حالت سیاه
21-11-2024
Logo
فقه اسلامی – روابط خانوادگی - طلاق - درس ( 1 - 4 ) : مقدمه‌ای درباره‌ی طلاق – چه زمانی واجب، حرام، مباح و مستحب است.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

 سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد امین. بار خدایا تنها آنچه به ما آموختی را می‌دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره‌ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مى‏دهند و بهترين آن را پيروى می‌كنند و با رحمت خود ما را از جمله‌ی بندگان صالح خود قرار بده.

طلاق:

برادران بزرگوار، عادت کرده‌ایم که در این درس موضوعاتی مطرح شود که همه نیاز مبرم به آن داریم. حقیقت این است که چگونه من موضوعاتی که شما به آن نیاز مبرم دارید، را بازشناسم؟ راهی برای شناسایی این موضوعات وجود دارد. تعداد برادرانی که درباره‌ی یک موضوع از من می‌پرسند. هر ده برادری که پرسش‌های فقهی از من می‌پرسند، نیمی یا بیشتر آن‌ها درباره‌ی موضوع طلاق است. زیرا هر انسانی ناگزیر باید همسر برگزیند و در روابط زناشویی ناگزیر اختلافاتی پیش می‌آید. اگر شوهر در این اختلافات کاری بکند که وی را به دایره‌ی طلاق بکشاند در آن زمان مشکل بزرگی پیش می‌آید که راه حلی ندارد.

نکته‌ی تأسف انگیز این است که برادران بزرگواری از دانشجویان علوم شرعی و از مسجدی‌ها در حالت خشم طلاق می‌دهند. وقتی طلاق می‌دهند به دست و پای مفتی و کسی می‌افتند و از او می‌پرسند. گاهی از آنان می‌پرسند و گاهی آنان را تایید می‌کنند و گاهی در فتواهای آنان شک می‌کنند. به طور کلی کسی که بدون دلیل قطعی طلاق می‌دهد به شک می‌افتد و حالت شک حالت بسیار دشواری است. روی این سخن به کیست؟ اولا راه علاجی است برای متأهلانی که در این حالت‌ها افتاده‌اند و پیشگیری است برای کسانی که در این حالت دچار نشده‌اند و آموزشی است برای کسانی که ازدواج نکرده‌اند. این برای برادر جوانی که ازدواج نکرده آموزش است، برای کسی که ازدواج کرده پیشگیری است و برای کسی که در این حالت دچار شده درمان است.

طلاق یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که ما به آن نیاز مبرم داریم:

نکته‌ی ثابت این است که تعداد کسانی که در موضوع طلاق از من می‌پرسند بی‌شک فراوان هستند و دانشجویان و دانش پژوهانی که این سئوال را می‌پرسند نیز زیاداند و معنایش این است که این معیاری است که به وسیله‌ی آن می دانم که موضوع طلاق یکی از مهم‌ترین موضوعات مورد نیاز برای آگاهی است.

افزون بر این انسان برخی اوقات در پی فهم جزئیات شرع هست - حتی اگر نیاز به دانستن این حکم نداشته باشد - و جزئیات شرع به تنهایی شاید راهی برای شناخت خداوند باشد. بنابراین احکام شریعت دو نقش دارد: نقش اجرایی و نقش شناختی. احکام شرع پروردگارمان را به ما معرفی می‌کند و در زندگی نیز به ما سود می‌رساند.

از امور بدیهی این است که وقتی انسان به چیزی گرانبها می‌رسد، یک چیز مهم دیگری هم وجود دارد که اهمیتش از رسیدن به آن کمتر نیست. من وقتی به یک مقام می‌رسم برای رسیدن تلاش‌های فراوانی کرده‌ام اما پس از رسیدن به آن نوعی تلاش دیگر انجام می‌دهم. چه نوع تلاشی؟ حفظ آن مقام. وقتی در جنگ پیروز می‌شوم تلاش فراوانی کرده‌ام و در هنگام پیروزی تلاش دیگری لازم است و آن حفظ این پیروزی است. بنابراین وقتی تلاش می‌کنم و درمانده و خسته می‌شوم تا به یک همسر برسم و همسر یکی از نعمت‌هایی است که خداوند در دنیا به انسان بخشیده است.

(( (( إِنَّ الدُّنْيَا كُلَّهَا مَتَاعٌ وَخَيْرُ مَتَاعِ الدُّنْيَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ ))

 ((دنیا سراسر کالا و خیر است و بهترین کالای دنیا زن نیک است.)) ))

[ [ نسائی از عمرو بن عاص ] ]

پس همسر نعمتی است. از جمله ناسپاسی‌های نعمت حفظ نکردن آن است. حفظ  نکردن یعنی این‌که انسان بنا به دلیل درست یا نادرستی دست به طلاق بزند. کسی که بنا به بیهوده ترین مساله طلاق می‌دهد این نعمت خداوند را ناسپاسی کرده است. برایش حلال بوده اما حرام گشته است. او با اطمینان حلالی در اختیار داشته اما اینک حلالی را که در آن شک است در اختیار دارد. این دیدگاه فلانی است. اما فلانی به من گفته است: طلاق داده‌ای.

من عذابی دردناک تر از افتادن انسان در ورطه‌ی طلاق نمی‌یابم که وی در میان مفتیان پخش و پلا می‌شود. متعصبان [می‌گویند] طلاق داده‌ای و تمام شده به سلامت. خودت را خسته نکن. و مفتیان سهل انگار [می‌گویند] ای برادر، این مذهب را از کجا آورده‌اند؟

اگر علما با او به نرمی برخورد کنند در فتوایشان شک می‌کند. اگر تعصب به خرج دهند و سخت گیری کنند او دلتنگ می‌شود. به خدا گیج کننده است. آیا بهتر نیست پیش از هر چیزی از این منطقه دوری کنید؟! آیا بهتر نیست با آرامش زندگی کنید؟ آیا بهتر نیست مسائل زناشویی را به هر روشی به جز طلاق حل کنید؟

بنابراین ما نیاز مبرم به این موضوع داریم. من هر گاه برادر خردمندی را می‌بینم، می‌بینم از موضوع طلاق دوری می‌کند. از پرداختن به مشکلات همسرش با طلاق پرهیز می‌کند. هزاران راه وجود دارد. باید نصیحت کنید. باید روشنگری کنید. باید قطع رابطه کنید. باید خشونت کنید. باید چشم پوشی کنید. باید ببخشید. باید رویگردانی کنید. هر راهی به جز طلاق را انتخاب کنید. زیرا این راه نتایجی دارد که به نفع شما نیست و آرام بخش نمی‌باشد.

ازدواج عقدی مقدس و از الزامات پاکی آن حفظ آن است:

ای برادران. اطلاق از اطلاق گرفته شده است.  او را آزاد کرد. طلاق از اطلاق گرفته شده است. ارسال و رها کردن است. به این معنا که زن مقید به شما است. به خاطر شما محبوس است. به شما متصل است. اگر او را طلاق دهید او را رها و ترک نموده اید: می‌گویی: اسیر را رها کردم. اگر بند او را باز کنید و رهایش کنید. در شرع باز کردن بند ازدواج و پایان ارتباط زناشویی است. من مبالغه نمی‌کنم اگر بگویم مهم‌ترین و پاک‌ترین پیوند در زندگی انسان پیوند ازدواج است. این را از خودم نمی‌گویم. این از قرآن کریم است. خداوند متعال در سوره‌ی نساء آیه‌ی بیست و یک می‌فرماید:

﴿ ﴿وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقاً غَلِيظاً﴾

 (چگونه آن را می‌ستانيد حال آن كه با همديگر آميزش داشته‌ايد. و [زنان ] از شما پيماني استوار گرفته‌اند.) ﴾

[ [ سورة النساء : 21] ]

این پیوند محکم عقد ازدواج است. پیوندی محکم است. برخی از شما از برخی دیگر استفاده می‌کنید. شوهر جاهایی از همسر را می‌بیند که هیچ کس در روی زمین نمی‌تواند آن را ببیند و همسر نیز جاهایی از شوهر را می‌بیند که هیچ زنی در روی زمین قادر به دیدن آن نیست.

﴿ ﴿وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقاً غَلِيظاً﴾ 

 (چگونه آن را می‌ستانيد حال آن كه با همديگر آميزش داشته‌ايد. و [زنان ] از شما پيماني استوار گرفته‌اند.) ﴾  

[ [ سورة النساء : 21] ]

این عقد پاکی است. از لوازم پاکی آن حفظ آن است. باید دائمی باشد. ازدواج تنها زمانی درست است که دائمی باشد. دیدگاه امام اوزاعی این است: «اگر عقد ازدواج دائمی نباشد، باطل است.»

ازدواج، زادن فرزند، شریک زندگی، تربیت فرزندان و آینده‌ی آنانز شما اکنون دلیلی برای زاده شدن یک آفریده‌ی دیگر از نسل انسان‌ها شده‌ایدز انسانی که از نظر خداوند بهترین مخلوق است. اگر همسر را خوب انتخاب نکنید و فرزندی آورد و سپس مادرش را طلاق دهید. میان پدر و مادر ضايع می‌شود. میان مادر مطلقه و پدر کینه توزش نابود می‌شود. شخصیت او خراب شده و جایگاهش نابود می‌شود و احساس پوچی می‌کند و دلیلش هم شما هستید.

دیشب برادری از من چنین پرسید: او همسر بسیار خوبی دارد. اما با دختر ناتنی‌اش رفتار مادرانه ندارد. گفتم: این طبیعی است. این کار همسرت با دختر ناتنی‌اش طبیعی است. دختر او نیست. به او گفتم: این یکی از پیامدهای طلاق است. وقتی طلاق می‌دهید این دختر امانتی است که با زنی غیر از مادرش خواهد زیست. تمام احساسات و عواطف لازم برای او در این زن وجود ندارد.

هر عقد ازدواجی که هدفش دائم نباشد باطل است:

بنابراین اگر عقد ازدواج دائم نباشد از نظر امام اوزاعی عقد باطلی است. باید دائمي باشد. می‌توانيد طلاق دهید اما بعد از اين كه اتفاق جدید برای شما افتاد. وقتی عقد ازدواج انجام دادید و خواستید این عقد را انجام دهید و نیت شما طلاق بود هرگز از عذاب خداوند نجات نمی‌یابید و اما از انسان‌ها نجات می‌یابید. تمام نشانه‌های درست است. قاضی با شما چه می‌کند؟ نزد قاضی رفتید و گفتید با فلانی ازدواج کرده‌اید و هر دو با توافق زن و شوهر شده‌اید. ایجاب و قبول اتفاق افتاده است و ولی و دو شاهده عادل نیز بوده‌اند. این‌ها ارکان ازدواج است اما چه کسی از دل انسان خبر دارد؟ خداوند متعالز بنابراین فقها این عقد را صحیح می‌دانند. اگر نيت شما موقت باشدلإ این را فقها نمی‌دانند و قاضی شرع نیز نمی‌داند. اما خداوند می‌داند. خداوند تنها می‌داند که شما قصد ازدواج دائم داشته‌اید یا برای زمان خاصی این کار را می‌کنید.

به هر حال من به دیدگاه امام اوزاعی رحمه الله تمایل دارم به این‌که هر ازدواجی که نیت آن دائم نباشد باطل است. چرا؟ زیرا پاک‌ترین عقد زندگی انسان است. عقد ازدواج یک مرد و زن برای تولید مثل. چه کسی فرزندان را تربیت می‌کند؟ چه کسی به آنان توجه می‌کند؟ چه کسی به امور آنان می‌پردازد؟

این زن چند مرحله را گذرانده است. در مرحله‌ی اول بسیار مورد پذیرش بوده است. خواستنی بوده است. اما مرحله‌ای دیگر نیز وجود دارد. چنان که این زن شاکی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌گوید. او به خداوند شکایت کرده بود. خداوند از بالای هفت آسمان صدایش را شنید. او می‌گفت: «همسرم در جوانی که خانواده و مال داشتم با من ازدواج کرد. وقتی سن و سالم بالا رفت و شکمم کرخت شد و خانواده‌ام را از دست دادم و مالم تمام شى گفت: تو برای من مانند

پشت مادرم هستی. من از او فرزند دارم. اگر آنان را برای او رها کنم نابود می‌شوند و اگر نزد خودم نگه دارم گرسنه می‌مانند.»

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گریست. وقتي این زن جوان بوده مطلوب بوده است. وقتی از جوانی‌اش استفاده شده طلاق داده شده است. زیبایی‌اش از دست رفته است. اکنون مادر فرزندان شده است. در خانواده مقامی دیگر دارد. مقام بالایی دارد. مقام یک زن حکیم و دانا و خردمند را دارد. به دخترانش توجه می‌کند و آنان را هدایت می‌نماید و پرورش می‌دهد. بنابراین من این نکته را گفتم تا بگویم عقد ازدواج باید دائم باشد.

هر رفتاری که میان زوجین فاصله اندازد حرام است:

اکنون هر رفتاری که این ارتباط را از هم بگسلاند و میان زوجین فاصله اندازد و آنان را جدا کند و یا میان آنان کینه و عداوت ایجاد نماید، هر رفتاری باشد این رفتار در اسلام حرام است؟ دلیل چیست؟ از ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:

(( ((لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَبَّبَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا أَوْ عَبْدًا عَلَى سَيِّدِهِ ) 

 ((از ما نیست کسی که میان زن و شوهر یا برده و سرورش اختلاف اندازد.)) ))

[ [ابو داود از ابوهریره] ]

یعنی میان آنان را بر هم زند. این حدیث به تنهایی می‌تواند پایه و اساس جلدهای زیادی کتاب و هزاران سخن، تفسیر و دیدگاه باشد. می‌تواند ارتباط میان شوهر و زن را نابود کند. این بر شما پوشیده نیست.

یعنی زن پلید و شیطان صفتی به او بگويد: به خدا تو شايسته‌ی فردی بهتر از این هستی. چه گفتیم؟ این زن بی خبر بوده است. به خدا من زیبایم. کسی که با او ازدواج کرده‌ام به من توجه نمی‌کند. روی گردان است. یا کسی به شوهر بگوید و شاید مادرش باشد: او را رها کن و برایت زیباتر از او را خواستگاری می‌کنیم.

هر رفتار مرد یا زنی که باعث خراب شدن رابطه‌ی زنی با شوهرش یا شوهری با زنش شود این رفتار باعث خشم خداوند می‌شود. پس مراقبت بسیاری از سخنان و صحبت‌ها باشید. خانه کوچک است. تو شایسته‌ی بهتر از او هستی. زنی بهتر از او لایق تو است. هر سخن شیطانی که گفته شود مانند شیطان گوینده است. شیطان لعن شده. چرا که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید:

(( (( ليس منا من فرَّق)) ((از ما نیست کسی که جدایی اندازد.)) ))

[ [[ ] الجامع الصغير] ]

مؤمن همیشه ایجاد وفاق می‌کند. مؤمن در سطح خواهران متأهل خود همیشه ارتباط آنان را با شوهرانشان محکم می‌کند. خواهرش را نسبت به شوهرش تشویق می‌کند. با تشویق شوهر نسبت به همسرش ارتباط آنان را محکم می‌کند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خوبی را می‌ستود و بدی را نکوهش می‌کرد. انسان وقتی دخترش را می‌بیند یا خواهرش را ملاقات می‌نماید یا یکی از زنان محرم خود را می‌بیند پیش از آن که سخنی بگویید و تفسیری نماید باید خود را برای یک میلیون آماده کند. زیرا اگر مرد با بی‌اهمیتی سختی بگوید که خداوند را ناخشنود کند به وسیله‌ی آن هفتاد سال باید در آتش جهنم بسوزد.

آن دو با هم محبت داشتند. دوستی، پیوند، شادمانی، احترام متقابل، خشنودی از کم و لانه‌ی اسلامی بسیار خوشبختی وجود داشت.

وقتی این زن پلید شیطان صفت آمد و در گوش این زن پچ پچ کرد و او را از وضعیت خودش اندوهگین کرد و وقتی شوهرش آمد از او متنفر شد و او را رها کرد. آنان با هم مشاجره، دعوا و نزاع کردند و مرد قسم طلاق خورد. این درس امروز است. یک ساعت خشم شیطانی طلاق را جاری ساخت، زیرا پیوند ازدواج از مهم‌ترین پیوندها در زندگی اسلامی است و پیمان مقدس و محکمی است، بنابراین هر تلاشی برای از بین بردن این پیمان و تضعیف آن و تحریک منفی این عقد و پیمان از نظر شریعت اسلامی حرام و ممنوع است.

طلاق کمربند ایمنی ازدواج است:

بنابراین درباره‌ی طلاق تنها همین حدیث آمده است:

(( (( أَبْغَضُ الْحَلالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى الطَّلاقُ )) ))

 ((منفورترین حلال نزد خداوند طلاق است.)) ))

[ [ ابو داود از ابن عمر] ]

هر زودپزی یک سوپاپ امنیتی دارد تا منفجر نشود. سوپاپ امنیتی برای منفجر نشدن. این سوپاپ را در حالت‌های نادری برای دوری از انفجار استفاده می‌کنیم تا منفجر نشود و افراد خانه نسوزند. ما این سوپاپ یعنی طلاق را استفاده می‌کنیم. یعنی وقتی ارتباط مرد با همسرش ناممکن شود و ارتباط بدی داشته باشند و زندگی آنان جهنم شود و نتوانند با همدیگر زندگی کنند و می‌ترسیم به نابودی کشیده شوند و ترس زنا از آنان می‌رود و می‌ترسیم از راه ایمان منحرف شوند آن زمان است که طلاق به عنوان یک کمربند ایمنی برای این ارتباط زناشویی می‌آید. برای همین پیامبر از آن زن خواست به سوی شوهرش بازگردد و او گفت: «ای رسول خدا، من کفر پس از ایمان را نمی‌پسندم. وقتی این را گفت ایشان فرمود: پس او را یک طلاق بده و تو ای زن باغ را به او باز گردان.» این خلع است. تا زمانی که نتوانی با شوهر زندگی کنی و زندگی سخت باشد و ناممکن باشد و زندگی دشوار باشد و هر روز مشکل داشته باشید. خلق و خوی تنفرآمیز و پیوند محال باشد در این زمان طلاق به عنوان سوپاپ امنیتی می‌آید و به عنوان راه حلی می‌رسد، اما این راه حل بدترین راه حل از نظر خداوند است.

آشتی میان زن و شوهر:

برای همین وقتی خداوند موضوع آشتی میان زوجین را مطرح می‌نماید، می‌فرماید:

﴿ ﴿ وَالصُّلْحُ خَيْرٌ﴾

(و آشتی بهتر است.) ﴾

[ [نساء: 128] ]

و زمانی که خداوند می‌فرماید داوری از خانواده‌ی او و خانواده‌ی زن بیاورند می‌فرماید:

﴿ ﴿ إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً خَبِيراً ﴾ 

  (اگر اين دو داور جوياي اصلاح باشند، خداوند آن دو را موفّق مي‌گرداند. قطعا خداوند آگاه و با خبر است.) ﴾

[ [نساء: 35 ] ]

یعنی توجه به موضوع داوری در ازدواج گرایش به آشتی است. بنابراین یکی از بهترین کارها که خداوند به شما توفیق آن را داده این است که میان دو زن و شوهر ایجاد محبت نمایید. آشتی ایجاد کنید. خطاب من به کیست؟ به جوانان یا مردانی که پیرامون خود خواهران متأهلی دارند.

باری برادری به من شکایت کرد و گفت: من اندوه و غم خود را نزد برادر همسرم گفتم. از رفتار و کوتاهی‌های او برایش تعریف کردم. به من گفت: او را طلاق بده. او عمری خاموش شد و وفتی سخن گفت کفر گفت... ساکت شد، ساکت شد، ساکت شد و به او گفت: او را طلاق بده و خودت را راحت کن. آیا این راه حل است؟

هر کس خواهران یا دخترانی دارد. از کارهای نیک این است – من یک سخن بسیار دقیق می‌گویم - از کارهای نیک این است که احوال خواهرن خود را جویا شود و اگر مشکلی میان او و شوهرش یافت آن دو را آشتی دهد. او شایسته‌ی این کار است. این خواهرش و او دامادش می‌باشند. او شایستگی آشتی برقرار کردن میان آن دو را دارد. این دیدگاه: این جهالت چیست؟ درد سر نمی‌خواهم. این دیدگاه منافقان است. این دیدگاه اهل دنیا است. اما مؤمن برای آشتی میان زن و شوهر تلاش می‌کند. به ويژه که همسر خواهر او است، پس از باب اولی باید ورود کند. پس هر انسانی خواهران متأهلی دارد. چرا ملاقات؟ گاه گاهی به دیدارش بروید و احوالش را جویا شوید و از شوهرش بپرسید. از ارتباط آنان بپرسید. ان شاء الله خوشبخت باشی و ارتباط و محبت باشد؟

برادری داستانی برایم تعریف کرد که هرگز فراموش نمی‌کنم: باری نزد خواهرم رفتم و دیدم میان او و شوهرش اختلاف وجود دارد. این اختلاف بر سر مبلغ سیصد لیره در ماه بود و این داستان قدیمی است. این برادر این مبلغ را هدیه داد. خواهرش مبلغی از حقوق شوهر را برای لباس می‌خواست. اما او نداشت. درآمدش کفاف غذا را نمی‌کرد. او مبلغی می‌خواست و شوهر رد می‌کرد. به نظر می‌رسید آن دو در هنگام ورود برادر با هم اختلاف و مشاجره داشتند. او در پی راه حلی برای این مشکل برآمد، به خواهر گفت:

خواهرم این مبلغ را از من بخواه. مشکل حل شد. به من گفت: به خدا هر ماه درب خانه را می‌زد و مبلغ سیصد لیره را به او می‌داد. به من می‌گوید: در ماه ششم خواهرش از او خواست برای او و خواهرانش و دخترانش جلسه‌ی درسی ترتیب دهد. این جلسه، جلسه‌ی علمی بود. آیه‌ای قرآنی برایشان تلاوت کرد و تفسیر نمود. حدیث شریف و حکم فقهی آورد. قراءت قرآن و حفظ قرآن تشویق کرد. خواهران حجاب زدند و دخترانش نیز حجاب اختیار کردند و به من گفت: خداوند به من لطف کرد و من چند تا از دختران خواهرانم را به عقد دامادهای مؤمن در آوردم. این مبلغی که مشکلی را در خانه‌ای حل نمود باعث هدایت گشت. باعث شد دو خانواده یا سه خانواده به دین گرایش یابند و خداوند شوهران مؤمنی را به آنان عطا نماید.

من این سخن را می‌گویم؛ زیرا انسانی وجود ندارد که خواهران متاهلی نداشته باشد. اما سخنانی که به من ربطی ندارد سخنان شیطانی است. کسی که به امور مسلمانان نپردازد از مسلمانان نیست. سخنی وجود دارد: «کسی که برای ازدواج مردی با زنی گام بردارد برای هر سخنی که می‌گوید و برای هر قدمی که بر می‌دارد یک عبادت سنت محسوب می‌شود که شبش را نماز شب خوانده باشد و روزش را روزه گرفته باشد.»

سخن دیگری هم وجود دارد: «برای جنازه برو و برای ازدواج نرو.»

کدام یک درست‌تر است؟ این‌که انسان سخنی بگوید که حکمت آمیز باشد و نیکی و رحمت از آن ببارد یا این که سخنان شیطانی بگوید، بنابراین:

(( (( لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَبَّبَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا))

 ((از ما نیست کسی که ارتباط همسر و شوهری را خراب کند.)) ))

[ [ ابو داود از ابوهريره] ]

مراقب باشید. در ملاقات خویشان گاهی خاله‌ای دارید که شوهرش فقیر است و از فقر به شما گلایه می‌کند. شما باهوش باشید. ارزش سلامتی را به او بگویید. اخلاق والای او را به او بیان کنید. بگویید پرهیزگار هست. خاله آرام می‌شود و به شما می‌گوید: خداوند به شما جزای خیر دهد مرا آرام کردید. به خدا اکنون آرام شدم. شما با این کار او را آرام نمودید. شما خاله و عمه دارید. دختر برادر و دختر خواهر و خواهرانی دارید... از ما نیست کسی که تفرقه اندازد...

(( (( لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَبَّبَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا)) 

 ((از ما نیست کسی که ارتباط همسر و شوهری را خراب کند.)) ))

[ [ ابو داود از ابوهريره] ]

هر زنی که بی دلیل از شوهرش تقاضای طلاق کند بوی بهشت به او نمی‌رسد:

اکنون طرف دیگر را می‌گیریم. زنی از شوهرش بی‌دلیل تقاضای طلاق کرد. در روایتی از ثوبان ایشان صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمودند:

(( (( أَيُّمَا امْرَأَةٍ سَأَلَتْ زَوْجَهَا طَلاقًا مِنْ غَيْرِ بَأْسٍ فَحَرَامٌ عَلَيْهَا رَائِحَةُ الْجَنَّةِ))

 ((هر زنی که بی‌دلیل از شوهرش تقاضای طلاق کند بوی بهشت بر او حرام است.)) ))

[ [ ترمذی از ثوبان] ]

اکنون کمترین سخنی را که زن می‌گوید: لعنت بر این زندگی.

اگر او مشکلی داشته باشد فریاد می‌زند. اگر بیماری داشته باشد فریاد می‌زند. این سخنان کفرآمیز است. ناسپاسی به نعمت خداوند است.

(( (( أَيُّمَا امْرَأَةٍ سَأَلَتْ زَوْجَهَا طَلاقًا مِنْ غَيْرِ بَأْسٍ فَحَرَامٌ عَلَيْهَا رَائِحَةُ الْجَنَّةِ))

 ((هر زنی که بی‌دلیل از شوهرش تقاضای طلاق کند بوی بهشت بر او حرام است.)) ))

[ [ ترمذی از ثوبان] ]

مثل این‌که بگویید: مرا طلاق بده. من منتظرم تا طلاقم بدهی. هیچ دلیلی ندارد. شما در خانه آرام هستید. امور همه بر وفق مراد است. این اختلاف خوی و خصلت ناچیز است. بنا به دلایل بیهوده فورا می‌گویید: مرا طلاق بده. این نادانی است. این از یک سو حماقت و از سوی دیگر ناسپاسی است.

امیدوارم و از درگاه خداوند می‌خواهم که هیچ زن مؤمنی در تمام عمر خود به شوهرش نگوید: مرا طلاق بده. امیدوارم خداوند به خواهران مؤمن حکمت آموزد. کلمه‌ی، مرا طلاق بده، کلمه‌ای است که ناسپاسی از نعمت در آن وجود دارد. گاهی زنی، زنی دیگر را می‌بیند که شوهر و فرزندانی دارد. احساس درد دارد و می‌خواهد که شوهری داشته باشد. این زن بنا به حکمت خداوند از ازدواج محروم شده است. شاید از نظر خداوند از این زن متأهل والاتر باشد. دنیا زودگذر و نابود شونده است. اما محبوب است. زنی که از ازدواج محروم شده است نباید زنی که خداوند به او لطف کرده و نعمت ازدواج بخشیده ناسپاسی کند و بنا به دلیل یا بدون دلیل بگوید:

مرا طلاق بده. توجه کنید، به دختران و همسران خود یک سخن بیاموزید (ط، ل، ا،ق) این کلمه در لغتنامه‌ی مؤمن وجود ندارد. هیچ خانواده‌ای بی‌مشکل نیست. واقع بین باشیم. هیچ زن و شوهری وجود ندارد که با هم اختلاف نداشته باشند. اختلاف، جنگ، مشاجره طبیعی است. همدیگر را متهم می‌کنند. سخن می‌گوید اما دو روز بعد تمام می‌شود. اما طلاق باید برود نزد مفتیان، درب خانه‌اش را بزند و به شما بگویند: این جا نیست. از زمان آمدنش بپرسید؟ در روز بعد خواهد آمد. امیدوار با آنان باشید و از آنان بپرسید و فتوا بگیرید. او به شما بگوید: لا حول الله... و دیگری بگوید: طلاق نیست عصبانی بوده‌ای. و نزد اولی بروید وبگویید من عصبانی بوده‌ام.

به تو بگوید: معنای خشم چیست؟ آیا تو دیوانه ای؟ خشمی که فقها بر آن نص آورده اند: یعنی زمین و آسمان را از هم نشناسید و طول و عرض را تشخیص ندهید. این چه خشمی است. این شیخ به شما می‌گوید: خشم، نه، طلاق نشده... و دیگری می‌گوید: خشمگین نبوده‌ای، بنشین و مقدار خشمی که حکم خشم را بر شما جاری می‌کند را اندازه بگیر.
من امیدوارم برادری این چنین رفتاری نداشته باشد تا چنین در معرض فتواهای علما قرار نگیرد:

(( (( أَيُّمَا امْرَأَةٍ سَأَلَتْ زَوْجَهَا طَلاقًا مِنْ غَيْرِ بَأْسٍ فَحَرَامٌ عَلَيْهَا رَائِحَةُ الْجَنَّةِ)) 

 ((هر زنی که بی‌دلیل از شوهرش تقاضای طلاق کند بوی بهشت بر او حرام است.)) ))

[ [ ترمذی از ثوبان] ]

در مقابل شوهر... خسته شدم، سختی کشیدم و تلاش کردم تا این که این خانه را خریدم و مبله نمودم و این زن را خواستگاری نمودم و با او جشن گرفتم... زیرا در خانه مشکلی ایجاد شده و فورا نیازهای شما را برآورده نکرده است به او می‌گویید: سه طلاقه‌ای... فورا سه طلاقه. اگر یک شیخ فتوای حلال بودن برای شما بدهد ده شیخ فتوای حرام بودن را می‌دهند. این سخن را زیاد می‌گویند؟ این سخن بیهوده چیست. من چرند نمی‌گویم. من از مواردی می‌گویم که همیشه آن را می‌شنوم. مشکلاتی که از آن رنج می‌بریم. این حقیقت جامعه‌ی مسلمان ما است. کوتاهی و نادانی نیز وجود دارد.

پیامبر زن را از فریب دادن خواهرش برای گرفتن طلاق و جانشینی او نهی فرموده است:

اکنون:

(( ((لا تسأل المرأة طلاق أختها لتستفرغ صحفتها ولتنكح، فإنما لها ما قدر لها)) 

 ((زنی نباید درخواست طلاق خواهرش را بکند تا جایش را خالی نموده و خودش ازدواج کند، چرا که به چیزی می‌رسد که برایش مقدر شده است.)) ))

[ [ بخاری از ابوهريره] ]

پیامبر اکرم نهی فرموده است. این‌ها توطئه است. زن متأهلی را می‌بینید. زنی دیگر برای او نیرنگ سوار کرده تا باعث طلاق او شود. پس از طلاق خودش را به شوهر عرضه می‌کند تا او را بگیرد. این حقیقت دارد. این موارد بسیار وجود دارد. زنی ، زنی را فریب می‌دهد تا طلاقش را از شوهرش بگیرد و خود جای آن زن را بگیرد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از این رفتار زشت نهی فرموده است. رفتاری که خداوند را ناخشنود می‌کند.

تا کنون موضوع پیرامون پاک‌ترین پیمان زندگی انسان یعنی ازدواج بود:

﴿ ﴿ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقاً غَلِيظاً ﴾ 

 (حال آن كه با همديگر آميزش داشته‌ايد و [زنان ] از شما پيمانی استوار گرفته‌اند.) ﴾

[ [ سورة النساء : 21] ]

شوهر حق ندارد به دلیل بیهوده‌ای طلاق دهد. در این نوع طلاق ناسپاسی نعمت کرده است. همسر نیز نباید بنا به دلیل بیهوده‌ای از شوهر تقاضای طلاق کند. هم چنین زن نیز حق ندارد میانه‌ی زنی را با شوهرش به هم بزند. یا این‌که میانه‌ی شوهری را با زنش به هم زند. هم چنین مردی حق ندارد میانه‌ی زنی را با شوهرش به هم زند تا با او ازدواج کند و نیز زنی حق ندارد میانه‌ی مردی را با زنش به هم زند تا جایش را بگیرد. این‌ها همه حرام است.

نیاز مبرمی که طلاق را روا می‌دارد:

علما و فقها در حکم طلاق اختلاف دارند. صحیح‌ترین دیدگاه، دیدگاه کسانی است که به ممنوعیت طلاق به جز در صورت نیاز رفته‌اند. صحیح‌ترین نظر در این موضوع  رأی گروهی از علما هست که این حکم را تنها در صورت نیاز مبرم روا دانسته‌اند. یعنی طلاق حتما باید دلیل موجهی داشته باشد. باید بهانه‌ی مورد قبولی باشد. می‌توان بر طلاق توافق کرد. این علما از کجا استنباط کرده‌اند که این حکم ممنوع است؟ طلاق ممنوع است مگر در صورت نیاز مبرم و این نزد حنبلی‌ها و حنفی‌ها است که به سخن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم استدلال کرده‌اند:

(( (( لعن الله كل ذواقٍ مٍطلاق)) 

 ((خداوند لعنت کند هر کس زیاد ازدواج کند و زیاد طلاق دهد.)) ))

[ [فقه السنه] ]

واژه‌ی لعنت افاده‌ی این می‌کند که این امر از گناهان کبیره است. مطلاق بر وزن مفعال یعنی بسیار طلاق دهنده و ازدواج می‌کند و طلاق می‌دهد و حنفی‌ها و حنبلی‌ها بر این باورند که طلاق ممنوع است مگر در صورت نیاز مبرم به آن و آن را از این حدیث برداشت کرده‌اند که ایشان صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

(( (( لعن الله كل ذواقٍ مٍطلاق))

 ((خداوند لعنت کند هر کس زیاد ازدواج کند و زیاد طلاق دهد.)) ))

[ [فقه السنه] ]

این نیاز مبرم که طلاق را حلال می‌کند چیست؟ علما گفتند: این‌که شوهر به رفتار همسرش شک کند. یعنی از پاکدامنی همسرش مطمئن نباشد. از پاک بودنش مطمئن نباشد. بترسد که اگر خانه را رها کند مردی نزد او بیاید. بترسد که فرزندی از غیر او بیاورد. این‌ها دلایل محکمی برای طلاق است. علما چنین نوشته‌اند. از ضرورت‌هایی که طلاق را روا می‌دارد این است که مرد به رفتار همسرش شک کند و از او مطمئن نباشد و همسرش خیانت کند. این دلیل موجهی است.

دلیل دیگری نیز وجود دارد و من می‌ترسم به راحتی آن را بگویم و مقصودم را متوجه نشوند. یعنی وقتی بترسد که اگر با این زن بماند خودش به زنا دچار شود و راه چاره‌اش طلاق است. یعنی همسری که نتواند پاسخگوی او باشد. همین قدر که بفهمید کافی است.

اگر امکان نداشته باشد که با این همسر تا زمانی که همسر او است از گناه بازداشته شود و بترسد که مبادا به زنا بیفتد  این مورد را علما دلیل و توجیه مورد قبولی برای طلاق دانسته‌اند.

پس یا در اخلاق او شک می‌کند. در پاکدامنی او شک می‌کند. دست کسی را که او را لمس می‌کند رد نمی‌کند. چنان که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پرسیده شد و کسی گفت: «همسر من دست کسی که او را لمس می‌کند کنار نمی‌زند.» در پاکی و پاکدامنی و پایبندی‌اش شک کرد. می‌ترسد از کسی دیگر فرزند دار شود. این‌ها دلایل موجهی برای طلاق است. در حدیث شریف آمده است:

 

(( (( لا تطلق النساء إلا من ريبة )) 

 ((زنان طلاق داده نمی‌شوند مگر به خاطر شک.)) ))

[ [ طبرانی از ابوموسى] ]

یا این‌که او نتوانسته با این زن امنیت خود را برقرار کند، بنابراین طلاق درست است. اگر دو داور اقرار کنند که میان این دو چنان اختلافی است که حل شدنی نمی‌باشد و راه حل آن طلاق است و این دو داور از هر دو طرف باشند این دو تصمیم می‌گیرند که تنها راه حل طلاق است.

انواع طلاق:

طلاق واجب. اگر دو داور اعتراف کنند که اختلاف بین زن وشوهر برطرف نمی‌شود و بحرانی‌تر می‌شود و شاید به فساد بزرگی بینجامد و حتی به گمراهی خطرناکی تبدیل شود، در این زمان طلاق واجب است.

اما طلاق حرام. می‌گوید: طلاقی که نیازی به آن نیست. حرام است زیرا به شوهر و زن آسیب می‌رساند. این طلاق دلیل ضروری ندارد و از نظر زن و شوهر پذیرفتنی است. خرج و نفقه‌ی زن را می‌دهد و در خانه‌ای تنها او را اسکان می‌دهد. تمام شد. هر دو پزیرفتند. هزینه‌های او را می‌پردازد. او در خانه‌ای مستقل است. به دلیل اختلافات این ارتباط به هم خورده است. بر همدیگر حرام شده‌اند. فرزندان نیز آواره می‌شوند. این طلاق حرام است.

واجب چیزی است که دو داور و قاضی صلاح بر طلاق بدانند. دو داور منصف و عادل و آگاه که مساله را روشن کرده و ابعاد مشکل را بررسی کنند و ببینند که این ازدواج ادامه دار نخواهد بود. این طلاق واجب است. طلاق حرام بیهوده طلاق دادن است. زیرا این کار نابودی مال و آسیب به نفس و خود شوهر و خود زن می‌باشد. فرزندان را نابود می‌کند. از ابن عباس روایت است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

(( (( لا ضَرَرَ وَلا ضِرَارَ )) 

 ((ضرر و زيان زدن به خود و ديگرى جايز نيست.)) ))

[ [[ ابن ماجه از ابن عباس] ] ]

در روایت داود از محارب از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده که:

(( (( مَا أَحَلَّ اللَّهُ شَيْئًا أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنَ الطَّلاقِ )) 

 ((منفورترین چیزی که خداوند آن را حلال قرار داده، طلاق است.)) ))

[ [ أبو داود از محارب] ]

واجب را دانستیم. حرام را دانستیم. اما طلاق مباح طلاقی است که در صورت نیاز باشد. وقتی در رفتار و در پاکدامنی‌اش شک کرد. وقتی ترسید که از مردی دیگر فرزند دار شود و وقتی امنیت و آرامش برایش نداشت که شاید به انحراف کشیده شود. اما طلاق مباح از نظر شرعی باید دلیل پذیرفتنی داشته باشد.

و یک طلاق مستحب نیز وجود دارد. می‌گوید: طلاقی است که در هنگام سهل انگاری همسر در انجام حقوقی که خداوند بر او واجب کرده اتفاق می‌افتد. بی حجابی، ترک نماز، دوست نداشتن دین، حمله به دین، تربیت نادرست فرزندان، دور کردن آنان از خانه‌ی خدا، باعث طلاق مستحب است. پس ما طلاق واجب، مباح، حرام و مستحب داریم.
به نظر من موضوع طلاق باید با دقت بررسی گردد و ابعاد آن کامل برای جوانان تعریف شود. کامل‌ترین مسآله در طلاق این است که با زنی ازدواج کنید که نیازی به طلاق ندارد. چگونه؟ باید با زنی ازدواج کنید که نیاز به طلاق دادن ندارد یعنی کار را بررسی کنید. از اخلاق او بپرسید. از خانواده و مادر و پدر و سطح او بپرسید. سطح دینی آنان را جویا شوید. دین را قبول دارند. قبول ندارند. تربیت خوب وجود دارد. درک و فهم وجود دارد. یعنی بسیار آماده باشید. پیش از توافق هزاران مسأله را بررسی کنید. یعنی با زنی ازدواج کنید که نیاز به طلاق او پیدا نکنید. این کامل‌ترین مساله در طلاق است.

طلاق فقط حق مرد است:

گفت: طلاق تنها حق مرد است. انسان گاهی می‌بیند کسی به دین می‌تازد. کسانی که دین ندارند و به شریعت‌های جعلی دست یازیده‌اند برایشان مهم نیست. شوهر مکلف است. تا زمانی که هزینه بدهد برای تحقق آرامش در ازدواج متضرر می‌شود. پس حق طلاق باید از او باشد. شریعت راستین طلاق را فقط به مرد داده است. چرا؟ کدام یک برای ماندن ازدواج حریص‌تر هستند؟ شوهر یا زن از نظر مادی؟ شوهر، زیرا او هزینه می‌دهد. هزینه کننده برای ماندگار بودن چیزی که برایش خرج می‌کند، حریص تر است. تا زمانی که شوهر هزینه می‌دهد و سختی‌ها را تحمل می‌کند تا این ازدواج را فراهم آورد. او از نظر مادی هزینه کرده و متضرر می‌شود. پس حق طلاق از او است. اما زن دمدمی مزاج است و به هر بهانه‌ای ممکن است اگر ازدواج به دست او باشد یک درصد هم بقایی نداشته باشد. پس بنا به حکمتی که خداوند خواسته است و او خالق آگاه و دانا است طلاق را تنها حق مرد قرار داده است. بنابراین اگر بخواهد زنش را طلاق دهد باید مهر مأجل و بهره‌ی طلاق را بدهد و در مدت عده نفقه‌ی او را بپردازد.

همیشه شوهر است، زیرا او هزینه می‌دهد و نسبت به نقایص ازدواج صبورتر است. همسر اما کوچکترین هزینه‌ای نکرده تا بخواهد این پیوند را از هم بگسلاند. بنابراین شریعت دانا حق طلاق را فقط به مرد داده است. اما شوهر سوپاپ امنیتی دارد. یعنی وقتی زن ببیند که زندگی با شوهر ممکن نیست می‌تواند خود را فدا کند، یعنی تمام اموال خود را به او ببخشد بنابراین خلع رخ می‌دهد. به او بگوید: «او را طلاق بده و ای زن باغ را به او پس بده.»

ما یک اصل داریم. اگر قاضی دستور داد میان زن و شوهر طلاق واقع شود. این جدایی را قاضی ایجاد کرده است و اگر شوهر بخواهد این ارتباط را پایان بخشد طلاق می‌دهد. اما اگر زن بخواهد این ارتباط پایان بخشد باید خلع انجام دهد. ما طلاق خلع داریم. طلاق و جدایی و جدایی از سوی شوهر و خلع از جانب زن می‌باشد.

جزئیاتی درباره‌ی طلاق :

اکنون وارد جزئیات طلاق شدیم. طلاق از سوی شوهر عاقل رخ می‌دهد. دیوانه به اتفاق اکثر علما نمی‌تواند طلاق دهد. بالغ خردسال نمی‌تواند طلاق بدهد. طلاق باید از جانب عاقل، بالغ و کسی که قدرت تشخیص دارد انجام شود. طلاق مجبور واقع نمی‌شود. اگر کسی با اسلحه مجبور به طلاق شود این طلاق واقع نمی‌شود. طلاق دیوانه، کودک، مجبور طلاقی بی اثر است و در جدایی و نابودی این رابطه نقشی ندارد. در سنن ابی داود از علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت است:

(( (( رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلاثَةٍ عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ وَعَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يَعْقِلَ)) 

 ((قلم گناه از سه نفر برداشته شده است: از خوابیده تا بیدار شود و از کودک تا به بلوغ برسد و از دیوانه تا عاقل گردد.)) ))

[ [ ابو داود از علي] ]

و در روایت ترمذی و بخاری:

(( ((كُلُّ طَلاقٍ جَائِزٌ إِلا طَلاقَ الْمَعْتُوهِ الْمَغْلُوبِ عَلَى عَقْلِهِ )) 

 ((تمام طلاق‌ها جایز است به جز طلاق دیوانه‌ای که عقلش را از دست داده باشد.)) ))

[ [ ترمذی و بخاری از ابوهريره] ]

در درسی دیگر إن شاء الله درباره‌ی طلاق مجبور، طلاق مست، طلاق خشمگین، طلاق شوخ و طلاق اشتباه و طلاق بی خبر و ناآگاه و طلاق مدهوش سخن خواهیم گفت. سپس به زنی که طلاق داده شده، خواهیم پرداخت و این موضوع را ان شاء الله ادامه خواهیم داد تا در دو یا سه درس پایان بخشیم، زیرا این موضوع باید برای برادران اساسا بررسی  شود. متأهل پیشگیری کند. متأهل دچار به طلاق باید درمان کند و جوان باید بیاموزد.

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر