذشته را در اوج
قرار داد و برخی دیگر را در قهقرای عقب ماندگی قرار داده است؟ چرا الگوهای والایی
بودند و کشورها را فتح کردند و به بندگان رحم نمودند؟ اینها سوالات مهمی است.
بی تردید یاران پیامبر صلی الله علیه وآله
وسلم اسلام را درست فهمیدند و نسل آخر الزمان اسلام را به درستی درک نکردهاند.
برای توضیح بیشتر:
شخصی صاحب شرکت خودرو بسیار بزرگی است. هر روز
صد تایر از خودروهایش پنچر میشوند. چرا؟ دلیل چیست؟ و شرکتی دیگر مثلا در ماه یک
بار پنچری دارد. چه میگوییم؟ میگوییم: شاید مدیر این شرکت دستورالعملهایی داده
است که هوا را با فشار بالا تنظیم میکند که با جو تناسبی ندارد، لذا هر چه خودرو
تندتر برود هوا منبسط میشود و تایر میترکد. پس اشتباه در اندیشهی مدیر شرکت است
که این دستور العملها را اشتباه داده است و هر بار که یک تایر میترکد این مدیر
میآید و صاحب خودرو را توبیخ میکند. انسان عاقل میگوید:
یک اشتباه در طراحی ، یک اشتباه در روش و برنامه
، یک اشتباه در فهم و یک اشتباه در تصور وجود دارد. این مدیرعامل این شرکت بزرگ:
باید بداند که تایر باید در تابستان درجه باد مشخصی داشته باشد. موارد اشتباه
فراوانی مشاهده میکنیم از جمله تفرقه، پراکندگی، ناتوانی، دلبستگی به دنیا،
دلبستگی به لذتهای دنیایی، دشمنیها، کینه ورزیها، حسادتها، ناتوانی عمومی و
نیز اشتباهاتی در تصور وجود دارد. گویا این موضوعی که ما در صدد بیان آن هستیم
پاسخ قطعی به مشکلاتی است که مسلمانان از آن رنج میبرند.
احساساتی عاطفی اسلامی وجود دارد که به آن
احترام میگذاریم ولی کافی نیست. یک احساس اسلامی خوب وجود دارد. هر مسلمانی آرزو
دارد مسلمانان وضعیت خوبی داشته باشند. وضعیت والا و معتبر و قدرتمندانهای داشته
باشند و برتر باشند. بی تردید این احساسات را محترم میشماریم اما آیا احساسات
کافی است؟ آیا همین بس است که اسلام را با احساسات همراهی کنیم ولی اسلام این همه
رنج بکشد؟ اشتباه کجا است؟ نقص و ناتوانی کجا است؟ یاران پیامبر صلی الله علیه وآله
وسلم از گل دیگری آفریده شدهاند و ساختاری دیگر دارند. نه به خدا. یعنی خداوند
فرق کرده؟ نه به خدا، خدا خدا است. نامهایش نیک و صفاتش برتر هستند. هر جا هستیم
با ما است؟ از پیش با ما بوده و الآن هست و خواهد بود. خدا خدا است. قرآن قرآن است
و حقیقت حقیقت است.
علمای دین نکتهی خیلی مهم را متصور شدهاند
و این موضوع از همین جا آغاز میشود. موضوع مراعات اسباب و من همیشه میگویم:
﴿ ﴿يا أيها الذين آمنوا عليكم أنفسكم﴾
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خودتان بپردازيد) ﴾
یعنی وقتی میتوانی دیگران را قانع کنی که
این پاداش داردۀ بسیار خوب است و اگر نمیتوانی
کاری کن که خودت قانع شوی تا به تمام وعدههای خداوند دست یابی و تمام نتایج را
حاصل کنی و اگر مردم را قانع کردی که کار درست را انجام دهند گشایش عمومی حاصل شده
است.
چرا اصحاب و تابعین برتری یافتند؟
این موضوع شامل هر مسلمانی با هر شغل و کاری،
میشود.
این پرسش مهم: چرا اصحاب پیامبر و تابعین
برتری یافتند؟ چرا در زمین جانشین خداوند شدند؟ چرا اتحاد داشتند و توان و قدرت
یافتند؟
چرا ما خوار و ناتوان و متفرق هستیم؟ راز این
موضوع چیست؟ به قطع یقین به شما میگویم که دلیل اشتباه در تصور است .
یعنی مثلا: اگر به یک رانندهی خودرو تلقین
کنیم که اگر چراغ روغن روشن شد یک سرگرمی برای شما است، در حقیقت برای موتور
خطرناک است. کسی که راز این چراغ قرمز را در تنظیمات جلوی خود بداند ناگهان میایستد
و روغن اضافه میکند و کسی که گمان کند این چراغ برای سرگرمی است به راه ادامه میدهد
و ناگهان موتور خودرو آتش میگیرد و مبالغ هنگفتی را برای تعمیر آن باید بپردازد.
گاهی در حقیقت اشتباه برایم مهم نیست، مهم این است که اشتباه کجا است؟ در تصور،.
چرا موتور آتش گرفت؟ دلیل چیست؟ به دلیل گمان راننده که چراغ قرمز روشن شده تا او
را سرگرم کند نه این که هشدار دهد.
استفاده از اسباب و توحید:
در پرتو این مقدمه این موضوع را توضیح میدهیم.
مسلمان را میبینید که در تمام اعمال به خدا توکل میکند. کارش را درست انجام نمیدهد
و توکل میکند. از اسباب استفاده نمیکند و توکل میکند و در قلب خود شرک میورزد.
در دل به فلانی و فلانی تکیه میکند و ظاهرا توکل کرده است. این اشتباه دوگانه
گرایی است و عکس این درست است. باید با قلب توکل کند و کارش را نیز با پشتکار
انجام دهد. رویدادها ، شرایط و مصیبتهای دوران معاصر گواه این مدعی میباشد.
می گوید:
از جمله منازل و ایستگاههای ایاک نعبد وایاک
نستعین: منزل و ایستگاه استفاده از اسباب است. زیرا بندگان چیزی بهتر از توحید را
فرا نگرفتند .
اینکه بگویی: معبودی جز الله وجود ندارد، آسان کننده و
پروردگاری جز الله وجود ندارد، خالقی جز الله وجود ندارد، دهندهای جز الله وجود
ندارد، بازدارندهای جز الله وجود ندارد، عزت دهندهای جز الله وجود ندارد، ذلت
دهندهای جز الله وجود ندارد، باسط و باز کنندهای جز الله وجود ندارد وقابض و
بسته کنندهای جز الله وجود ندارد. این توحید است.
توحید دو سطح دارد:
یک سطح گفتاری زبانی که بسیار ساده است .
و یک سطح روحی روانی.
چه بسیار یکتاپرستانی که مشرک هستند؟ چه
بسیار یکتاپرستان زبانی که در قلب خود مشرک هستند. میگوید: لا اله الا الله و تمام
توکل و تکیهاش به فلانی است و بسیار به ثروت خود متکی است و به روزی خود، فرزندان
و خانوادهاش متکی است؟ این یکتاپرست در عین حال مشرک است. این تأکید سخن خداوند
است که میفرماید:
﴿ ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾
(و اكثر آنها كه مدعي ايمان به خدا هستند مشركند) ﴾
ای کاش این اشتباه در تصور یا در عقیده باقی
میماند. در رفتار نیز بازتاب مییابد. در زندگی عمومی ما نیز دیده میشود، زیرا
توحید مستلزم استفاده از اسباب ظاهری است.
برادرم، پسرت بیمار است. میگوید: به خدا سپردمش.
این سخن عین جهالت است. شما در ریاضیات کم کاری کردهاید. میگوید: خداوند به من
لطف میکند. هر سال دعای جانسوزی میکنم و او مرا موفق میکند. این عین جهالت است.
این کالا با شما فروخته نمیشود. میگویی: سبحان الله! وقتی خریدی در خرید آن
بسیار دقیق کردی. بازار، کیفیت و قیمت را بررسی کردی. کالای بدی را با قیمت بالایی
خریدهای. به این موضع جهالت آمیز بنگر. تا زمانی که مسلمانان در این جهالت باشند
اشتباهات خود را به تقدیر نسبت میدهند. او هر جا مشکلی در زندگی ببیند به شما میگوید:
خدا نخواست، خداوند اراده نکرد. خواست خدا نبود. این همان چیزی بود که اصحاب بر عکس
آن عمل میکردند.
گفت: توحید این است اگر موحد هستی. وقتی دست
خدا را دیدی نه دست دیگری. وقتی دیدی که تمام امور در دست خداست. وقتی دیدی خداوند
همه چیز است. گفت: باید در تمام حرکات و سکناب از اسباب استفاده کنی و به آنها
توجه داشته باشی، یعنی به آنها احترام بگذاری، اهمیت دهی، بی توجهی نکنی و رهایش
نکنی. موفقیت در امتحان نیازمند درس خواندن است. موفقیت در تجارت نیازمند تحقیق
است. بازار، نوع کالا، قیمت کالا، کمیت و بسته بندی مناسب و عرضهی درست کالا و در
تمام موارد باید اسباب را به کار بگیری. اگر میخواهی به امتی منسوب باشی که در
گذشته پیشروی امتها بوده است، این امت بر اساس کردار پیامبر صلی الله علیه وآله
وسلم آغاز به کار کرده است. مثالی که همواره آن را میدانید: آیا در تمام زمین
انسانی مانند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وجود دارد که سزاوار یاری و تأیید
باشد؟ کامل ترین انسان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است که به او وحی شد و
اسلام را آورد. با این وجود: به اندازهی سر انگشتی در به کارگیری اسباب کوتاهی
نکرد. وقتی یکتاپرست باشی باید از اسباب استفاده کنی، رهایش نکنی، به آن بی توجه
نباشی و به آن اعتماد کنی، زیرا این موارد از لوازم توحید است. اما اگر آن را رها
کردید، بی توجهی نمودید، خوار کردید و حد آن فراتر رفتید شما یکتاپرست نیستید.
بنابراین موضع ضعف، کوتاهی، تنبلی و بی محلی
کردن مساوی با زیان است و اوضاع تو را بد میکند. این یک موضع صحیح اسلامی نیست.
موضع صحیح اسلامی این است که وقتی پسرت بیمار است باید او را نزد پزشک ببری، بهترین
پزشک را انتخاب کنی، داروی درست را هم بگیری و با توجه و احتیاط بسیار دارو را
مصرف میکنی و در تمام این حالات بگویی: پروردگارا! شفا دهندهای جز تو وجود
ندارد. بدین ترتیب حال تو خوب میشود. با این کار قوی میشوی، با این کار اوج میگیری،
با این کار مستحق تأیید خدا میشوی و با این کار سزاوار یاری و گرامی داشت خداوند میگردی.
ک نکتهی بسیار دقیق وجود دارد: همیشه کوتاهی
آسان است. مثلا: پدری بسیار آسان گیر است، بی خیال و دارای شخصیتی ضعیفی است. این
نیازی به هوش ندارد. در تمام موارد سکوت میکند. پسرش فضولی میکند او ساکت است.
دخترش دیر به خانه میآید توجهی ندارد. وضع دخترش مناسب نیست به او گیر نمیدهد.
دامادش کوتاهی میکند چیزی نمیگوید. همسرش سهل انگاری میکند با او بحث نمیکند. همچنین
خشونت آسان است. با هر اشتباهی کتک میزند و دشنام میدهد. خشمگین بودن هم آسان
است. بی خیال بودن هم آسان است. اما مهم این است که: در عین دلربایی دارای هیبت
نیز باشی و اطرافیان در عین امیدواری به تو از تو بترسند.
آن قدر ملایم نباش که له شوی و سنگدل نباش که
بشکنی و اسباب را نیز خدا قرار نده.
داستان پزشکی را شنیدم که فهمیده بود دویدن
در سلامتی قلب تأثیر مثبت دارد و با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. او هر روز میدوید.
مقاله مینوشت و سخن میگفت و سفارش میکرد اما تنها به دویدن اعتماد کرد و گمان
کرد که دویدن همه چیز است و گمان میکرد کسی که میدود نمیمیرد و بیمار نمیشود و
تمام سلامتی محدود به دویدن است و مقالات و سخنان زیادی بیان کرد و به مردم توصیه
کرد. در هر روز دو ساعت یا بیشتر میدوید. در حال دویدن و در بهترین لحظات جوانیاش
از دنیا رفت. این کاری بود که این پزشک انجام داد! .اسباب را خدا دانست.
شخص دیگری بر خداوند توکل میکند و اسباب را
رها میکند و به سادگی بر خدا توکل میکند. توکل با بی توجهی به اسباب سادگی و
جهالت است. خداپنداری اسباب نیز جهل است. هر دو اشتباه است. تنها با استفاده از
اسباب و توکل بر پادشاه پادشاهان به مقصود خواهید رسید. این سخن بسیار دقیقی است
که هر مسلمان، هر صاحب منفعت، هر صاحب شغل، هر صاحب کارخانه، هر تاجر، معلم، مهندس،
پزشک و هر پدر و مادر و همسری به آن نیاز دارد. تمام مردم به آن نیاز دارند.
چشمانت تنها زمانی به دیدن مسلمانان در قدرت،
اتحاد، رهبری امتها، پس از چوپانی گوسفندان، رهبری جهان، اوج قدرت و شکوفایی روشن
خواهد شد که این موارد را دقیق انجام دهند. ساده است که اسباب را به کار بگیری و
به آنها تکیه کنی و خدا قرار دهی و ساده است که آن را رها کنی و به سادگی بر
خداوند توکل کنی اما مهم این است که اسباب را به کار بگیری و بر خداوند توکل کنی.
از جابر روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
(( ((قَارِبُوا وَسَدِّدُوا, وَاعْلَمُوا أَنَّ أَحَدًا مِنْكُمْ لَنْ يُنْجِيَهُ عَمَلُهُ, قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْتَ؟ قَالَ: وَلا أَنَا إِلا أَنْ يَتَغَمَّدَنِيَ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ))
((نزدیک به هدف بزنید و دقیق نشانه بگیرید و بدانيد که هيچ يک از شما در ازای عملش نجات نمیيابد». گفتند: حتی شما ای رسول خدا؟! فرمود: من نيز (نجات نمیيابم) مگر اينکه فضل و رحمت الله شامل حالم شود.)) ))
آیا از این حدیث روشن تر وجود دارد:
(( ((اعملوا واعلموا أنَّ أحداً منكم لن ينجيه عمله))
((عمل کنید و بدانيد که هيچ يک از شما در ازای عملش نجات نمیيابد.)) ))
تمام اصول بهداشتی را رعایت کن و اگر آن را
رعایت کردی و با آن از خدا بی نیازی جستی و خداپنداری کردی از بیماری رها نخواهی
شد، بلکه باید اسباب را بگیری و به خدا تکیه کنی و از خدا امید داشته باشی.
عمل کنید و بدانید. مطالعه کن، توکل کن و
کالای خوب را با قیمت مناسب برگزین سپس در فروش آن به خدا توکل کن. از همهی اسباب
استفاده کن سپس بر خداوند توکل نما. این جایگاه مراعات اسباب است.
از علی روایت است که گقت:
(( ((كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسًا, وَفِي يَدِهِ عُودٌ يَنْكُتُ بِهِ, فَرَفَعَ رَأْسَهُ, فَقَالَ: مَا مِنْكُمْ مِنْ نَفْسٍ إِلا وَقَدْ عُلِمَ مَنْزِلُهَا مِنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ, قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَلِمَ نَعْمَلُ أَفَلا نَتَّكِلُ؟ قَالَ: لا اعْمَلُوا فَكُلٌّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ, ثُمَّ قَرَأَ: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى﴾إِلَى قَوْلِـهِ: ﴿فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى﴾))
(((روزی پیامبر خدا نشسته بود و با چوبی بر زمین خط میکشید، سرش را بلند کرد و فرمود: جایگاه هر کدام از شما در بهشت و دوزخ مشخص است. حضار گفتند: پس چرا تلاش کنیم؟ آیا توکل نکنیم؟! فرمود: نه. باید همواره تلاش نمایید، چون هر کس کاری را انجام میدهد که ب رای آن خلق شده است، سپس این آیات را تلاوت فرمود:
(کسی که (در راه خدا دارائی خود را) بذل و بخشش کند و پرهیزگاری پیشه سازد و به پاداش خوب (خدا در این سرا، و خوبتر خدا در آن سرا) ایمان و باور داشته باشد. (مشکلات و موانع را برای او آسان میسازیم و در کار خیر توفیقش میدهیم و) او را آمادهی رفاه و آسایش مینمائیم. و امّا کسی که تنگچشمی بکند و خود را بینیاز (از خدا و توفیق و پاداش دنیوی و اخروی الهی) بداند. و به پاداش خوب (خدا در این سرا، و خوبتر خدا در آن سرا) ایمان و باور نداشته باشد. او را آماده برای سختی و مشقّت (و زندگی بس مشکل و ناگوار دوزخ) میسازیم.)) ))
کار کن و بدان که به همان سرنوشتی میروی که
برایش خلق شدهای. خلق شدی تا خداوند به تو رحم کند. وقتی اطاعت میکنی مقصود الهی
را برآورده ساخته ای و وقتی گناه میکنی در حالی که برای رحمت و مهربانی آفریده
شدهای، پس باید راه درمانی باشد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم کسی است که از
روی هوا و هوس سخن نمیگفت و سخنان پیامبر مانند دستور العملهای سازنده است. میگوید: ای
رسول خدا، به ما خبر ده، از دارویی که ما با آن خود را درمان میکنیم، از رقیههایی
که بر خود میخوانیم و دعاخوانیهایی که خود را با آنها دعا خوانی مینماییم، آیا
اینها از قضاء و قدر خداوند چیزی را کم مینمایند؟ گاهی یک مقایسهی ساده لوحانه ایجاد
میشود: وقتی دارو را گرفتم و خداوند برایم نوشته که اگر بیمار شوم آیا برایم سود
دارد؟ به او گفتی: خیر، وقتی خداوند شفا را برایم مقدر کرد آیا دارو مرا شفا میدهد؟
خیر، بنابراین: دارو را رها کن. این یک مقایسه جاهلانه است.
از اب حزامه روایت شده که گفته است:
(( ((سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَرَأَيْتَ أَدْوِيَةً نَتَدَاوَى بِهَا, وَرُقًى نَسْتَرْقِي بِهَا, وَتُقًى نَتَّقِيهَا, هَلْ تَرُدُّ مِنْ قَدَرِ اللَّهِ شَيْئًا؟ قَالَ: هِيَ مِنْ قَدَرِ اللَّهِ))
((از رسول خدا سؤال شد: به ما خبر ده از دارویی که ما با آن خود را درمان میکنیم، از رقیههایی که بر خود میخوانیم و از دعاهای بازدارندهای که به آنها پناه میبریم، آیا اینها از قضاء و قدر خداوند چیزی را کم مینمایند؟ فرمود: اینها همه تقدیر الهی هستند.)). ))
اینها نیز از تقدیر الهی هستند. شما وقتی
دارو را استفاده میکنید از تقدیر الهی یعنی بیماری فرار میکنید به تقدیر الهی
یعنی شفای الهی. بیماری تقدیر الهی است و شفا نیز تقدیر الهی است. از تقدیر الهی
به تقدیر الهی گریختهای. این موضع بسیار دقیقی است. تنها زمانی که چنین باشیم
پیشرفت میکنیم، قدرتمند میشویم، برتری مییابیم، جانشین خدا میشویم و آرامش پیدا
میکنیم.
داستان مشهوری است که بسیار برایتان تعریف
کردهام: سیدنا عمر وقتی به شام سفر کرد بر دروازههای شام ایستاد. در آن جا طاعون
شیوع پیدا کرده بود. عمر بازگشت و از بردن یاران رسول الله صلی الله علیه وآله
وسلم به شام نگران شد. ابوعبیده گفت: ای امیر مؤمنان! آیا از تقدیر الهی فرار میکنی؟!
عمر گفت: کاش کسی غیر از تو این حرف را میزد. من از تقدیر الهی به تقدیر الهی میگریزم.
از طاعون به عنوان یک تقدیر الهی به شفا به عنوان یک تقدیر الهی میگریزم. من از تقدیر
الهی به تقدیر الهی گریختهام. سپس در میان لشکر فریاد زد: کدام یک از شما دربارهی
طاعون از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم چیزی شنیده است؟ به این ادبیات بنگرید.
این یک آموزش برای ما است.
یعنی ممکن است امیرمومنان از یارانش بپرسد:
آیا کسی از شما دربارهی این موضوع از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم چیزی
شنیده است؟ پاسخ بدهید.
یعنی اگر تو یک جایگاه علمی داشتی از پرسیدن
از دیگران خودداری نکن، چون جایگاهت در میان آنان بالا میرود. این توهین به علم
تو نیست. بپرس.
سیدنا عمر ابرمرد اسلام امیر مؤمنان به
یارانش میگوید: آیا کسی از شما دربارهی طاعون چیزی از رسول الله صلی الله علیه
وآله وسلم شنیده است؟
از
اسامه روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
(( ( (( (إِنَّ هَذَا الطَّاعُونَ رِجْزٌ, سُلِّطَ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ, أَوْ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ, فَإِذَا كَانَ بِأَرْضٍ فَلا تَخْرُجُوا مِنْهَا فِرَارًا مِنْهُ, وَإِذَا كَانَ بِأَرْضٍ فَلا تَدْخُلُوهَا))
((قطعا این طاعون عذابی است که بر [برخی] افراد پیش از شما یا بر بنیاسرائیل مسلّط میشد، پس هر گاه در سرزمینی بود، به قصد فرار از آنجا بیرون نروید و زمانی که در سرزمینی شایع شد، وارد آنجا نشوید.)) )) ))
این یک دیدگاه علمی است.
یکی از علما در یکی از کشورهای بیگانه با یکی
از بزرگترین دانشمندان میکروب شناسی رو به رو شد و از وی پرسید: اگر در کشوری یک
بیماری مسری وجود داشته باشد چه باید کرد؟ دانشمندی بیگانه از اسلام که از اسلام و
قرآن و حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چیزی نمیداند. این سؤال از وی پرسیده
شده است: بیماری مسری در یک کشور، باید چه کنیم؟ گفت: نخست: این کشور را قرنطینه
میکنیم و مانع ورود به آنجا میشویم؛ چرا که شیوع در آنجا وجود دارد و خطر در
بیماری نیست بلکه در شیوع این میکروب است. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم چطور این
حقیقت را کشف کرده است؟ طبیعتا: وقتی در جایی وبا شیوع داشت وارد آن نشوید؛ زیرا
بیماری مسری است و از آن خارج نشوید و این تنها با آزمایشگاهها و پس از آزمایش
خون انسان سالم دانسته میشود که وی ناقل میکروب است.
به تعدادی از آیات توجه مینماییم. خداوند میفرماید:
﴿ ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾
(و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينههاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهاى معين فرو نمىفرستيم.) ﴾
﴿ ﴿وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ﴾
(و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيدهاى در آن رويانيديم) ﴾
﴿ ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾
(ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريدهايم.) ﴾
﴿ ﴿وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ﴾
(و براى ماه منزلهايى معين كردهايم تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد.) ﴾
﴿ ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾
(در حقيقت پروردگارت مىداند كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند نزديک به دو سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را [به نماز] بر مىخيزيد و خداست كه شب و روز را اندازه گيرى مىكند [او] مىداند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد پس بر شما ببخشود [اينک] هر چه از قرآن ميسر مىشود بخوانيد [خدا] مىداند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود و [عدهاى] ديگر در زمين سفر مىكنند [و] در پى روزى خدا هستند و [گروهى] ديگر در راه خدا پيكار مىنمايند، پس هر چه از [قرآن] ميسر شد تلاوت كنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و وام نيكو به خدا دهيد و هر كار خوبى براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بيشتر باز خواهيد يافت و از خدا طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزندهی مهربان است.) ﴾
﴿ ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً﴾
(و از جايى كه حسابش را نمىكند به او روزى مى رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است خدا فرمانش را به انجام رساننده است، به راستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرر كرده است.) ﴾
﴿ ﴿الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً﴾
(همان كس كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست و فرزندى اختيار نكرده و براى او شريكى در فرمانروايى نبوده است و هر چيزى را آفريده و بدان گونه كه در خور آن بوده اندازه گيرى كرده است.) ﴾
﴿ ﴿مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ * مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾
(او را از چه چيز آفريده است* از نطفهاى خلقش كرد و اندازه مقررش بخشيد.) ﴾
﴿ ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ﴾
(و از آسمان آبى به اندازه [معين] فرود آورديم و آن را در زمين جاى داديم و ما براى از بين بردن آن مسلما تواناييم.) ﴾
﴿ ﴿وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ﴾
(و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند مسلما در زمين سر به عصيان بر میدارند ليكن آنچه را بخواهد به اندازهاى [كه مصلحت است] فرو مىفرستد به راستى كه او به [حال] بندگانش آگاه بيناست.) ﴾
چند آیه شد؟ همه به اندازه. میگوید: معنایش
این است که در تمام این موارد خلقت او با نظم و ترتیب و به مقدار لازم است. سنتها
و اسباب و مسببها و نتایجی وجود دارد. اگر طراحی جهان هستی بر اساس اسباب و نتایج
طبق تقدیر دقیق و محاسبات دقیق و نظام شگفت انگیز است، تو ای مؤمن که ادعای ایمان
به خدا داری آیا سزاوار تو است که نظام الله را رها کنی؟ این قوانین و سنتها را و
این دادهها را رها کنی؟ به این اصول و این تقدیر بی توجهی کنی؟
کسی که از اسباب استفاده نمیکند:
من به یقین به شما میگویم: هر مؤمنی که
اسباب را دست کم بگیرد به خدا بی ادبی کرده است. هر مؤمنی اسباب را سبک پندارد، آن
را ناچیز شمارد، به آن اهمیت ندهد و آن را به کار نگیرد در واقع نسبت به خدا بی
ادبی کرده است. اگر شخصی سوار خودرو خود شود و پیش از سفر این خودرو را بررسی نکند،
شاید قطعههایی از بین رفته باشد یا نقصهایی داشته باشد یا ترمز مشکل داشته باشد
و با یک رویداد یا مشکل و یا ایرادی رو به رو شود. شما اسباب را به کار نگرفتهاید
و به خدا بی حرمتی کردهاید. نه پیشرفت میکنیم، نه نیرومند میشویم، و نه شایستهی
یاری، تایید، حمایت و حفظ خداوند متعال هستیم، مگر زمانی که قوانین او را مراعات
نماییم.
یعنی شما مثلا یک مدرسه دارید و نظم دقیقی
دارد. گفتهاید: ساعت ورود ساعت هشت است. دانش آموزی پسر دوستتان است و ساعت نُه
میآید. تا زمانی که مدیر این نظام را برقرار کند میگوید: ساعت هشت درب بسته است
و کسی که تأخیر کند باید بیرون مدرسه بماند. این قانون است. اگر به صاحب این مدرسه
احترام بگذاری این قانون را مراعات کردی و مقید به آن بودی و محترم شمردهای.
اکنون یک سخن دقیق را بشنوید: هر مؤمنی که
اسباب را اهمال کند، آن را کوچک شمارد، به آن بی اهمیتی کند، آن را رها کند و
ادعای توکل کند دروغ گو است و بی ادبی کرده است و سزاوارا یاری، تایید و حفاظت خدا
نیست. نمیگویم: باید اسباب را کامل بگیری. گاهی کامل به کار گرفتن امکان ندارد،
زیرا در روستا هستی و تنها یک پزشک وجود دارد. در پایتخت پزشکان بسیاری وجود دارند
که خیلی فهمیدهتر هستند. اما شما دسترسی نداری. باید این پسر را نزد همین پزشک
معمولی ببری. تمام اسباب همین است. این چیزی است که در اختیار داری. من میگویم:
باید اسباب در دسترس را به کار بگیری و اگر این کار را کردی به خدا احترام گذاشتهای.
سقوط قانون مشهوری دارد. همهی دانشجویان آن
را در فیزیک خواندهاند. قانون سقوط. شما نمیتوانی بدون چتر و با توکل خود را از
یک هواپیما پرت کنی. این یک نکتهی مهم است. این قانون خواه ناخواه وجود دارد. چه
به آن احترام بگذاری و چه احترام نگذاری و چه باور کنی و چه باور نکنی. دربارهی هر
چیزی نیز نباید بدون به کارگیری اسباب به آن اقدام کنی. عدم استفاده از اسباب سبب
عقب ماندگی مسلمانان شده است. دلیل ناتوانی و بیتوجهی خدا به آنان گشته است.
مدیر یک مدرسه یک قانون دقیقی را وضع کرده
است. پسر دوستش خلاف این قانون رفتار میکند. آیا این خلاف قانون بی احترامی به
این مدیر نیست؟ آیا بی حرمتی نیست که به این قانون بی توجهی کنی؟ هر انسانی اسباب
را رها کند و هر چه دلش بخواهد انجام دهد، بدون هیچ تفکر، دقت، محاسبه و بررسی، وی
از دین دور است. دشمنان دین همیشه مسلمانان را متهم به این میکنند که به اسباب
اعتماد میکنند و رؤیاپرداز و حساس هستند و برای سادهترین چیزها فداکاری میکنند
و به خاطر سادهترین چیزها نیز ارادههایشان را از دست میدهند. شما حق دارید. قبل
از هر چیزی باید اسباب را به کار گیریم. خودمان را تقویت کنیم. سخن دربارهی دانش
آموزی است که بسیار خوب درس خوانده و قبول شده است. دربارهی یک معلم، مهندس،
سازنده، تاجر... باید در کار خود اول باشی. اگر چنین کردیم پیشرفت میکنیم.
اکنون آیات دیگری را بشنوید:
﴿ ﴿وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَاباً ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾
(و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران] رحمتش مژده رسان مىفرستد تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم و از آن باران فرود آوريم و از هر گونه ميوهاى [از خاك] برآوريم بدينسان مردگان را [نيز از قبرها] خارج مىسازيم باشد كه شما متذكر شويد.) ﴾
آیا خداوند بزرگ نیازمند باران است تا کشت را
برویاند؟ اگر بخواهد گیاهی را برویاند مانند انسان نیازمند باریدن باران است؟ علمای
عقیده از این موضوع به نفی علت غایی از خدا تعبیر کردهاند. شما به عنوان یک انسان
اگر بخواهی نان بخوری نمیتوانی این نان را بخوری مگر پس از این که گندم را کاشته
باشی، گندم رشد کرده باشد، گندم را درو کنی و آرد، خمیر ونان کنی. پس شما به عنوان
انسان مقهور اسباب هستی و نمیتوانی، اما باید علت غایی را از خداوند نفی کنیم:
﴿ ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾
(چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مىگويد باش پس [بى درنگ] موجود مىشود.) ﴾
اکنون تمام آیات بر خلاف این اندیشه است. بشنوید:
﴿ ﴿فأنزلنا به الماء فأخرجنا به من كل الثمرات﴾
((و از آن باران فرود آوريم و از هر گونه ميوهاى [از خاك] برآوريم.))
﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾
(راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتيهايى كه در دريا روانند با آنچه به مردم سود مى رساند و [همچنين] آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبندهاى پراكنده كرده و [نيز در] گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است براى گروهى كه مىانديشند واقعا نشانههايى [گويا] وجود دارد.) ﴾
﴿ ﴿يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾
(خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند به وسيلهی آن [كتاب] به راههاى سلامت رهنمون مىشود و به توفيق خويش آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون مىبرد و به راهى راست هدايتشان مىكند.) ﴾
﴿ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾
(اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خودتان بپردازيد هر گاه شما هدايت يافتيد آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمىرساند بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه انجام مىداديد آگاه خواهد كرد.) ﴾
﴿ ﴿ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ﴾
(پس به كسانى كه ستم ورزيدند گفته شود عذاب جاويد را بچشيد آيا جز به [كيفر] آنچه به دست مىآورديد جزا داده مىشويد.) ﴾
﴿ ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾
(اين [عقوبت] به خاطر كار و كردار پيشين شماست [و گر نه] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بيدادگر نيست.) ﴾
تمام اینها بای سببیه است. به سبب آنچه دستهای
شما پیش فرستاد، زمین را با بارانها زنده کرد و درختان به سبب آب میوه دادند،
چگونه میان این که خداوند مقهور اسباب نیست و تمام این آیات که تأکید بر اسباب
دارد، تناسب برقرار نماییم؟ این قانون هستی است. اگر او چیزی بخواهد میگوید: باش.
اما رشد کردن گیاه را با باران، باران را از ابر، ابر را از خورشید، خورشید را به وسیلهی
دریا، سطح آبب بزرگ، پرتور داغ خورشید، بخار کردن و تراکم ابرها قرار داده که
بادها بیایند و ابرها را حرکت دهند. این ابرها دارای بار مغناطیسی معینی باشند.
این ابرها درجه حرارت معینی دارند. وارد منطقه سرد شده و سرد میگردند. وقتی بخار
آب 30 درجه را مثلا سرد کنی 5 گرم از متر مکعب آب داری و هوای سی درجه پنج گرم
بخار آب دارد. اگر هوا را سرد کنی نصف آب را از دست میدهی. پس هر لایهی هوا دارای
بخار آب است و وقتی وارد منطقه سرد میشود بخشی از بخار آب را از دست میدهد و به
شکل دانههای باران میبندد و باران میشود وکشت را آب میدهد. تمام زندگی اسباب
است. این نوزاد به سبب ازدواج فلانی وفلانی است. این مزرعه به خاطر کاشتن دانهها است.
خداوند هستی را بر اساس اسباب نظم بخشیده و
به شما هم عقلی داده است که هر چیزی را بنا به علت آن میفهمی. عقل در اصل علیت و
هستی بر پایهی اسباب است. عقل در اصل غایی و هستی اساسش غایت است.
می گوید: قرآن سراسر ترتیب احکام هستی و شرعی
و ثواب و عقاب بر اساس اسباب و به روشهای مختلف است. مثلا بای سببیه را میآورد و
گاهی لام تعلیل و گاهی أن تعلیل و گاهی با کاف تفسیری و گاهی با ذکر صفت و گاهی علت
صریح، یعنی آیات بی شمار است. به ما میگوید که خداوند عزوجل هستی را آفریده و
ترتیب بخشیده است تا بدون تربیت او را در سن 18 سالگی مهذب، با حیاء و شرم ببینی.
پدرانی میگویند: او را به خدا سپردم. پس از مدتی غافلگیر میشود که پسرش بداخلاق
است و منحرف شده است. این سخن بی معنا است. اخلاق و پایبندی تربیت میخواهد. توجه
و مراعات میخواهد. باید همیشه رعایت کنید و او را با خود داشته باشید، مراقب باشید
و پند دهید. باری با اکرام، باری با خشم، گاهی با تهدید، گاهی با وعید، گاهی با
وعده، گاهی با جایزه، گاهی با مجازات و گاهی با دوری. میپرسی کی آمده؟ کی رفته؟
دوستانش کیستند؟ با کی راه میرود؟ کجا شب را گذرانده است؟ میخواهم خانهی دوستت
را ببینم. او را میخواهی اما از وی غافل هستی. تو او را رها کردهای. میخواهی
چشمانت را باز کنی و پسری با اخلاق، دانش و فهیم ببینی. محال است. این سخن ساده
لوحانهای است. سخنی از روی نادانی است.
ای برادران، هر چقدر اسباب را رها کنیم پسرفت
بیشتری میکنیم. هر چقدر قانونی که خداوند آفریده رها کنیم پسرفت میکنیم. هر چقدر
این قوانین را رها کنیم عقبتر میافتیم.
خداوند میفرماید:
﴿ ﴿إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ﴾
(من مىخواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتيجه از اهل آتش باشى و اين است سزاى ستمگران.) ﴾
﴿ ﴿فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ﴾
(پس به پاس آنچه گفتند خدا به آنان باغهايى پاداش داد كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه مىمانند و اين پاداش نيكوكاران است.) ﴾
﴿ ﴿ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ﴾
(اين [عقوبت] را به [سزاى] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم و آيا جز ناسپاس را به مجازات مىرسانيم.) ﴾
یک قانون وجود دارد. تعامل با خدا بسیار آسان
است. اصولی کلی وجود دارد. مثلا. مدیر عامل یک مؤسسه، یک کارخانه، یک مدرسه، یک
بیمارستان یک نظام وضع میکند.میگوید: هر کس که در یک سال تأخیر نکند یک لوح
تقدیر میگیرد. وقتی یک سال گذشت اما حتی یک گزارش پزشکی هم نگرفت لوح تقدیر دوم
را دارد. اگر یک سال گذشت و هیچ تنبیهی نداشت لوح تقدیر سوم را دارد. اکر یک سال
گذشت و کوتاهی نکرد و گزارش قضایی نداشت لوح تقدیر چهارم را میگیرد. وقتی میخواهیم
شخصی را برای بورس خارج بفرستیم میگوییم: چه کسی پنج بار لوح تقدیر گرفته؟ این
مدیر یک قانون دقیق به شما داده است. نه پارتی، نه خویشاوندی، نه واسطه و نه رابطهی
نزدیک. تعامل با این مدیر راحت است. هیچ کس از کسی دیگر برتر نیست. همه برابر هستند.
بر اساس یک قانون دقیق. اگر پارتی باشد و این پسر عمو و این برادر و این هم محلی و
این رشوه دهنده باشد. فلانی را نصب و فلانی را عزل کند. ارتباط با این انسان سخت
است. این شخص دمدمی مزاج است. برای شناخت خداوند باید دانست که همهی انسانها برای
او یکسان هستند.
این سخن سیدنا عمر را فراموش نمیکنم که گفت:
ای سعد، سعد بن ابی وقاص که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فقط به او فدایت شوم
را گفت. به او فرمود: ای سعد، پدر و مادرم فدایت تیر بینداز. سیدنا عمر به او گفت:
ای سعد، مغرور نشوی که دایی رسول الله هستی و پدر و مادرش را فدای تو کرده است.
مخلوقات نزد خداوند یکسان هستند. میان او و مخلوقات رابطهای جز اطاعت نیست. من
پسر فلانی و از فلان محله و فلان خانواده هستم و درآمدم چنین و چنان است. اینها سخنان
بیهودهای هستند.
﴿ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾
(اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا باتقواترین شماست، بى ترديد خداوند داناى آگاه است.) ﴾
این مفاهیم بسیار زیبا هستند و تعامل با خدا
بسیار آسان است، زیرا قوانینی وجود دارد:
﴿ ﴿إنَّ أكرمكم عِندَ الله أتقاكم﴾
(گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شما است.) ﴾
نزدیک ترین انسان به خدا کسی است که از او
اطاعت کند و هر کس باشد فرقی ندارد. بشنوید و اطاعت کنید. پیامبر چنین فرمود، حتی
اگر یک بردهی کله مگسی را بر شما گماشت و او پایبند بود باید بگویید: چشم و اطاعت
کنید.
یکی از یاران پیامبر از روی عصبانیت به سیدنا
بلال گفت: ای سیاه زاده. پیامبر بسیار خشمگین شد و به او فرمود: هنوز در تو جاهلیت
هست. این صحابی بزرگوار سر بر زمین گذاشت و گفت: ای بلال، پایت را بر روی صورتم
بگذار تا رسول الله راضی شود. پایت را روی صورتم بگذار تا رسول الله را از من راضی
کنی. هیچ کس از دیگری برتر نیست.
سیدنا بلال به مدینه میآید و عمر برای
استقبال از او بیرون میرود. ابوسفیان رهبر قریش ساعتها دم درب خانهی عمر میایستد
بدون آن که اجازهی ورود بگیرد. به او میگوید: رهبر قریش، سرور قریش ساعتها دم
درب خانهات ایستاده بود و صهیب و بلال بدون اجازه وارد شدند؟ به او میگوید: آیا تو
مانند آن هستی؟ در اسلام کسی با کسی تفاوتی ندارد. تو به مقدار اطاعت و پایبندی و
اخلاص و عمل نیک خود ارزش داری. پس به دلیل وجود قوانین ارتباط و تعامل با خدا
بسیار آسان است.
قوانين قرآن:
﴿ ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾
(در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند] هان بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.) ﴾
بنابراین: تعامل با خداوند نیازی به سوگند خوردن
ندارد. به او میگوید: پروردگارا، به خدا قسم این کار را نکردهام. دیده است که تو
کاری نکردهای. نیاز به ارتباط ندارد. تعامل با او بسیار آسان است. زیرا قوانین
دقیقی دارد. قرآن نیز اصول و قوانین است:
﴿ ﴿كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾
(اين گونه سخن پروردگارت بر كسانى كه نافرمانى كردند به حقيقت پيوست [چرا] كه آنان ايمان نمىآورند.) ﴾
﴿ ﴿ذلك جزاء الظالمين﴾
(و سزاى ستمگران اين است.)
﴿ذلكَ جزاء المحسنين﴾
( و سزاى ستمگران اين است.)
﴿هل نجازي إلا الكفور﴾
(آيا جز ناسپاس را به مجازات مىرسانيم.) ﴾
برخی از سخنان دقیق یکی از علما را بشنوید:
میگوید: موحد متوکل به اسباب اعتماد نمیکند و به آن تکیه ندارد ولی بر خداوند
اعتماد دارد. به اسباب اطمینان و امید ندارد و از آنها نمیترسد و به آنها
اعتماد ندارد ولی به وسیلهی آن زندگی میکند و به خداوند خود مینگرد. میتوانی
این کار را بکنی و از بالاترین نوع اسباب استفاده کنی و مهاجرت کنی.
هجرت پیامبر مبتنی بر اسباب بود:
پروردگارا بر ایشان درود بفرست که به همراه
یک راه بلد مهاجرت کرد. شخصی برایش آذوقه میآورد، شخصی ردها را پاک میکرد و
شخصی برایش خبر میآورد. از راههای مختلفی استفاده کرد. به غار ثور پناه برد. از
تمام اسباب استفاده کرد و پس از آن به خدا توکل کرد. به ایشان گفت: ما را دیدند.
ایشان فرمود: ای ابوبکر، آیا این آیه را نخواندهای که میفرماید:
﴿ ﴿وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا يَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ﴾
(و اگر آنها را به [راه] هدايت فرا خوانيد نمىشنوند و آنها را مى بينى كه به سوى تو مىنگرند در حالى كه نمىبينند.) ﴾
به ایشان گفت: اگر یکی از آنان رد پایش را
ببیند ما را خواهد دید. به ایشان میفرماید: ای ابوبکر گمان تو دربارهی دو تا که
سومی آنان خدا است، چیست؟ تمام اسباب را به کار گرفت و بر خدا توکل کرد.
امیدوارم هر شخصی در هر کار، شغل، تخصص، درس،
مأموریت، کارخانه، کارگاه و دکانش جهالت و سستی نکند. کوچکترین چیز این است که
سیبی را نشسته بخورد. به شما میگوید: بسم الله بگو و بخور. این عین جهالت است.
ایشان عليه الصلاة والسلام فرمود:
(( ((من أكلَ الترابَ فقد أعانَ على قتل نفسه))
((هر کس خاک بخورد به مرگ خود کمک کرده است.))
((من أكلَ فاكهةً دونِ أن يغسلها فقد أعان على قتل نفسه))
((هر کس میوهای را نشسته بخورد به مرگ خود کمک کرده است.)) ))
پس بشنوید: موحد متوکل به اسباب اعتماد نمیکند،
از آنها امید ندارد، از آنها نمیترسد و به آنها تکیه نمیکند بلکه از آنها
استفاده میکند.
مهفوم درست توکل:
میگوید: توکل شرعا و عقلا تنها به او تعالی
درست است. در هستی تنها ارادهی تام و نجات بخش ارادهی او تعالی است و تنها در
صورتی نجات مییابی که او ارادهی نجاتت را کرده باشد. اما تو از اطمینان به او
حذر داری. ای خدا، هیچ کس در مقابل تو سودی نمیرساند. خردمندان تنها با خدا
خردمند هستند. تاجران از این سخن چنین تعبیر میکنند: با خدا هیچ زرنگی وجود
ندارد.
چهل تا پنجاه سال تجارت کرده است و تجارت
بسیاری دارد. اما معاملهی زیانبار میکند و پس از آن ورشکسته میشود.
اگر خداوند چیزی را اراده کند، از خردمندان، خردشان را میگیرد
و سپس به آنان میبخشد و آنان پشیمان میشوند. حذر از قدر سودی ندارد.
چه چیزی تو را نجات میبخشد؟ این که خداوند
برایت نجات اراده کند. اسباب نجات چیست؟ این است که اسباب را استفاده کنی. به خدا
سوگند پایبندم و چشمم به زنی نیفتاده است و سخنی با زنی نگفتهام. اکنون نماز میخوانم
و گریه میکنم. گریه نکن. تو این سخن او تعالی را نمیخوانی: إيّاكَ نعبد وإيّاكَ
نستعين. خداوند کار تو را درست میکند. بسیار شگفت آور است که خداوند کارت را درست
میکند. تنها با یاری او میتوانی کاری انجام دهی. بدون اسباب تو را قبول نمیکند.
بدون اسباب و توکل بر خودش، تو را یاری نمیکند.
به او میگوید: پروردگارا، من در جبر قوی و
در هندسه ضعیف هستم ای خدا. در جبر مردود میشود. به او میگوید: ای خدا جبر و
هندسه را به تو سپردم. دانش آموزی وارد امتحان میشود. کنفرانس برلین کجا برگزار
شد؟ یک ربع منتظر ماند. کجا برگزار شد؟ نوشته شده کنفرانس «برلین» کجا برگزار شد؟
خداوند با درس، پزشکی و مهندسی بر قلب او مهر زده است. هر انسانی به خودش تکیه
دارد و به علم و تجربه اش تکیه دارد. او را میبینی که دچار حماقتهایی میشود.
چطور این کار را کردی؟ این پیامد خودپسندی است.
می گوید: در جهان هستی سبب تام موجبی جز
ارادهی الله نیست. او است که مسبب اسباب است و قدرت و اقتضا را در آن قرار میدهد.
اگر میان توحید و میان اثبات اسباب جمع کردی
قلب تو در راه به سوی خدا استقامت میکند و او راه بزرگ را پیش روی تو باز میکند
که پیامبران و رسولان در آن گام برداشتهاند و آن راه راست است، راه کسانی که به
آنان نعمت داده است.
ارزش
این درس به معلومات آن نیست، بلکه در عمل به آن است. امیدوارم هر یک از برادران
گرامی در علم و تحصیل خود این موضع نجات بخش را در پیش بگیرد: که اسباب را به کار
بگیر وبه خدا توکل کن.