- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده ي اسلامي
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستین وعدهی امانت دار. بارخدایا تنها آنچه را به ما آموختی میدانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و بر علم ما بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمرهی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند و با رحمت خود ما را از جملهی بندگان صالح خود قرار بده.
مسلمان باید در شناخت اشیا به سلاح دلیل مسلح باشد:
همچنان در موضوع ایمان به رسولان قرار داریم و اکنون به فصلی جدید با عنوان دلایل نبوت میپردازیم. پیشتر بیان نمودم که انسان آگاه نباید چیزی را بدون دلیل بپذیرد. دانشمندان گفتهاند: «اگر چیزی را نقل کردید باید درست باشد و اگر ادعا دارید باید دلیل داشته باشید.» بنابراین علمای حدیث رضی الله عنهم تلاشهای خستگی ناپذیری در شناخت روایات درست از نادرست انجام داده و احادیث را دسته بندی کردهاند. احادیث متواتر در متن و معنا و احادیث صحیح و آحاد، حسن و ضعیف؛ زیرا این علم دین است پس بنگرید از چه کسی دینتان را میگیرید.میخواهم این نکته را به شما بگویم: بیش از یک برادر در هر هفته تقریباً به من میگویند: آیا این حرام است؟ چرا حرام است؟ فلانی گفته حرام است؟ از او دلیل بپرس: گرفتن دیهی برادر مقتول در یک سانحه تصادف حرام است؟ دلیلش چیست؟ آیا آیه یا حدیث یا حکم فقهی از یکی از ائمهی بزرگ دینی دارید که از این امر نهی کرده باشند؟
نکته این است که اکثر مردم به او میگویند: حرام و او باور میکند. به او میگویند: حلال. باور میکند. هیچ چیزی را حلال نپندارید مگر اینکه دلیلی از کتاب، سنت، اجماع، یا قیاس بر آن داشته باشید. اگر نمیتوانید استنباط کنید از آنان که میدانند بپرسید. از علما بپرسید، از فقها بپرسید، دیدگاه ابوحنیفه چیست؟ دیدگاه امام شافعی چیست؟ دیدگاه امام احمد چیست؟ امامان بزرگی متون حدیث را بررسی کرده و آن را دسته بندی نمودهاند و احکام را از آن برداشت کردهاند و اگر به شما بگویند: این حرام است. دلیل چیست؟
اگر نقل میکنید درست باشد و اگر ادعا دارید دلیل بیاورید. اشخاصی هستند که از روش علمی جانبداری میکنند. در «فتوحات» سخنانی خوانده که با کتاب خداوند اختلاف دارد. لذا گفته است: شیخ اکبر همان شیخ اکفر است. اما آنچه در کتاب فتوحات خواندهای از شیخ محی الدین نیست. درست نقل نشده است. نسبت این سخن به او درست نیست. اگر نقل میکنید درست نقل کنید و اگر ادعا میکنید دلیل بیاورید. هر کس باید خودش را تمرین دهد و فکر خود را طوری تربیت کند که هر چیزی را با دلیل بپذیرد و هر چیزی را با دلیل رد کند و تنها در صورت وجود شروط صحت روایت آن را بپذیرد و تنها در صورت وجود دلیل بر خلاف آن، آن را رد کند.
" أَخْبَرَنَا أَبُو عَاصِمٍ قَالَ لا أَدْرِي سَمِعْتُهُ مِنْهُ أَوْ لا ابْنُ عَوْنٍ عَنْ مُحَمَّدٍ إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ دِينٌ فَانْظُرُوا عَمَّنْ تَأْخُذُونَ دِينَكُمْ "
" ابوعاصم برای ما روایت کرده و گفته است: نمیدانم از او شنیدم یا نه. از ابن عون از محمد روایت کرده که گفته است: به راستی این علم دین شماست پس مواظب باشید که دینتان را از چه کسی میآموزید."
چه زمانی باید به رسولان ایمان آورد؟
موضوع درس امروز دلایل نبوت است: چه زمانی باید به رسولان ایمان آورد؟ علما گفته اند: «زمانی که دلیل قطعی داشته باشید.» ما دلیل قانع کننده و دلیل ظنی و قطعی داریم. محکمترین دلیل، دلیل قطعی است. حرکت خودرو دلیل قطعی بر این است که در باک سوخت وجود دارد. این دلیل قطعی است. بنابراین زمانی که با دلیل قطعی برایتان ثابت شد کسی رسول است و از نزد خداوند مأمور تبلیغ به مردم شده است باید به او ایمان آورید. باید از او پیروی کنید. باید از او اطاعت کنید. از آنچه در حدود شرایط نبوتش نهی کرده و شروط عمل به آن، باید از آن دست بردارید.اگر یک سرباز در یک گروهان نظامی باشید و کسی با نامهای دستور نظامی برایتان بیاورد شما بر اساس قوانین سربازی باید از این نامه و دستور آن اطاعت کنید و از آنچه نهی کرده باید دست بکشید. تنها این موضوع میماند که آیا درست است که مافوق شما این نامه را فرستاده است؟ به محتوای آن مینگرید. به کسی که آورده مینگرید. دلایلی وجود دارد که این نامه و نامه رسان را برای شما مورد قبول میگرداند. پس هر کسی که ادعای نبوت یا رسالت کرد نباید به او اسلام آوریم تا اینکه شرایط مورد نیاز برای تأیید او فراهم باشد.
دلایل ایمان به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:
1- مضمون رسالت:
دانشمندان دلایل ایمان به نبوت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را به چهار بخش تقسیم کردهاند:مورد اول: نخستین دلیل صحت ادعای رسول الله در پیامبر بودنش و نخستین دلیل بر صحت نبوت و رسالتش:
مضمون رسالت یعنی در مضمون آن تأمل کنید. هر کس اگر با عقل منصف به نبوت توحیدی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بنگرد اعم از بیان اصول عبادات، نظام معاملات و روش اخلاق و تناسب آن با منافع مردم و خوشبختی آنان در موارد مختلف زندگی دنیا و آخرتشان، میبیند که بدون هیچ تردیدی همهی اجزای آن متناسب با حقیقت است، بنابراین نصوص تعارضی ندارند و در اصول و فروع شریعت نقصی نیست. اگر چنین بنگرید و با دقت نگاه کنید و چنین شناختی به دست آورید بی شک تسلیم شده و اسلام میآورید که آنچه این شریعت بزرگ و قانون اساسی آورده است، منهج، مضمون، شیوه، محتوا و بندهای کتاب در سطح یک رسول است. بنابراین دین از سوی الله است. او آفرینندهی آسمانها و زمین است. همه بندهی او هستند. دینی که به برابری میان مردم میخواند دین الله است. باید تناسبی میان بزرگی آفریننده وعظمت شریعت وجود داشته باشد. باید عظمت شریعت را از عظمت خالق تشخیص داد. این دلیل بسیار بزرگی بر نبوت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است اگر در این دستوری میبود که خاص یک امت یا گروه یا قشر بود، این دین از سوی خداوند نمیبود؛ زیرا:
" الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيَالُ اللّهِ، وَأَحَبُّهُمْ إِلَيْهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِيَالهِ "
" همهی مردم افراد خانوادهی خدا هستند، از همگان به نزد او دوست داشتنیتر كسی است كه از همگان برای افراد خانوادهاش سودمندتر باشد"
چگونه؟ یک کیسه شکر بخرید، آن را جلوی مغازه بگذارید. مردی میآید تا از شما هزار لیره مثلا قرض بگیرد. این کیسه را به هزار لیره نسیه به او میدهید و به هشتصد لیره نقد از او میخرید.
کیسه هم چنان سر جای خودش است. این یک معاملهی صوری است. این حیلهی ربایی است. بنابراین فقها برای اینکه بهانهای نباشد این بیع را حرام کردهاند. این بیعی است که هدفش ربا است. آفرینندهی هستی چنین حیلههایی را بر نمیتابد. علمایی هستند که اصل چنین روشهایی را رد کردهاند؛ زیرا اینها حیلههای شرعی هستند که به خداوند نسبت داده نمیشوند. نکتهی قابل توجه اینکه در هر کنفرانس حقوقی سالیانه اگر دهها عالم بزرگ حقوقی در آن حضور یابند و قانونی وضع کنند پس از مدتی میبینید که به اصلاحیه نیازمند میشوند. مادهی فلان را با مادهی فلان اصلاح میکنند. پس از دو ماه یا بیشتر یک اصلاحیهی دیگر صادر میشود. این دست ساختهی انسان است. خداوند میفرماید:
﴿يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفاً ﴾
(خدا مىخواهد تا بارتان را سبك گرداند و [مىداند كه] انسان ناتوان آفريده شده است.)
نخستین دلیلی که بر درستی نبوت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تأکید دارد و رسالت او را تایید میکند این است که به محتوای رسالت او و در اوامر او بنگرید که به چه دستور داده است؟
دستور به چشم پوشی، راستگویی، امانت داری، حسن معاشرت، صلهی رحم و نیکی داده است و از چه چیزی نهی کرده است؟ از دروغ، فساد، فجور، بهتان، خیانت، نافرمانی والدین و ظلم نهی نموده است. این قانون الهی است. زیرا این دستورات و این نهی کردنها با عظمت خداوند عزوجل تناسب دارد. با هدف او تناسب دارد. نجاشی وقتی از سیدنا جعفر پرسید، سیدنا جعفر گفت: ای پادشاه! ما گروهی از اهل جاهلیت بودیم، بت میپرستیدیم و گوشت مردار میخوردیم و اعمال زشت مرتکب میشدیم و صلهی رحم به جا نمیآوردیم و در حق همسایگان بدی روا میداشتیم و قدرتمندان ما اموال ضعفا را میخوردند و این روش زندگی ما بود تا آنکه خداوند پیامبری از جنس خودمان به سوی ما فرستاد که از نظر نسب، صداقت و امانت داری و خویشتن داری در میان ما مشهور است. ما را به پرستش خداوند و یگانه دانستنش فرا میخواند. بنابراین محتوای رسالت این است. به او میگوید: ما را به راستگویی، امانت داری، صلهی رحم، حسن معاشرت با یکدیگر و پرهیز از محرمات و خون ریزی دستور میدهد. دین سراسر مکارم اخلاق است.
دلیل قرآنی بر صحت رسالت رسول الله:
آیا در متن قرآن چیزی مبنی بر تأیید این روش ایمان به رسول الله وجود دارد؟ اولین پارگراف این روش این است که بنگرید مضمون این رسالت چیست، قرآن جنبهی عقیدتی، قانونی، قانون شخصی دارد: ارتباط شوهر با زن، قانون طلاق، قانون ازدواج، جنبهی اجتماعی نیز دارد: ارتباط برادر با برادر، جنبهی نظم دهی به زندگی گروهی نیز دارد: خرید و فروش، رهن، قرض، امانت و جنبهی تربیتی، اقتصادی، بهداشتی و بین المللی نیز دارد. این قرآن را اگر با تأمل و تدبر بخوانید و به مقصود آن برسید خواهید دانست که چیزی که رسول الله از نزد خدا آورده است خداوند به مردم ندا داده است که به رسول او ایمان بیاورند و ازصداقت او با نگاه به حقی که از سوی خداوند آورده، مطمئن شوند:﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً ﴾
(اى مردم آن پيامبر [موعود] حقيقت را از سوى پروردگارتان براى شما آورده است پس ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است و اگر كافر شويد [بدانيد كه] آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست و خدا داناى حكيم است.)
﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً﴾
(هر چه از خوبيها به تو مى رسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مى رسد از خود توست و تو را به پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن خدا بس است.)
﴿وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا ﴾
(و گواه بودن خدا بس است.)
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافاً كَثِيراً﴾
(آيا در [معانى] قرآن نمىانديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مىيافتند)
دستور الهی به پیامبرش برای معرفی خود به مردم به عنوان پیامبری از سوی خداوند:
خداوند متعال ويژگی خردمندان را بیان کرده است که ایمان به پیامبر را در زمان دعوتشان به ایمان، آشکارا اعلام کردند و از زمانی که فهمیدند اصل رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم حقیقت دارد و شکی در آن نیست به ایمان روی آوردند. خداوند میفرماید:﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴾
(پروردگارا ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا مى خواند كه به پروردگار خود ايمان آوريد پس ايمان آورديم، پروردگارا گناهان ما را بيامرز و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمرهی نيكان بميران.)
﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾
(بگو اى مردم من پيامبر خدا به سوى همهی شما هستم همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست هيچ معبودى جز او نيست كه زنده مى كند و مىميراند پس به خدا و فرستادهی او كه پيامبر درسنخواندهاى است كه به خدا و كلمات او ايمان دارد بگرويد و او را پيروى كنيد اميد كه هدايت شويد)
دعوت اهل کتاب به ایمان به این رسالت:
خداوند متعال به پیامبرش محمد دستور میدهد اهل کتاب را به حق دعوت کند. اصل رسالت او و رسالت موسی و عیسی و سایر پیامبران علیهم الصلاه و السلام یکی است. خداوند میفرماید:﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴾
(بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم.)
او یک شخصیت غیرعادی همراه با کمال انسانی داشت:
دلیل دوم بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم رسول خدا است: با بررسی شخصیت رسول الله صلی الله علیه وسلم مشاهده مینماییم که شخصیت او عادی نیست. گاهی در مجلسی مینشینید و شخصی از نظر سخنوری، دیدگاه، سبک سخن و زبان بالاتر است. از فرهنگ او، وی را میشناسید. اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم را میدیدید حتما یک شخصیت غیر عادی میدیدید. بنابراین گفتهاند: محمد یاران خود را جادو کرد. یعنی باعث شگفتی آنان شده بود. زیرا شخصیتی متمایز بود. خداوند برای رسالت خود بهترین بندگان خود را بر میگزیند. خداوند میفرماید:﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴾
(به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.)
اما اگر یکی دیگر از شخصیتهای متمایز روی زمین را بررسی کنید خواهید دید علی رغم نبوغ وی از برخی از جنبههای شخصی نقص دارد. در گفتار، کردار یا اخلاق خود نقص دارد. ناگزیر یکی از جنبهها عالی و یکی ناقص است. کمال مطلق وجود ندارد. عصمت دیگر نیست. این انسان از سوی خداوند آماده نمیشود. شاید علم او شما را خوش آید اما اخلاق او را نپسندید و یا اخلاق او خوب باشد اما علم او شما را خوش نیاید. کسانی که در زندگی نبوغ دارند در یک جنبه نابغه و در جنبهی دیگر ناقص هستند. اما پیامبر صلی الله علیه وسلم کمال انسانی را در تمام ابعاد دارا بود و هر کس به چنین صفات والا و کمال انسانی متصف باشد ناگزیر باید پیامبر خداوند باشد.
گواهی تاریخ با توجه به اخلاق پیامبر و صفات او بر این که او پیامبر خدا است:
وحی در غار حراء بر پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل شد. آغاز وحی بود. با نزول وحی فشار سنگینی بر ایشان وارد شد. با دلی لرزان به سوی همسرش خدیجه بازگشت و میفرمود:مرا بپوشانید. مرا بپوشانید. او را پوشیدند تا این که لرزش او آرام گشت. خدیجه را از موضوع با خبر ساخت: من بر خودم ترسیدم. خدیجه گفت: هرگز، خداوند تو را هیچ گاه تنها میگذارد. تو صلهی رحم به جا میآوری، بارها را حمل میکنی، به ندار میدهی، مهمان نوازی میکنی و در سختیها. بلایای طبیعی یار و یاور مردم هستی.
شخصیت والای او با فضیلتها و ارزشها و خوی خود با شخصیت رسول الله متناسب است. خدیجه رضی الله عنها از خلال کمال صفات ایشان که میشناخت استدلال نمود که خداوند هرگز او را تنها نخواهد گذاشت.
سیدنا ابوبکر رضی الله عنه وقتی به اسلام دعوت شد، برای تأکید راستی نبوت ایشان صلی الله علیه وآله وسلم به دلایلی نیازی نداشت زیرا بسیار دربارهی ایشان میدانست. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پیش از وحی نبوت شخصیتی متمایز، بزرگوار، راستین، امانتدار، پاکدامن بود و خیر و خوبی را دوست میداشت. قلب او مهربان بود. اینها تمام صفاتی بود که برازندهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود. وقتی سیدنا رسول الله صلی الله علیه وسلم خالد بن ولید را به برخی از قبایل عرب فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت نماید گفتند ای خالد: محمد را برای ما وصف کن. گفت: او فرستادهی خدا است و فرستاده ارزشی دارد که فرستنده به او بخشیده است. وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر صفا ایستاد و قبایل مکه را ندا داد، ای بنی عبدالمطلب، ای بنی عبدمناف، ای بنی فلان، وقتی گرد آمدند فرمود:
" عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ ( وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ ) صَعِدَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى الصَّفَا فَجَعَلَ يُنَادِي يَا بَنِي فِهْرٍ يَا بَنِي عَدِيٍّ لِبُطُونِ قُرَيْشٍ حَتَّى اجْتَمَعُوا فَجَعَلَ الرَّجُلُ إِذَا لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَخْرُجَ أَرْسَلَ رَسُولا لِيَنْظُرَ مَا هُوَ فَجَاءَ أَبُو لَهَبٍ وَقُرَيْشٌ فَقَالَ أَرَأَيْتَكُمْ لَوْ أَخْبَرْتُكُمْ أَنَّ خَيْلا بِالْوَادِي تُرِيدُ أَنْ تُغِيرَ عَلَيْكُمْ أَكُنْتُمْ مُصَدِّقِيَّ قَالُوا نَعَمْ مَا جَرَّبْنَا عَلَيْكَ إِلا صِدْقًا قَالَ فَإِنِّي نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ"
((از ابن عباس روایت شده چون اين آيه «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (ای پيامبر! بستگان نزديكت را هشدار ده) نازل شد؛ رسول خدا صلی الله عليه وسلم به كوه صفا بالا رفتند سپس به فرياد بلند چنين ندا داد: ای بنی فهر، ای بنی عدی، و قبایل قریش را ندا داد تا اینکه پيرامون ايشان گرد آمدند. چون نمیتوانست آنان را ببیند کسی را فرستاد تا ببیند که ابولهب و قریش آمدهاند. آنگاه فرمود: آيا اگر به شما خبر بدهم كه سپاهی از سواران از كناره اين كوه بيرون ميآيند و بر شما ميتازند، آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟ همه گفتند: ما تا كنون از تو دروغی را تجربه نكردهايم (بلكه تو را به راستگويی ميشناسيم). فرمود: پس اينک من پيشاپيش عذابی سخت قرار دارم و شما را از افتادن در آن هشدار ميدهم.))
از ابن عباس روایت است که ابوسفیان به او گفته است: کاروانی از قریش نزد هرقل پادشاه روم فرستاده شد. آنان تاجرانی در شام بودند. نزد او رفتند. آنان را به مجلس خود فراخواند. بزرگان روم پیرامون او بودند. سپس آنان را فراخواند و مترجمی خواست. گفت: کدام یک از شما نزدیکتر است به کسی که فکر میکند پیامبر است؟ ابوسفیان گفت من از همه به او نزدیکتر هستم. گفت: او را نزدیک من بیاورید. او را به نزدیک آوردند و نزد او نشاندند. به مترجم خود گفت: به آنان بگو من از این مرد سؤالاتی میپرسم، اگر به من دروغ گفت او را تکذیب کنید. ابوسفیان گفت: اگر شرم نمیکردم حتماً دربارهاش دروغ میگفتم. سپس اولین پرسشی که دربارهی او ازمن پرسید گفت: نسب او در میان شما چگونه است؟ گفتم: او درمیان ما با اصل و نسب است. گفت: آیا کسی پیش از او چنین ادعایی کرده است؟ گفتم: خیر. گفت: آیا پدران او پادشاهی داشتهاند؟ گفتم: خیر. گفت: اشراف از او پیروی میکنند یا فقیران؟ گفتم: البته که فقرا. گفت: آیا بیشتر میشوند یا کمتر میشوند؟ گفتم: البته بیشتر میشوند. گفت: آیا کسی پس از ورود به دین او به دلیل نارضایتی از او برگشته است؟ گفتم: خیر. گفت: آیا پیش از آنکه ادعایش را مطرح کند او را به دروغ گویی متهم میکردید؟ گفتم: خیر. گفت: آیا خیانت میکند. گفتم: خیر... البته الآن در دوران آتش بس قرار داریم و نمیدانیم چه میکند... میخواست با این سخن سینهاش را پر از خشم کند. به او گفت: در نبود ما نمیدانیم چه میکند؟ گفت: آیا با او جنگیدید؟ گفت: آری. گفت: جنگ شما با او چگونه بوده است؟ گفتم: جنگ میان ما و او دست به دست میگردد. گاهی شکست میخوریم و گاهی پیروز میشویم. گفت: به چه دستورتان میدهد؟ گفتم: میگوید: خداوند یگانه را بپرستید و شرک نورزید و گفتههای پدرانتان را ترک کنید و ما را به نماز، زکات، راستگویی، پاکدامنی و صلهی رحم دستور میدهد. به مترجم گفت: به او بگو: از نسب او از شما پرسیدم: گفتید او با اصل و نسب است. پیامبران نیز از افراد با اصل و نسب برانگیخته میشوند. سپس پرسیدم: آیا کسی از شما چنین ادعایی کرده است؟ گفتی: خیر. گفتم: اگر کسی پیش از او چنین میگفت، میگفتم: او مردی است که خود را به سخنان فرد پیش از خود دلگرم میکند. سپس پرسیدم: آیا از پدران او کسی پادشاه بوده است؟ گفتی: خیر. گفتم: اگر یکی از پدران او پادشاه میبود میگفتم: مردی است که در پی میراث پدرش است. سپس گفتم: آیا پیش از ادعای نبوت او را به دروغ گویی متهم میکردید؟ گفتی: خیر. فهمیدم که او به مردم دروغ نمیگوید، پس به خدا هم دروغ نمیبندد. از تو پرسیدم: آیا اشراف از او پیروی میکنند یا فقرا؟ گفتی: فقرا از او پیروی میکنند. آنان معمولاً پیروان نبوتها هستند. از تو پرسیدم: كه پيروان او رو به افزايش هستند يا كاهش؟ گفتی كه روزبه روز زياد میشوند. پرسیدم: كسی كه به دين او گراييده است دوباره به خاطر ناپسند شمردن دينش، بازگشته است؟ جواب، منفی بود. يقيناً اصل ايمان چنين است وقتی كه نور آن دلها را فرا گیرد. سپس پرسیدم: عهد شكنی كرده است؟ جواب، منفی بود. آري، هيچ پيامبری عهد شكنی نمی كند. سپس پرسیدم: شما را به چه چيز فرا میخواند. گفتي: كه ما را به پرستش الله، فرا میخواند و از شرك و بت پرستي، باز میدارد و به نماز، راستگويي، درستكاری و پا كدامنی دعوت میدهد. ابوسفيان میگويد: در پايان گفتوگو، هرقل گفت: اگر آنچه را كه گفتي، حقيقت داشته باشد، روزی فرا میرسد كه همين جای پای مرا تصرف كند. در همان زمان نامهای را كه رسول الله - صلى الله عليه وسلم - به وسيلهی دحيه كلبی به حاكم بصری فرستاده بود و مخاطب آن هرقل بود، خواست و قرائت نمود. در آن نامه چنين نوشته شده بود: (بسم الله الرحمن الرحيم. از محمد رسول الله به هرقل بزرگ روم. سلام بر کسی که از هدایت پیروی کرد اما بعد... من تو را به دعوت اسلام فرا میخوانم. اسلام بیاور تا سالم بمانی و خداوند مزد تو را دو چندان به تو دهد، البته اگر رو گرداندی گناه اریسیان به گردن تو است. ای اهل کتاب به سوی کلمهای بیایید که میان ما و شما یکی است و عبارت است از این که فقط خدا را عبادت کنیم و شریکی برایش قائل نشویم و به غیر از خدا همدیگر را رب و پروردگار نگیریم، اگر نپذیرفتید بگو که شاهد باشید که ما مسلمان هستیم.)
ابوسفيان میگويد: پس از اينكه هرقل، نامه را قرائت كرد و سخنانش به پايان رسيد، شلوغ شد و همهمهای بپا گرديد و ما را از آنجا بيرون كردند. من خطاب به همراهانم گفتم: توجه كرديد دين ابن ابی كبشه (محمد) چنان پيشرفت كرده كه پادشاه زرد پوستان (روم) نيز از آن به وحشت افتاده است.
ابوسفيان میگويد: مطمئن شدم كه رسول الله - صلى الله عليه وسلم - بر هرقل غالب خواهد شد تا اينكه خداوند مرا مشرف به اسلام كرد. این داستان تأکید میکند که ایمان به رسول الله گاهی به خاطر اخلاق و از ويژگیهای والای او صورت میگیرد.
چکیدهی درس:
دو دلیل بزرگ بر رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وجود دارد. نخست مضمون رسالت او و دوم اخلاق او. مضمون رسالت او با آنچه خداوند نازل فرموده متناسب است و اخلاق کریمانهی او با فرستندهاش متناسب است و کافی است که خداوند در حق او فرموده است:﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴾
(و به راستى كه تو را خلق و خويى والاست.)