حالت سیاه
21-11-2024
Logo
عقيده - عقيده و اعجاز - درس (17-36) ارکان تكليف : شهوت -3- میانه روی وکنترل – سوراخ بوتال - مکانیزم مکیدن - خواص آب – انجماد
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود وسلام بر پیامبرمان محمد راستین وعده‌ی امانت دار.
پروردگارا، ما را از تاریکی های جهل و توهم به نور شناخت ودانش و از لجنزار شهوت به بهشت برین در پیشگاه خود بیرون ببر.

از زیرشاخه های شهوت: میانه روی و کنترل:

برادرا ن بزرگواران، با درس هفدهم از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم. در جلسه ی گذشته موضوع شهوت را بررسی کردیم و اکنون به سخن پیرامون برخی زیرشاخه های این موضوع می پردازیم.

(1) میانه روی:

قبل از هر چیز، رسول الله علیه الصلاة والسلام می فرماید:

(( مَن عامل الناس فلم يظلمهم، وحدثهم فلم يكذبهم، ووعدهم فلم يخلفهم، فهو ممن كملت مروءته، وظهرت عدالته، ووجبت أخوته، وحرمت غيبته ))
((کسی که در تعامل با مردم به آنان ظلم نکند، در سخن با ایشان دروغ نگوید و خلاف وعده اش با آنان عمل نکند، از زمره ی کسانی است که جوانمردی اش کامل، دادگری اش آشکار، برادری با او واجب و غیبت از او حرام می باشد.))

[ به نقل از سلسلة الأحاديث الضعيفة ]

اما کسی که در تعامل با مردم به ایشان ظلم روا دارد، به ایشان دروغ بگوید و خلاف وعده اش عمل کند؛ عدالتش از بین می رود.

1 – مفهوم عدالت ومیانه روی:

عدالت از جمله صفات ضروری یک مؤمن است، مؤمن درست کردار است، مؤمن دروغ نمی گوید، فریب نمی دهد، متکبر نیست، بد دهانی نمی کند، عدالتش آشکار است. همواره بین مؤمن و غیر مؤمن تفاوت بسیاری وجود دارد، در اندیشه، تصورات، احساسات و دیدگاه. مؤمن اموری را می بیند که دیگران از درک آن عاجزند. او آخرت را می بیند، رویدادهای بعد از مرگ را می‌بیند، عظمت خداوند عز وجل و شقاوت انسان را در صورت نافرمانی از الله، می‌بیند، نعمت های جاودانی که خداوند به عنوان پاداشی برای بنده ی مؤمن در نظر گرفته و آخرت ابدی را می بیند، درک می کند که ارزش وی در زندگی به ایمان اوست، می بیند که گرانبهاترین چیز در زندگی عمل صالح او است، درمی یابد که زیرکی اش در بخشیدن است نه در گرفتن، در خدمت به خلق است نه بهره کشی از آنان، اموری را درک و احساس می کند که دیگران از درک و احساس آن ناتوانند. 

2 – این عدالت نیست:

مؤمن نژاد پرست نیست. نژاد پرست به چه معناست؟
باید بگویم: تمام دنیا بر اساس این دو دسته، تقسیم می‌شوند: بشر دوست و نژاد پرست. یک کشور رفتارش با شهروندان خودش بیش از حد رؤیایی است، ولی رفتارش با بقیه‌ی ملت ها قتل، زور، تحقیر و غارت ثرورت های آنان است. رفتار زشتی که در تصور نمی گنجد. ما می گوییم: کسانی که در این کشور هستند میهن پرست هستند. شاید قومیت گرا باشند، ولی رفتار وحشیانه ی آنان با یقیه‌ی ملت ها غیر انسانی و نژادپرستانه است. اگر به این موضوع دقت کنیم که اگر شوهر گمان کند حقوقی دارد که همسرش از آن محروم است یا وظایفی بر عهده ی همسرش است که خود از آن معاف می باشد؛ او شخصی نژاد پرست است، به دلیل این فرمایش خدای تعالی:

﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ (228) ﴾

و مانند همان [وظايفى] كه بر عهده زنان است به طور شايسته به نفع آنان [بر عهده مردان] است و مردان بر آنان درجه برترى دارند.

( سوره ي بقره )

پدری که با همسر فرزندش رفتاری کند که آن را برای دخترش در خانه ی دامادش نمی پسندد؛ چنین پدری نژادپرست است.
کارمندی که با ارباب رجوع رفتاری دارد که اگر خودش در جای او قرار داشت این رفتار را نمی پسندید، چنین پدری نژادپرست است.
وقتی گمان کنی از حقوقی بهرمندی که دیگران از آن محرومند و دیگران وظایفی دارند که تو از آن معاف هستی، شما نژاد پرست هستی.
کشوری که با شهروندانش رفتار بسیار محترمانه ای دارد، ولی با بقیه ی ملت ها رفتار بسیار ظالمانه ای دارد، تبعیض نژادی قائل شده است.
کشوری که به شهروندانش آزادی مطلق می دهد، ولی حجاب را در کشور اروپایی خود ممنوع می کند، تبعیض نژادی قائل شده است. آزادی ها مطلق هستند.
کشوری که به دختری اجازه می دهد برهنه باشد، اما اجازه ی حجاب را به او نمی دهد؛ کشوری نژادپرست است.
شاید بگویم: اکنون دنیا به دو قسمت تقسیم می شود: بشر دوست و نژادپرست. در هر موقعیت ومقامی که باشی، مانند مدیر کارگاه، مدیر یک مؤسسه و صاحب یک شرکت، اگر رفتاری که برای پسر خودت نمی پسندی، با زیردستانت داشته باشی، نژادپرست هستی.
مادری که با عروسش رفتاری دارد که آن را برای دخترش نمی پسندد، نژادپرست است.
تا زمانی که در دنیا نژادپرستی وجود داشته باشد، خشونت متوقف نشده و هرگز نخواهد شد.
پیامبر علیه الصلاة والسلام چند روز زنی که مسجد را رفت و روب می کرد، ندید. از ابوهریره روایت شده است که زن سیاه چرده یا مرد جوانی مسجد را نظافت می کرد. پیامبر صلی الله علیه وسلم چند روز او را ندید، پس احوال - آن زن یا مرد - را جویا شد. گفتند: مرده است. فرمود:

(( أَفَلَا كُنْتُمْ آذَنْتُمُونِي، قَالَ: فَكَأَنَّهُمْ صَغَّرُوا أَمْرَهَا، أَوْ أَمْرَهُ، فَقَالَ: دُلُّونِي عَلَى قَبْرِهِ، فَدَلُّوهُ، فَصَلَّى عَلَيْهَا، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ هَذِهِ الْقُبُورَ مَمْلُوءَةٌ ظُلْمَةً عَلَى أَهْلِهَا، وَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُنَوِّرُهَا لَهُمْ بِصَلَاتِي عَلَيْهِمْ ))
((ای کاش مرا مطلع می ساختید. راوی گوید: انگار کار او – یعنی آن زن یا مرد- را حقیر پنداشتند، پس پیامبر فرمود: قبرش را به من نشان دهید. آنان قبرش را به پیامبر نشان دادند. پیامبر بر او نماز خواند، سپس فرمود: این قبرها، بر صاحبانش تاریکی می افکند و خداوند عز وجل با نمازخواندم بر ایشان، قبرشان را روشن می گرداند.))

[ متفق عليه ]

هرگاه انسانی را برادر خود دانستی، بشر دوست هستی، هر وقت در مغازه ات برای جوانی بسان پسر خودت دلسوزی کردی؛ انسان دوست هستی، و اگر به اندازه ی دخترت به عروست مهر ورزیدی، بشر دوست هستی.
اگر به سطحی بالاتر برویم، حق وتو تبعیض است، هم چنین محاصره ی اقتصادی و ممانعت از پیشرفت یک کشور در حال توسعه هم نژادپرستی است. بنابراین یکی از صفات مؤمن دادگری است، یعنی کردارش درست، بشر دوست، راستگو، امانتدار، باعفت، متواضع و باانصاف است.
شخصی به سرورمان عمر که در حضور یارانش بود؛ گفت: «به خدا سوگند، پس از رسول الله بهتر از تو ندیدیم. خدایا! چه اشتباه بزرگی از او سر زد. عمر به تندی به ایشان نگاه کرد و همگی ترسیدند تا این که یکی از حاضران گفت: نه به خدا سوگند، بهتر از تو را هم دیدیم. عمر گفت: چه کسی؟ مرد گفت: ابوبکر صدیق. سرورمان عمر گفت: همگی شما دروغ گفتید و فقط او راست گفت. عمر سکوتشان را به منزله ی دروغ برشمرد. عمر گفت: به خدا قسم از شترم گمراه تر بودم در حالی که ابوبکر خوشبوتر از مُشک بود.»

(( من عامل الناس فلم يظلمهم، وحدثهم فلم يكذبهم، ووعدهم فلم يخلفهم فهو ممن كملت مروءته، وظهرت عدالته، ووجبت أخوته، وحرمت غيبته ))
«کسی که در تعامل با مردم به آنان ظلم نکند، در سخن با ایشان دروغ نگوید، خلاف وعده اش با آنان عمل نکند، از زمره ی کسانی است که جوانمردی اش کامل، دادگری اش آشکار، برادری با او واجب و غیبت از او حرام می باشد.»

3 –آن چه عدالت را خدشه دار می کند:

برادران، اگر کسی در تعامل با مردم به ایشان ظلم کند، سخن دروغ به ایشان بگوید، بر خلاف وعده ای که به آنان داده، عمل کند، عدالتش از بین می رود. این کار نابودی عدالت است و فقها اصطلاحی با عنوان خدشه دار شدن عدالت دارند. اگر با چکش به این لیوان ضربه بزنم، آن را شکسته ام، اما گاهی اوقات لیوان از دستمان می افتد و روی آن خطی می بینیم. مردم عوام می گویند: ترک برداشته است. اکنون حالتی وجود دارد که در آن عدالت از بین نمی رود، اما خدشه دار می شود.
کسی که پابرهنه راه برود، عدالت وتعادلش خدشه دار می شود، کسی که در مسیر رفت و آمد ادرار کند، کسی که در راه چیزی بخورد و کسی که لگام اسبش را رها کرده است، عدالتش خدشه دار می شود. اکنون همه جا ماشین هست، سرعت بیش از حد عدالتش را خدشه دار می کند، کسی که اسب تاتاری را براند، کسی که حیوان ترسناکی را با خود راه ببرد، مانند سگ گیرند که کودکان را می ترساند، چنین کسی عدالتش خدشه دار شده است. کسی که صدای داد و فریادش تمام خانه را پر کرده درحالی که در همسایگی اش خانه ای آرام و بی سر و صدا هست. به تو می گوید: بیست و سه سال صدایشان را نشنیدیم. کسی که در خانه چنان صدایش را بلند کند که عابران در کوچه و خیابان صدایش را بشنوند؛ عدالتش زیر سؤال رفته است.
کسی که به اندازه ی یک دانه خرما ترازو را سبک تر وزن کند عدالتش خدشه دار می شود. وقتی وزن می کنید، سنگین تر بکشید. کسی که پنکه را به طرف کفه ی مورد نظر می کند یا ترازو را بالا می گذارد که چیزی از آن دیده نشود عدالتش خدشه دار می شود. کم فروشی به اندازه ی یک خرما عدالت را خدشه دار می کند. لقمه ی حرام هم همین تاثر را دارد. خوردن یک لقمه ی حرام عدالت را خدشه دار می کند. کم کشیدن یک خرما عدالت را خدشه دار می کند. کسی که صدایش را در خانه به قدری بالا ببرد که مردم داخل خیابان صدایش را بشنوند، عدالتش خدشه دار می شود. کسی که پا برهنه راه برود، عدالتش خدشه دار می شود. کسی که در میان راه ادرار کند عدالتش خدشه دار می شود و کسی که در میان راه غذا بخورد عدالتش خدشه دار می شود.
همنشینی با اوباش عدالت را زیر سئوال می برد، چطور با شخص منحرف، شرابخوار و زناکار به تفریح و سفر طولانی می روی؟ چگونه با او همنشین می شوی، با شخص بی بند و باری که هرگز خدا را عبادت نمی کند، در حالی که تو فردی پایبند هستی، بنابراین همنشینی با اراذل و اوباش عدالت ومیانه روی را لکه دار می کند.
کسی که در مسیر های رفت و آمد به گشت و گذار می پردازد، در تابستان مسیرها مملو از زنان بدلباس، عریان، منحرف و فحشاگر هستند و او هر روز در این مسیرها رفت و آمد می کند و از دیدن آنان لذت می برد.
یکی از دوستانم برایم تعریف کرد که در همسایگی او مرد بازنشسته ای بود که دختران و پسرانش را عروس و داماد کرده و هیچ شغلی هم ندارد و به من گفته است: در تابستان عادتی دارم. به بیان امروزی او عصرها به یکی از مدرن ترین خیابان های دمشق می رود، خیابانی که مملو از زنان فروشنده ی سطح بالا است و این مکان پر از زنان است این شخص در این خیابان پرسه می زند، این سو و آن سو می رود و از زیبایی های آن زنان لذت می برد. این دوستم به من گفت: به خدا قسم او مبتلا به مرضی به نام افتادگی پلک شده است و برای نگاه کردن باید با دست پلکش را باز کند. رفت و آمد در کوچه و خیابان جهت لذت بردن از زنان لخت و برهنه عدالت را خدشه دار می کند.
فقها حدود سی حالت که منجر به خدشه دار شدن عدالت می شود را برشمرده اند.

(2) کنترل و خویشتنداری:

خویشتنداری صفتی عقلی است:

اما آیا مؤمن این ویژگی را به تنهایی داراست یا ويژگی دیگری همراه آن است؟ عدالت، خصوصیتی معنوی است. مؤمن راستگو، امانتدار و باعفت، چشمش را فرو می بندد و مراقب زبانش هست. جز سخن راست از او نمی شنوی، در تعاملاتش جز امانتداری نمی بینی و اگر شهوتش تحریک شود، عفت پیشه می کند. پس دادگری باید ویژگی دیگری را هم به دنبال داشته باشد که همان خویشتنداری است. مؤمن دارای دو سرشت است: اولی عقلی است یعنی خویشتنداری و دومی معنوی است یعنی عدالت.
چنین شخصی حدیث موضوع را نقل نمی کند، بلکه ابتدا از صحت آن اطمینان می یابد، اگر آیه ای بخواند، حرکت گذاری درست را مراعات می کند، او هوشیار و بادقت است، همواره به دنبال دلیل می گردد، مؤمن پایبند چیزی را بدون برهان نمی پذیرد و بدون برهان هم رد نمی کند. این علم، دین است، پس مراقب باشید دینتان را از چه کسی می گیرید.

(( ابن عمر، دينك دِينك، إنه لحمك ودمك، خذ عن الذين استقاموا، ولا تأخذ عن الذين مالوا ))
((ابن عمر، دین تو دین توست: دین گوشت و خون تو است. آن را از کسانی که پایداری نمودند برگیر و از کسانی که سستی نمودند؛ نگیر.))

[ كنز العمال از ابن عمر ]

بنابراین دادگری با خویشتن داری متفاوت است. خویشتن داری صفتی عقلی است در حالی که عدالت خصوصیتی درونی است. ويژگی های خویشتنداری و عدالت از لوازم ایمان است. این علم، دین است پس مراقب باشید که دینتان را از چه کسی می گیرید.

(( ابن عمر، دينك دِينك، إنه لحمك ودمك، خذ عن الذين استقاموا، ولا تأخذ عن الذين مالوا ))
((ابن عمر، دین تو دین توست: دین گوشت و خون تو است. آن را از کسانی که پایداری نمودند برگیر و از کسانی که سستی نمودند؛ نگیر.))

[ كنز العمال از ابن عمر ]

برادران، مثل همیشه باز هم خاطرنشان می کنم که: میان اطاعت و نتایج آن ارتباطی علمی وجود دارد، ارتباط سبب با نتیجه، و هدف طاعت است.
صیغه ی امر، تا زمانی که هیچ قرینه ای عکس آن را ثابت نکند، وجوب را می رساند.
وقتی خداوند متعال می فرماید:

﴿ قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي ﴾
«بگو: اگر خدا را دوست می داريد، از من پيروی كنيد.»

( سوره ی آل عمران: 31 )

فرمان الهی: از من پیروی کنید، مستلزماتی دارد. وقتی خداوند عز وجل به تو می گوید:

﴿ َأَقِمِ الصَّلَاةَ (45) ﴾
«نماز را برپای دار»

( سوره ی عنكبوت)

نماز هم مستلزماتی دارد. چه لوازمی؟ وضو، نماز باید با وضو خوانده شود و چیزی که فرض جز به وسیله ی آن صورت نمی پذیرد؛ خودش هم فرض است و چیزی که واجب جز با آن انجام نمی گیرد، واجب است و چیزی که سنت جز با آن کامل نمی شود، آن هم سنت است. این یک قاعده ی اصولی است.
روشن تر از این، فرمایش خداوند عز وجل است:

﴿ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (7) ﴾
«چيزهائي را كه پيغمبر براي شما آورده است [از احكام الهي] برگیرید و از چيزهائي كه شما را از آن بازداشته، دست بكشيد.»

( سوره ي حشر )

آیا عبارت «برگیرید» هم مستلزماتی دارد؟ من به شما می گویم چه وقت می توانید فشار خون بالایتان را درمان کنید؟ فشار خون بالا، این قاتل بی سر و صدا، جوابش بسیار ساده است: زمانی که بدانی فشارخون بالاست. برای درمان بالا بودن فشار خون باید بدانی که فشار بالاست اما چگونه؟ به دستگاه فشار سنج احتیاج داری. یعنی یکی از مستلزمات درمان فشار خون بالا، داشتن دستگاه فشار سنج است که هر از گاهی فشار خونت را کنترل کنی. حال خوب دقت کنید:

﴿ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا(7) ﴾
«چيزهائي را كه پيغمبر براي شما آورده است [از احكام الهي] برگیرید و از چيزهائي كه شما را از آن بازداشته، دست بكشيد.»

( سوره ي حشر )

از مستلزمات «چیزهایی که برای شما آورده است»، چه چیزی برای ما آورده است؟ چگونه چیزی را برگیری که آن را نمی شناسی؟ بنابراین باید سنت رسول الله را شناخت، این فرض عین است. اصولیین قاعده ای دارند: هر فعل امری در قرآن کریم وجوب را اقتضا می کند تا زمانی که قرینه ای خلاف آن را اثبات نکند. وقتی خداوند عز وجل می فرماید:

﴿ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ (29) ﴾
«پس هركس كه مي خواهد [بدان] ايمان بياورد و هركس مي خواهد [بدان] كافر شود»

( سوره ی كهف)

نقش دستوری «لام» در فعل دوم «فلیکفر» چیست؟ آیا این لام امر است؟ آیا معقول است که خداوند ما را به کفر فرمان دهد؟
می گوییم: این فرمان تهدیدآمیز است، فرمانی است که از فرمان اصلی گرفته شده است، اصل امر وجوب را اقتضا می کند اما این فرمان تهدید و ترساندن را اقتضا می کند نه وجوب را.

﴿ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ (29) ﴾
«پس هركس كه مي خواهد [بدان] ايمان بياورد و هركس مي خواهد [بدان] كافر شود»

( سوره ي كهف)

خداوند متعال می فرماید:

﴿وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (31)﴾
«و بخوريد و بنوشيد ولي اسراف و زياده روي مكنيد كه خداوند اسراف كنندگان را دوست نمي دارد.»

(سوره ي اعراف)

این هم امر است، اما ممکن است انسان نخواهد بخورد. می گویم: این امر مستحب است نه امر وجوب. بنابراین هر فعل امری بیانگر وجوب نیست، ولی هر فعل امری در قرآن کریم وجوب را می رساند، البته تا زمانی که قرینه ای خلاف آن را ثابت نکند. کلمه ی «زهره» به چه معناست؟ یک گیاه است. اگر بگویم: در خانه ی ما زهره بازی می کند، بنابراین قرینه ای وجود دارد که مانع از تصور معنای واقعی در ذهن می گردد. بنابراین تا زمانی که این زهره در حال بازی کردن است، پس کودکی زیباست. می گوییم: همواره قرینه ای هست که مانع از تصور معنای واقعی در ذهن می گردد. هر فعل امری در قرآن کریم وجوب را اقتضا می کند تا زمانی که قرینه ای خلاف آن را اثبات نکند. خداوند عز وجل می فرماید:

﴿ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا(7) ﴾
«چيزهائي را كه پيغمبر براي شما آورده است [از احكام الهي] برگیرید و از چيزهائي كه شما را از آن بازداشته، دست بكشيد.»

( سوره ی حشر )

شناخت سنت رسول الله از مستلزمات خویشتنداری و میانه روی است:

از جمله لوازم این فرمان، شناخت اموری است که به آن امر و اموری که از آن نهی کرده است. اکنون می توانیم بگوییم: شناخت سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم بر هر مسلمان فرض عین است، زیرا از مستلزمات تطبیق این آیه است. وقتی خداوند متعال می فرماید:

﴿ لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً(21)﴾
« پيغمبر خدا براي شما سرمشق و الگوي زيبایي [از گفتار و کردار و پندار] است براي كساني كه اميد به خدا داشته و جوياي قيامت باشند و خداي را بسيار ياد كنند.»

( سوره ی احزاب)

چگونه پیامبر علیه الصلاة والسلام را الگوی خود قرار دهیم بدون این که بدانیم چطور زندگی کرده، در خانه اش چگونه بوده، با همسرش چطور رفتار کرده، فرزندانش را چگونه تربیت نموده، با یارانش چطور رفتار کرده، در وقت صلح و در وقت جنگ چگونه عمل کرده، در فقر، ثروت، پیروزی و در ستمی که در طائف در حقش روا شد چطور رفتار کرده است؟ پس برای الگو گرفتن از پیامبر علیه الصلاة والسلام قبل از هر چیز باید زندگی نامه اش را بخوانیم، بنابراین اطلاع از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم از لوازم ایمان است.
ما موضوع شهوت را بررسی می کنیم و یکی از فروع این موضوع عدالت و خویشتن داری است. عدالت یک صفت درونی است و خویشتن داری یک صفت عقلی. یکی از مستلزمات عدالت و خویشتنن داری این است که سنت گفتاری و کرداری– یعنی سیرت - پیامبر را بشناسی.

دانش از مسلتزمات خویشتنداری و میانه روی است:

همه می دانیم که این میز یک جماد است، جامد یا جماد یعنی چه؟ یعنی جایی را در فضا اشغال می کند، دارای حجم است، طول، عرض، ارتفاع و وزن دارد. پس جامد، فضا را اشغال می کند و سه بعد دارد، وزن دارد اما گیاه والاتر از این جسم جامد است، گیاه چیزی است که در فضا جایی را اشغال می کند، داری طول، عرض و ارتفاع است، وزن دارد ولی رشد می کند. برتری گیاه بر جماد همین رشد و نمو آن است. حیوان هم در فضا جا اشغال می کند، دارای سه بعد است، طول، ارتفاع و عرض دارد، وزن دارد، اما به دلیل حرکت و راه رفتن بر گیاه برتری دارد، گیاه رشد می کند، اما یک فیل هم رشد می کند و هم راه می رود. انسان هشتاد و هشت کیلویی، وزن دارد، در فضا جا می گیرد، داری سه بعد است، مانند گیاه رشد می کند، مانند حیوان حرکت می کند اما می تواند بیندیشد، بنابراین: خداوند متعال در انسان نیروی ادراک را نهاده است، پس انسان به علم و دانش نیاز دارد. این قدرت ادراک نیازمند دانش است. بدین ترتیب خداوند در وجود انسان قدرت درک و فهم قرار داده و این نیرو وی را به سوی شناخت فرا می خواند و اگر انسان در طلب علم نباشد، از درجه ی انسانیت به سطحی که شایسته اش نیست؛ سقوط می کند. پس کسب دانش بر هر مسلمانی واجب است. حضورت در این درس برای این است که خداوند را شناخته و با برنامه اش آشنا شوی. شرکت در این درس به خاطر پر کردن اوقات فراغتی که راهی برای پرکردنش نداری، نیست.

این مفهوم بسیار ژرف تر از این هاست. به منظور شناخت خداوند در جلسه ی درس حضور یافته ای، تو هدفی که برای آن آفریده شده ای؛ را محقق می کنی، برای این آفریده شدی که خدا را بشناسی، خداوند عز وجل تو را آفریده تا ذاتش را بشناسی و وقتی او را شناختی، می پرستی و وقتی او را بپرستی، در امان مانده و در دنیا و آخرت خوشبخت می شوی و هدف از وجودت در این هستی را محقق نموده ای، پس: از مسلتزمات موضوع شهوت این است که در طلب دانش باشی تا حلال و حرام، بایدها و نبایدها، خوبی و بدی، حق و باطل، دنیا و آخرت و ماده و روح را بشناسی، ولی این انسان نادان است که گمان می کند انسان بیهوده آفریده شده است:

﴿ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى (36) أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى (37) ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى (38) فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى (39)﴾
«آيا انسان [منكر معاد] مي پندارد كه او بيهوده به حال خود رها مي شود؟ آيا او نطفه‌ی ناچيزي از مني نيست كه [به رحم مادر] ريخته مي شود؟ سپس به صورت خون لخته و دَلَمه اي درآمده است و خداوند او را آفرينش تازه اي بخشيده است و بعد اندام او را نظم داده و برابر ساخته است و از اين [انسان] دو صنف نر و ماده را ساخته و پرداخته است .

( سوره ي قيامت )

﴿ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ (115) فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ (116) ﴾
﴿آيا گمان برده ايد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوي ما برگردانده نمي شويد؟
خداوند بلند مرتبه است آن فرمانرواي راستين [و برتر از آن كه جهان هستي را بيهوده و بي هدف آفريده باشد﴾

( سوره ي مؤمنون )

خداوند والاتر از آن است که انسان را بیهوده بیافریند.
برادران ارجمند، هم چنان پیرامون موضوع شهوت سخن می گوییم. شهوت، نیرویی رانشی و تحریک کننده است، شهوت می تواند برای غذا، نوشیدنی، جنسی و جاه طلبی در زمین باشد. این شهوت نیاز به برنامه دارد. پس باید در پی دانش باشی تا بتوانی خویشتنداری کنی، باید با خداوند پیوند برقرار کنی تا دادگر شوی. بنابراین خویشتنداری صفتی عقلی و عدالت صفتی درونی است. باید به راز و هدف وجودت در این دنیا پی ببری، باید با متصل شدن به خداوند نفست را تزکیه کنی. برای کنترل این شهوت طبق منهج و برنامه ی خداوند عز وجل، باید این دو مطلب را دریابی.
اما گاهی اوقات انسان از مسیرش منحرف می شود و در طلب دانش کوتاهی کرده و گناهانی از او سر می زند، در انجام واجبات سستی می کند و حرمت های خداوند عز وجل را زیر پا می گذارد. پروردگار عالمیان مربی است، چگونه او را ادب می کند؟ به وسیله سختی ها و مشکلات. ماشین به چه منظوری ساخته شده است؟ برای این که حرکت کند، علاوه بر این، ترمز هم در آن به کار رفته است. وجود ترمز ظاهرا با دلیل ساخت ماشین تناقض دارد، اما در واقع ترمز برای حفظ سلامتی اش است. سختی های دنیا هم دقیقا مانند ترمز حافظ سلامتی این خودرو است.

مراقبت و مجازات ربانی:

ما اصطلاحی داریم با عنوان مراقبت و اصطلاحی با عنوان مجازات. شخص قوی و ستمگر فقط مجازات می شود، اما شخص مهربان مورد نظارت قرار می گیرد. پس مراقبت با مجازات متفاوت است. خداوند عز وجل می فرماید:

﴿وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (21)﴾
ما قطعاً عذاب نزديك تر [دنيا] را پيش از عذاب بزرگ تر [آخرت] بديشان مي چشانيم ، شايد [به سوي خدا] برگردند.

( سوره ی سجده).

خداوند عز وجل همواره مراقب ما است. واضح تر برایتان بگویم: وقتی احساس می کنی که خداوند در حین ارتکاب گناه مراقب توست، مصیبتی برایت می فرستد. در زمان جاه طلبی در زمین با ایجاد یک حالت تو را مهار می کند، در وقت اسراف در مخارج، درآمدت را کم می کند، با کوتاهی در تعامل، بین تو و خانواده ات اختلاف ایجاد می کند. حین کوتاهی در نیکی به والدین، فرزندت را در برابرت سرکش می کند. در واقع خداوند عز وجل درمان می کند، راه حل ارائه می کند، اگر انسان این معالجه را درک کند، چهار پنجم راه را پیموده است.
وقتی خداوند بنده ای را دوست بدارد، گرفتاری ها را بر سر راهش می اندازد. من همیشه به شما گفته ام: بین دو بیمار تفاوت بسیاری هست: اول بیماری که از عفونت شدید معده رنج می برد. این بیماری کاملا قابل درمان است، اما نیاز به رژیم غذای سختی دارد. بیماری دیگر یک غده ی بدخیم است که در بدن پخش شده است و غیر قابل درمان است، بیماری کشنده ایست. اگر بیمار اولی از دکتر بپرسد: چه بخورم؟ دکتر می گوید: فقط شیر. اگر دومی از دکتر بپرسد: چه بخورم؟ دکتر به او می گوید: هر چه می خواهی بخور، چون امیدی نیست. پس تا زمانی که خداوند عز وجل تو را مورد عنایت و توجه الهی قرار داده، تا زمانی که مراقب توست، محاسبه ات می کند، به تو هشدار داده و بیدار می سازد، عرصه را بر تو تنگ می کند، بر تو سخت می گیرد، مشکلاتی بر تو نازل می کند، تو را می ترساند، بیمار می کند و نیازمندت می سازد، این مشکلات پیام هایی از جانب خداوند عز وجل است.
بنابراین: خداوند عز وجل پرورش دهنده ی عالمیان است. به همین خاطر علمای عقیده مناسب نمی دانند که بگوییم: خداوند خافض است و او خوار می کند و نه این که بگوییم: خداوند ضار است و او ضرر می رساند، یا خداوند مذل است و او ذلیل می کند، بلکه باید بگوییم: خداوند ذلیل کننده ی عزت دهنده است، ضرر رسانده ی منفعت رساننده است، پایین آورنده‌ی منزلت و والابرنده ی منزلت است، بخشنده ی منع کننده است. به همین خاطر ابن عطاء الله سکندری می گوید:« شاید خداوند نعمتی به تو ارزانی کند، سپس آن را بگیرد، شاید از تو بازدارد سپس به تو ببخشد، اگر حکمت از گرفتنش را بر تو آشکار سازد، گرفتن نعمت عین بخشش می گردد.»
گاهی اوقات کشوری ثروت های هنگفت و بیشماری دارد، مردم ثروت و بی نیازی را نعمت می پندارند درحالی که ممکن است مجازاتی باشد. در چنین کشوری نه تمدنی هست و نه پیشرفت علمی. مردم فقط مصرف کننده اند، نه دانشی دارند و نه تمدنی، نه برتری و نه درخششی، بلکه ثروت بسیارشان مانع از طلب علم شده است.
بعضی وقت ها بچه یتیمی را می بینی که راهی جز طلب علم ندارد، از فرط نیاز به پول، بسیار تلاش می کند، پس موفق شده، مدرک دکترا می گیرد، به مقام بالایی دست می یابد و حقوق نجومی دریافت می کند. در حالی که یکی از خویشاوندانش پدری بسیار ثروتمند دارد، ماشین، غذای خوشمزه و خانه در اختیارش است و هیچ انگیزه ای برای درس خواندن ندارد. حال آیا فقر برای اولی نعمتی پنهان نیست که از او دانشمندی بزرگ ساخته؟ در حالی که برای دومی مجازاتی شده است؟ شاید خداوند نعمتی به تو ارزانی کند، سپس آن را بگیرد، شاید از تو بازدارد سپس به تو ببخشد، اگر حکمت از گرفتنش را بر تو آشکار سازد، گرفتن نعمت عین بخشش می گردد.

در جهان هستی شر مطلق وجود ندارد:

آخرین موضوع در این درس که حائز اهمیت بسیار می باشد این که در جهان هستی شر مطلق وجود ندارد، چون وجود شر مطلق با وجود خداوند تناقض دارد.
اگر شخصی با حالت مستی سوار اتومبیلی شود، به بیابانی برسد و در وسط راه ماشین خراب شود، تصور این امر بسیار هولناک است، اما آیا گمان می کنی که این خرابی در کارخانه ی سازنده ایجاد شده است؟ غیر ممکن است، کارخانه ماشین را درست و کامل تحویل می دهد، خطوطش کامل و رنگ هایش بسیار زیبا و شیک است، اما چنین وضعیتی به خاطر کارخانه ایجاد نشده بلکه فقط به خاطر راننده ای مست ایجاد شده است، بنابراین شر، مثبت نیست بلکه منفی است، شر فقط نتیجه ی استفاده ی نادرست است و این مفهوم سخن پیامبر علیه الصلاة والسلام می باشد:

(( وَالشَّرُّ لَيْسَ إِلَيْكَ ))
«و شر به تو باز نمی گردد.»

[ مسلم از علي بن أبي طالب ]

شر نیاز به آفریننده ای ندارد، بر اثر سوء استفاده ایجاد می شود. نمک ماده ای بسیار گرانبهاست اما اگر در شیرینی جات استفاده شود، این استفاده نادرست است.
تو پودر شستشوی خیلی گرانی در خانه داری، اگر آن را داخل غذا بریزی، غذا غیر قابل استفاده می شود.
هر یک از شکر، نمک و پودر شستشو برای استفاده ی خاصی تهیه شده اند، گاهی اوقات سوء استفاده است که شر و بدی را ایجاد می کند. چنین شری نیاز به آفریننده ندارد و علتش فقط کاربرد نادرست است. در جهان هستی هم باید شر را این گونه درک کنی. راننده ی مستی که سوار خودرویی با حالت مستی وارد بیابانی می شود، چنین تصویری بسیار ترسناک است، به من نگو چه کسی این ماشین را ساخته است؟ چنین وضعیتی هیچ ربطی به کارخانه یا طراح و یا هیچ تصوری ندارد و این همان مفهوم سخن پیامبر علیه الصلاة والسلام است:

(( وَالشَّرُّ لَيْسَ إِلَيْكَ ))
«و شر به تو بازنمی گردد.»

برادران گرامی، در جلسه ی بعد ادامه ی این مطلب را بیان می کنیم، اکنون به موضوع اعجاز علمی می پردازیم.

یکی از موارد اعجاز علمی : سوراخ بوتال است:

در جلسه ی گذشته به بیان یکی از خواص آب پرداختم، خاصیتی که اگر وجود نداشت؛ این درس هم نمی بود، این مسجد، یا دمشق یا سوریه هم وجود نداشتند، اصلا هیچ حیاتی روی زمین نمی ماند. فقط آب است که در وقت یخ زدن با بیش از چهار درجه خاصیت افزایش حجم به جای کاهش حجم را داراست.
بین دو دهلیز قلب جنین در شکم مادر سوراخی هست که یک دانشمند فرانسوی به نام بوتال آن را کشف کرد و این سوراخ، بوتال نامیده شد. از آن جایی که جنین در شکم مادر قادر به تنفس نیست، پس ریه های جنین هم از کار افتاده اند، اما خون جنین چطور پاکسازی می شود؟ چطور اکسیژن را دریافت می کند؟ به وسیله ی خون مادرش از راه جفت.
خون سیاه و کثیف جنین از طریق جفت می رود و به وسیله ی ریه های مادر پاکسازی شده و به صورت قرمز رنگ به جفت بر می گردد، سپس اکسیژن لازم را به بدن جنین می رساند.

جنین وضعیتی استثنایی دارد، ریه هایش کار نمی کند، و قلب خون را به ریه پمپ نمی کند. قلب در یک بدن تکامل یافته خون را به ریه پمپاژ می کند، جایی که اکسیژن دریافت می شود، خون اکسیژن را می گیرد و دی اکسید کربن را به ریه بازمی گرداند. اگر شخص شبانگاه سرش را بپوشاند احساس تنگی نفس می کند، چون دی اکسید کربن افزایش یافته است و این حالت ادامه می یابد تا زمانی که اکسیژن دریافت کرده و به وضعیت طبیعی اش بازگردد.
جنین هیچ هوایی دریافت نمی کند، ریه هایش غیر قابل استفاده است، به همین خاطر قلب خون را به ریه پمپاژ نمی کند، پس این وضعیت باید جایگزینی داشته باشد. بین دو دهلیز دریچه ای هست که خون از آن جا از یک دهلیز به دهلیز دیگر منتقل می شود و کودک متولد می شود.
به خدا سوگند یک با در دانشگاه بودیم، استاد گفت: در وقت تولد، لخته ی خونی این سوراخ را می بندد، پروردگارا، دست چه کسی در پس این امر نهان است؟ چه کسی این لخته خون را فرستاده تا این سوراخ را ببندد، به محض بسته شدن این سوراخ، نوزاد گریه کرده و هوا را استنشاق می کند. اگر این سوراخ بسته نشود، نوزاد مبتلا به مرضی به نام آب سیاه (گلوکوم) می گردد که بعد از چند سال منجر به مرگ بیمار می شود. خون این بیمار همواره کبود رنگ است، چون خون در یک مسیر طولانی به ریه ها پمپاژ می شود و یک راه کوتاه و میانبر هم هست. اگر یک پمپ داشته باشی با یک لوله ی بلند و سوراخی در این لوله، آب در وقت پمپاژ و در نزدیکی انتهای لوله از سوراخ خارج می شود، چون این سوراخ نزدیک تر از دهانه ی لوله است، بنابراین تا زمانی که این سوراخ وجود داشته باشد، خون به طور کامل به ریه ها نمی رسد و اکسیژن کافی دریافت نمی کند.
اکنون کار جفت تمام شده است، جنین خارج از رحم است، دست چه کسی این سوراخ بوتال را می بندد؟ برادران، این یکی از نشانه های دال بر عظمت خداوند است، بسته شدن سوراخ بوتال ناشی از حکمتی بسیار والا است و در حالات بسیار نادری بین یک در چهارصد یا پانصد نوزاد این دریچه بسته نمی شود و نیازمند عمل جراحی با قیمت چهارصد هزار لیره است و بستن این سوراخ فقط پنجاه درصد شانس موفقیت دارد.
یک بار برادری به من گفت: اگر خداوند کودکی سالم را به شخصی ارزانی دارد، این کودک یک ملیون لیره با خودش هدیه دارد. من منظورش را متوجه نشدم؟ یک ملیونش کجاست؟ دوستم گفت: نوه ام با رگی در جهت مخالف رگ ها متولد شده است و در کشور همسایه یک پزشک متخصص این جراحی هست که دستمزدش چهارصد هزار است، هزینه ی بیمارستان هم سیصد هزار می شود، کرایه ی ماشین از دمشق تا بیروت پنجاه هزار می شود. گفت: هفتصد و پنجاه هزار لیره در دو ساعت پس از تولد پرداخت کردم وگرنه نوزاد می مرد.
پیرامون ما امور بسیار دقیقی وجود دارد، اگر این سوراخ بسته نمی شد، این جلسه ی درس هم نبود، اگر این سوراخ در همه کودکان باز می ماند، هیچ کس زنده نمی ماند. من اندیشه هایی را بیان می کنم که آن را جانبی می دانند. چگونه این خاصیت آب زندگی را نابود می کند، اگر سوراخ بوتال بسته نشود، زندگی از میان می رود و هیچ انسانی زنده نمی ماند.

مکانیزم مکیدن نوزاد:

آخرین مطلب این که اکنون نوزاد متولد شده است، در حین تمیز کردن نوزاد انگشت پرستار لب های نوزاد را لمس می کند و نوزاد شروع به مکیدن انگشت می کند. مکانیزم مکیدن بسیار پیچیده است. نوزادی که هم اکنون متولد شده است نوک پستان مادر را با لب هایش به دهان می گیرد و کاملا به پستان می چسباند و هوا را می کشد تا به شیر برسد.

مناسبت دارد بگویم که دو روز اول شیر سیاه است. شیری بیرون می آید که شیر نیست، بلکه یک ماده ای است که پی های دستگاه هاضمه را ذوب می کند، چون پر از پی هست. این پی ها مانع چسپیدن روده ها به هم می شوند. روده ها مثل لوله هستند که اگر در داخل آن پی نباشد دیواره ها چسبیده به هم هم رشد می کنند و مرگ حتمی می شود. این ماده مانع چسپیدن روده می شوند. بیست و چهار ساعت اول ماده ای پی ها را ذوب می کند. نوزاد تازه متولد شده مدفوعش سیاه است. که ناشی از پی ها است. سپس تبدیل به شیر می شود.
اکنون سؤال من این است: آیا زمین نیرویی دارد، یا بزرگ ترین دانشگاه دنیا می تواند مکیدن را به نوزاد بیاموزد؟ این یک مکانیزم بسیار پیچیده است که روانشناسان آن را واکنش نامیده اند. گاهی اوقات در خیابان راه می روی، شخصی از کنارت عبور می کند که دانه های سفید روی پوست دست او وجود دارد. دست تو به آن برخورد می کند و تو بدون آن که فکری بکنی دست خود را کنار می کشی.
انسان تنها با یک واکنش متولد می شود، واکنش مکیدن، اگر این واکنش نمی بود، نه درسی در کار بود، نه مسجد جامع نابلسی، نه دمشق، نه سوریه و نه هیچ جای دنیا.

پایان:

سه ويژگی: خاصیت آب، سوراخ بوتال و واکنش مکیدن. این ها از نعمت های بزرگ خدا هستند. برخی اوقات از هر پانصدهزار نوزاد یکی بدون این واکنش، متولد می شود، لذا می میرد و زنده نمی ماند. از گرسنگی می میرد. به او آموخته که چگونه پستان مادرش را بمکد!!! این یک مکانیزم پیچیده است که با کودک متولد می شود. این هم آیات خداوند متعال:

﴿ قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَى * قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴾
[فرعون] گفت اى موسى پروردگار شما دو تن كيست * گفت پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است

( سوره ی : طه )

﴿ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ﴾
ما انسان را در بهترین شکل و شمایل آفریدیم.

( سوره ی تين )

﴿ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ (88) ﴾
ساخت خداوند که هر چیزی را با دقت پدید آورده است.

( سوره ی نمل)

تفکر پیرامون آفرینش آسمان ها و زمین کوتاه ترین راه رسیدن به خداست و وسیع ترین دروازه برای وارد شدن به درگاه خداوند می باشد.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر