حالت سیاه
22-11-2024
Logo
سيره - فقه السيره پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم - درس (10-57) : نزول وحی وبعثت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم .
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستین وعده‌ی امانتدار. بار خدایا تنها آن چه به ما آموختی را می‌دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آن چه به ما آموختی بهرمند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره‌ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى‌كنند و با رحمت خود ما را از جمله ی بندگان صالح خود قرار بده.
و ما را از تاریکی‌های جهالت و توهم به نور معرفت و علم و از شهوات به سوی بهشت برین بیرون گردان.

چهل سالگی به چه معناست؟

با درس جدیدی از سلسله دروس فقه سیره‌ی نبوی در خدمت شما هستیم. موضوع امروز نزول وحی و بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است.

﴿أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ﴾
﴿مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد عبرت مى‏ گرفت و [آيا] براى شما هشداردهنده نيامد.﴾

( سوره فاطر: 37 )

امام قرطبی می‌گوید: «بیم دهنده یعنی سن چهل سالگی» بنابراین هر کس وارد چهل سالگی شود در حقیقت وارد بازارهای آخرت گشته است.

(( من أتت عليه أربعون سنة ولم يغلب خيره شره فليتجهز إلى النار))
(( کسی که به چهل سالگی رسیده باشد و خوبی‌هایش از بدی‌هایش کمتر باشد خود را برای آتش آماده سازد.))

[روایت ماثور]

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ﴾
﴿ مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد عبرت مى‏ گرفت و [آيا] براى شما هشداردهنده نيامد.﴾

( سوره فاطر: 37 )

خداوند رحمت کند آن که گفته:

تا به کی به لذت‌ها شوی مشغول وای که تویی زانچه فرستادی مسئول

تفاوت میان دو واژه‌ی میراث و وحی:

داستان آغاز وحی با نص صحیح از حدیث عروه بن زبیر ثابت شده است.
برخی گمان می‌کنند که اسلام یک میراث است. میراثی زمینی. اسلام وحی آسمانی است. و تفاوت بسیاری میان فرهنگ‌های بشری و وحی آسمانی که از سوی خداست، وجود دارد چنان که برتری سخن الهی بر سخنان بندگانش به سان برتری خود او بر بندگانش می‌باشد. بنابراین: میان وحی آسمانی که هیچ ناحقی از هیچ سو به آن راه ندارد و میان فرهنگ‌های زمینی تفاوتی چون میان آسمان و زمین است.
اگر گفتیم: وحی چیزی دیگر است این حقیقت محض است، هیچ شک و شبهه‌ای در آن نیست، تغییری نمی‌کند، تبدیل نمی‌شود و کم و زیاد هم نمی‌گردد به همین دلیل کسانی که سخن از تجدید خطاب دینی می‌گویند در حقیقت قصد ریشه کن کردن خطاب دینی یا تغییر موضوع آن را دارند زیرا هیچ تعریف جامع و مانعی برای تجدید خطاب دینی وجود ندارد مگر تمام آن چه به دین مربوط است اما از دین نیست را از آن بگیریم. دین توفیقی است.
به همین دلیل علماء گفته‌اند: اصل در عبادات و عقاید اسلامی ممنوعیت است و هیچ عبادتی بدون دلیل قطعی الثبوت تشریع نمی‌شود اما اصل در امور دنیوی اباحت است و تنها چیزهایی حرام است که دلیل قطعی و ثابت بر آن ارائه شود. 

آغاز نزول وحی بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم:

حدیث صحیحی که عروه از عائشه نقل می‌کند این است که گفت:

(( أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّادِقَةُ فِي النَّوْمِ، فَكَانَ لَا يَرَى رُؤْيَا إِلَّا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ))
((نزول وحی بر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به وسيله خواب‌ها و رؤياهای راستين، شروع شد. و آن چه را که رسول الله ص در عالم رؤيا می‌ديد، مانند روشنی صبح، تحقق پيدا می‌کرد.))

[به روایت بخاری از عائشه در صحیح]

به همین دلیل از ابن عباس روایت ست که گفت: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پرده را کنار می‌زدند درحالی که مردم پشت سر ابوبکر صف کشیده بودند و می‌فرمود:

(( أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَمْ يَبْقَ مِنْ مُبَشِّرَاتِ النُّبُوَّةِ إِلَّا الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ يَرَاهَا الْمُسْلِمُ، أَوْ تُرَى لَهُ))
((ای مردم! از مژده‌های نبوت بجز خواب خوبی که مسلمان می‌بیند یا به او نشان داده می‌شود چیزی باقی نمانده است.))

[مسلم از ابن عباس در صحيح]

گاهی مژده و گاهی جلب توجه است. خواب، راهی بدون واسطه میان بنده و خدایش می‌باشد و ایشان صلی الله علیه وآله وسلم پیش از نزول وحی خواب‌های خوبی می‌دید که چون صبح روشن اتفاق می‌افتاد. چه بسا خواب‌های صادق از لطف کرم خداوند نسبت به بنده‌اش باشد.

((وَكَانَ يَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ، فَيَتَحَنَّثُ فِيهِ ( أي يتعبد) اللَّيَالِيَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ, قَبْلَ أَنْ يَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ، وَيَتَزَوَّدُ لِذَلِكَ، ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى خَدِيجَةَ فَيَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا))
((او در غار حراء خلوت می‌کرد. و چندین شبانه روز بدون این كه به خانه بیاید، در آن جا عبادت می‌كرد و هنگامی كه توشه‌اش تمام می‌شد، به خانه می‌رفت و توشه بر می‌داشت. سپس نزد خدیحه می‌رفت و برای مدنتی مشابه توشه بر می‌داشت.))

[به روایت بخاری از عائشة در صحيح]

گاهی انسان با یک لحظه تفکر تا ابد خوشبخت می‌شود، خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾
﴿ مسلما در آفرينش آسمان‌ها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه‏ هايى [قانع كننده] است * همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند و در آفرينش آسمان‌ها و زمين مى‏‌انديشند .﴾

( سوره آل عمران:190 ـ 191 )

بنابراین ایشان صلی الله علیه وآله وسلم در غار حراء شب‌هایی را به تفکر می‌پرداخته است و هر مؤمنی باید روزانه برخی از اوقات خود را برای تفکر در آفرینش آسمان‌ها و زمین اختصاص دهد.

اصل شناخت دین شناخت امر کننده است:

اگر در قرآن کریم آیه‌ی امری ببینید این آیه چه چیزی را اقتضا می‌کند؟ این که فرمانبردار باشید و اگر در قرآن کریم آیه‌ای نهی کرده باشد اقتضای آن چیست؟
یعنی خودداری کنید، اگر در قرآن صحنه‌ای از صحنه‌های روز قیامت وجود داشته باشد؛ چه چیی را اقتضا می‌کند ؟ این که به گردآوری مقدمات ورود به بهشت بشتابید و از عوامل ورود به آتش دوری کنید. اگر داستان‌های پیشینیان آمده است، فلسفه‌اش چیست؟ این است که پند و اندرز بگیرید و از عواملی که آنان را هلاک کرده دوری کنید. و اگر در قرآن کریم 1300 آیه در باره‌ی هستی آمده است به چه معناست؟ به این معناست که در این نشانه‌ها بیندیشید و این آیات در حقیقت روش شناخت خداوند را ارائه می‌دهد.
برخی از دانشمندان گفته‌اند: «کسی که آغاز سختی نداشته باشد پایان خوشی نخواهد داشت» وقتی در میان آیات الهی که بیانگر بزرگی اوست؛ در حقیقت خدا را می شناسید و شناخت خدا اصل دین است. تفرقه‌ای که در جهان اسلام شاهد آن هستیم به خاطر جهل مسلمانان نسبت به احکام فقهی نیست بلکه به سبب جهل مسلمین به ذات الهی و عدم شناخت آنان نسبت به او می‌باشد. اگر امر کننده را شناختید و سپس فرمان مورد نظر را دانستید در این صورت غرق اطاعت از فرمان دهنده خواهید شد. اما اگر دستور را شناختید اما دستور دهنده را نشناختید در گریختن از دستور تفنن به خرج خواهید داد. 

مؤمن چگونه در این دنیا راهش را می‌پیماید؟

سیدنا نعیم ابن مسعود رهبر قبیله‌ی غطفان به مدینه آمد تا با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در غزوه‌ی خندق بجنگد در حالی که در خیمه‌اش بود بیخواب شده بود؛ با خود گفت: ای نعیم. چه چیز تو را به مدینه کشانده است؟ تا با این مرد نیک بجنگی؟ چه کاری کرده است؟ پرده دری کرده است؟ آبرو ریزی کرده است؟ اموال را به غارت برده است؟ خونی را به ناحق ریخته است؟ عقلت کجا رفته ای نعیم؟ من از همه‌ی شما خواهش می‌کنم گاهی با خود خلوت کنید؟ بیندیشید که من کیستم؟ هدفم در زندگی چیست؟ پس از مرگ چه خواهد شد؟ برای آخرت چه آماده کرده‌ام؟ در اعمال خود ریزبین باشید. در شغل خود بنگرید. در درآمدهای خود تفکر کنید. در صدقه دادن خود بیندیشید. در روش تربیت فرزندانتان فکر کنید. آیا شغل شما خداوند را خشنود می‌سازد یا خیر؟ نباید دنیا تو را به سمت خود بکشد. خداوند با توصیف بندگان مؤمن خود می‌فرماید:

﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً﴾
﴿و بندگان خداى رحمان كسانى‏‌اند كه روى زمين به نرمى گام بر مى‌دارند.﴾

( سوره فرقان: 63 )

معنای نرمی چیست؟ روایت نشده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با نرمی راه رفته باشد. وقتی راه می‌رفت گویی از کوهی پایین می‌آید. سیده عائشه می‌گفت: «خداوند عمر را بیامرزد از او پارسا‌تر ندیدم و چون راه می‌رفت شتاب داشت و چون غذا می‌داد سیر می‌کرد و چون می‌زد ضربه‌اش دردناک بود».

بنابراین معنای این سخن خداوند چیست:

﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً﴾
﴿و بندگان خداى رحمان كسانى‏‌اند كه روى زمين به نرمى گام بر مى‌دارند.﴾

( سوره فرقان: 63 )

یعنی با آرامش فکری راه می‌رفت. نمی‌گذاشت دنیا او را به خود مشغول سازد. نمی‌گذاشت دنیا هدفش را از یادش ببرد. به مصائب اجازه نمی‌داد او را به ناامیدی بکشانند. آگاه و با بینش و خوش بین بود.

 

اولین مرحله‌ای که وحی به صورت مادی و مرئی بر پیامبر نازل شد:

برادران:

((وَكَانَ يَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ، فَيَتَحَنَّثُ فِيهِ ( أي يتعبد) اللَّيَالِيَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ, قَبْلَ أَنْ يَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ، وَيَتَزَوَّدُ لِذَلِكَ، ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى خَدِيجَةَ، فَيَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا، حَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ، وَهُوَ فِي غَارِ حِرَاءٍ، فَجَاءَهُ الْمَلَكُ، فَقَالَ: اقْرَأْ، قَالَ: مَا أَنَا بِقَارِئٍ، قَالَ: فَأَخَذَنِي، فَغَطَّنِي- معنى غطني أي عصرني، لئلا يتوهم متوهم أن الوحي منام، تأمل، حلم، لا، الوحي شيء مادي ـ حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ، ثُمَّ أَرْسَلَنِي، فَقَالَ: اقْرَأْ، قُلْتُ: مَا أَنَا بِقَارِئٍ، فَأَخَذَنِي، فَغَطَّنِي ـ أي عصرني ـ الثَّانِيَةَ، حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ـ أي التعب والإعياء ـ ثُمَّ أَرْسَلَنِي، فَقَالَ: اقْرَأْ فَقُلْتُ: مَا أَنَا بِقَارِئٍ، فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّالِثَةَ - جاء الوحي على شكل مادي ـ ثُمَّ أَرْسَلَنِي، فَقَال :
((و در غار حراء گوشه‏نشین شد. و چندین شبانه روز بدون این كه به خانه بیاید، در آن جا عبادت می‌كرد و هنگامی كه توشه‌اش تمام می‌شد، به خانه می‌رفت و توشه بر می‌داشت. خدیجه توشه او را آماده می‌كرد. در یكی از روزها كه در غار حراء مشغول عبادت پروردگارش بود، فرشته‌ای نزد او آمد و خطاب به وی گفت: بخوان. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «من خواندن نمی‌دانم». رسول الله می‌فرماید: فرشته مرا در بغل گرفت و تا جایی كه تحمل داشتم، فشرد و بعد مرا رها كرد و گفت: بخوان. گفتم: «خواندن نمی‌دانم». فرشته برای بار دوم مرا در بغل گرفت و به اندازه‌ای فشرد كه بیش از حد توان من بود. بعد مرا رها كرد و گفت: بخوان. گفتم: «خواندن نمی‌دانم». رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید: برای بار سوم مرا در بغل گرفت، فشرد و رها كرد و گفت:

﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾

﴿ بخوان بنام پروردگارت* او كه انسان را از خون بسته آفرید* بخوان و پروردگار تو كريمترين [كريمان] است* همان كس كه به وسيله قلم آموخت* آن چه را كه انسان نمى‏ دانست [بتدريج به او] آموخت.﴾

( سوره علق: 1-5)

فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَرْجُفُ فُؤَادُهُ، فَدَخَلَ عَلَى خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، فَقَالَ: زَمِّلُونِي، زَمِّلُونِي ـ أي دثروني، ضعوا علي الدثارـ فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ))
بعد از آن، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در حالی كه قلبش می‌لرزید نزد خدیجه رفت و گفت: «مرا بپوشانید، مرا بپوشانید». حاضرین رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را پوشانیدند تا این كه ترس و وحشتش برطرف شد.))

[به روایت بخاری از عائشه در صحيح]

خداوند فرموده است:

﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾
﴿و از نشانه‏‌هاى [قدرت] اوست آفرينش آسمان‌ها و زمين.﴾

( سوره شورى: 29 )

﴿وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴾
﴿و از نشانه‏‌هاى [حضور] او شب و روز و خورشيد و ماه است.﴾

( سوره فصلت: 37 )

﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾

﴿و از نشانه‏‌هاى او اين كه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدان‌ها آرام گيريد و ميانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در اين [نعمت] براى مردمى كه مى‏انديشند قطعا نشانه‏هايى است.﴾

( سوره روم: 21)

بزرگترین بزرگان روی زمین، اشرف فرزندان آدم، دوست خداوند آفریدگار هستی، دچار ترس شد. چه کس او را آرام نمود. همسرش. آیا این نقش مهم را تا کنون مد نظر قرار داده‌اید. به همین دلیل تکیه گاه درونی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خدیجه بود. سالی که وفات نمود را عام الحزن نامیدند.

(( حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ، فَقَالَ لِخَدِيجَةَ، وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ: لَقَدْ خَشِيتُ عَلَى نَفْسِي، فَقَالَتْ خَدِيجَةُ: كَلَّا ))
((تا این كه ترس و وحشتش برطرف شد. سپس، ماجرا را برای خدیجه بازگو نمود و فرمود: «من نسبت به جان خود، احساس خطر می‌كنم». خدیجه گفت: هرگز.))

[به روایت بخاری از عائشه در صحيح]

نه وحی نبوده و نه حدیث شریف و نه احکامی وجود داشته است. این همسر بزرگوار از روی فطرت این گونه به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌گوید:

((خداوند هرگز تو را ضایع و نابود نخواهد كرد، زیرا شما پای بند صله رحم هستی، مستمندان را كمک می‌كنی، از مهمانان پذیرایی می‌نمایی و در راه حق، مشكلات را تحمل می‌كنی.))

[به روایت لبخاری از عائشه در صحيح]

ای مسلمان اگر آن طور که خدا ورسولش می‌خواهند باشی هرگز خداوند تو را خوار نمی‌کند:

در آن چه می‌گویم دقت کنید: ای جوان تا زمانی که درست و استوار باشی؛ تا زمانی که چشم پوشی کنی، راستگو باشی، امانت دار باشی، به پدر ومادر نیکی کنی، این مژده برای توست. این مژده یک قانون است. به خدا سوگند خداوند تو را خوار نخواهد ساخت در هیچ زمان و هیچ مکان و هیچ سرزمینی و در هیچ شرایطی و راست گفته است آن که سروده:

با خدا باش تا همه دم او را ببینی ترک همه کن و از طمع بپرهیز همی
گرت خداوند دهد کیست که مانع شود ور ببندد کیست که به دادن ساطع شود

 

ارزش زن آگاه در بنای کانون گرم زندگی:

وقتی انسان ازدواج می‌کند و همسر خویش را به روش دلخواه بر می‌گزیند و به این اکتفا می کند که تنها دیدگانش را از محاسن همسرش آکنده سازد، اما زن با از نظر فکری همسطح او نباشد؛ این ازدواج موفق نخواهد بود. به زودی دو طرف از یکدیگر خسته خواهند شد. اگر همسر اندکی علم داشته باشد میان او و شوهرش تفاهم فکری و همدلی ایجاد می‌شود و این ازدواج موفقی خواهد بود. شما از همسری خوشنود می‌شوید که در اندوه و غم‌هایتان با شما شریک باشد و در اصول و ارزش‌هایتان و در آرمان‌هایتان با شما سهیم باشد. بنابراین دانش و یادگیری دختران اهمیت می‌یابد؛ چراکه اگر یک جوان را آموزش بدهید یک نفر را آموزش داده‌اید واگر یک دختر را آموزش دهید یک خانواده‌ی کامل را آموزش داده‌اید.
سیده خدیجه بزرگترین دلیل بر این است که تکیه گاه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود بلکه گویاترین کاری که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هنگام فتح مکه انجام داد این بود که بزرگان قریش او را به خانه‌ای در نزد خود فراخواندند اما ایشان فرمود: برای من خیمه ای در کنار قبر خدیجه بر پا کنید و پرچم پیروزی را در کنار قبر او بر زمین فرو نمود تا اهل زمین بدانند که زنی که در قبر خوابیده شریک این پیروزی او است. این زندگی زناشویی ممتاز و خوشبختانه است. این که همسرتان به آرمان‌هایتان نزدیک و در دردهایتان سهیم و با تو هم هدف باشد، مهم است. 

معانی مهمی که می‌توان از حدیث ورقه بن نوفل برداشت نمود:

(( فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حَتَّى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى ابْنَ عَمِّ خَدِيجَةَ، وَكَانَ امْرَأً قَدْ تَنَصَّرَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، وَكَانَ يَكْتُبُ الْكِتَابَ الْعِبْرَانِيَّ، فَيَكْتُبُ مِنْ الْإِنْجِيلِ بِالْعِبْرَانِيَّةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكْتُبَ، وَكَانَ شَيْخًا كَبِيرًا قَدْ عَمِيَ، فَقَالَتْ لَهُ خَدِيجَةُ: يَا ابْنَ عَمِّ، اسْمَعْ مِنْ ابْنِ أَخِيكَ، فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ: يَا ابْنَ أَخِي، مَاذَا تَرَى؟ فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَبَرَ مَا رَأَى، فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ: هَذَا النَّامُوسُ الَّذِي نَزَّلَ اللَّهُ عَلَى مُوسَى، يَا لَيْتَنِي فِيهَا جَذَعًا لَيْتَنِي أَكُونُ حَيًّا إِذْ يُخْرِجُكَ قَوْمُكَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَوَ مُخْرِجِيَّ هُمْ؟ قَالَ: نَعَمْ، لَمْ يَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمِثْلِ مَا جِئْتَ بِهِ إِلَّا عُودِيَ، وَإِنْ يُدْرِكْنِي يَوْمُكَ أَنْصُرْكَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا ))
((بعد از آن، خدیجه او را نزد پسر عموی خود، ورقه بن نوفل برد. ورقه مردی مسیحی بود، انجیل را به لغت عبری می‌نوشت. او بزرگسال و نابینا شده بود. خدیجه به وی گفت: ای پسر عمو! از برادرزاده‌ات (محمد) بشنو كه چه می‌گوید. ورقه خطاب به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم گفت: ای برادر زاده! بگو چه دیده‌ای؟ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آن چه را كه دیده بود شرح داد. ورقه بن نوفل گفت: این همان فرشته‌ای است كه خداوند بر موسی فرو فرستاد. ای كاش! روزی كه قومت تو را از شهر بیرون می‌كنند، من زنده و جوان می‌بودم. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «مگر آنان مرا از شهرم بیرون می‏كنند»؟ ورقه گفت: آری. پیامی را كه توآورده‌ای، هیچ پیامبری نیاورده است مگر این كه با او دشمنی كرده و او را از شهر اخراج كرده‌اند. اگر من تا آن زمان، زنده بمانم، با تمام وجود، تو را كمک خواهم كرد.))

[به روایت لبخاری از عائشه در صحيح]

این بدان معناست که نبرد حق و باطل ازلی و ابدی است. از همان آغاز خلقت آدم تا روز قیامت ادامه خواهد داشت تا خداوند مؤمنان را بیازماید و اگر این نبرد نبود بهشتی هم وجود نداشت آیا خداوند نمی‌توانست کفار را در قاره‌ای و مؤمنان را در قاره ای دیگر بیافریند؟ آیا خداوند نمی‌توانست کاری کند که هیچ یک از جنگ‌های بدر و احد و خندق و فتح مکه نباشد و همه‌ی مؤمنان مؤمن می‌شدند وسالم می‌ماندند؟ در این صورت بهشتی هم نبود. خداوند فرموده:

﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا﴾
﴿آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى ‏شويد و حال آن كه هنوز مانند آن چه بر [سر] پيشينيان شما آمد بر [سر] شما نيامده است آنان دچار سختى و زيان شدند و به [هول و] تكان درآمدند.﴾

( سوره بقره: 214 )

﴿إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا * هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِيداً ﴾
﴿ هنگامى كه از بالاى [سر] شما و از زير [پاى] شما آمدند و آن گاه كه چشم‌ها خيره شد و جان‌ها به گلوگاه‌ها رسيد و به خدا گمان‌هايى [نابجا] مى‏برديد * آنجا [بود كه] مؤمنان در آزمايش قرار گرفتند و سخت تكان خوردند.﴾

( سوره احزاب: 10-11)

به همین دلیل وقتی سختی‌ها و رنج‌ها حادث می‌شود؛ پس از آن راحتی وآسایش می‌آید. وقتی دشواری‌ها می‌آید پس از آن شتاب به سوی خداست.

سختی‌ها وفشارها مردها را می‌سازد و قهرمانان و پهلوانان را به بار می‌آورد و ممکن است باعث ورود به بهشت شود. دنیا محل پاداش نیست بلکه محل آزمایش است. نام خداوند یعنی عدل در دنیا اندکی محقق می‌شود و در روز قیامت به کلی محقق خواهد شد:

﴿يَبدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ﴾
﴿آفرينش را آغاز كند و سپس آن را بر می‌گرداند.﴾

( سوره يونس: 34 )

﴿لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى﴾
﴿تا هر كسى به [موجب] آن چه مى‏كوشد جزا يابد.﴾

( سوره طه: 15 )

شجاعت این نیست که تسلیم مصیبت شوید بلکه این است که نسبت به هر مصیبتی موضع مناسب آن را اتخاذ کنید.

دلایلی از قرآن بر این که وحی حقیقتی خارج از کیان پیامبر و به دست خودش نبوده است:

1- در دروه‌ی قطع شدن وحی بر پیامبر در اولین بار بر ایشان نازل می‌شود:

طولی نکشید که ورقه دار فانی را وداع گفت و وحی برای مدتی قطع شد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به خاطر درگذشت او به شدت اندوهگین شد اما جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمده و به ایشان گفت: ای محمد تو واقعا پیامبر خداوند هستی. جبرئیل گاه گاهی نزد پیامبر می‌آمد زیرا از زمانی که وحی قطع شد ایشان صلی الله علیه وآله وسلم احساس دردمندی می‌نمود و دلیل آن هم این آیات است:

﴿وَالضُّحَى * وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى * مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى﴾
﴿سوگند به روشنايى روز* سوگند به شب چون آرام گيرد* [كه] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است.﴾

( سوره ضحى: 1-3)


﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً﴾
﴿كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد.﴾

( سورة مريم: 96)

بزرگترین عطا و بخشش آن است که رابطه‌ی مودت و دوستی با خدا داشته باشی، خدای تعالی می فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا﴾
﴿كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد.﴾

( سوره مريم: 96)

وقتی وحی نازل شد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در والاترین حد خشنودی قرار گرفت اما در دوره‌ی طولانی مدتی که وحی قطع شد حکمت چه بود؟ حکمت این بود که بگوید وحی در اختیار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نبود که هرگاه بخواهد نازل شود و هر گاه بخواهد نازل نشود بلکه وحی بیرون از ذات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود.

2- حادثه‌ی افک:

روشن‌ترین دلیل در زمانی که سیده عائشه مورد تهمت واقع گردید و در بدترین و خطرناکترین موقعیت ممکن برای یک زن جوان از نظر آبرو، شرف، پاکی، و پاکدامنی قرار گرفت. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز دلیلی برای اثبات بی گناهی‌اش نداشت و دلیلی برای رد این موضوع هم نداشت، بسیار اندوهگین شد و این شایعه به شدت بر سر زبان‌ها می‌چرخید و مردم در مدینه بهت زده شده بودند، داستان در شهر پیچیده بود. بانوی اول و بهترین همسر متهم به ناپاکدامنی شده است؟ خداوند فرمود:

﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَكُمْ ﴾
﴿در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دسته‏‌اى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد.﴾

( سوره نور:11 )

ممنؤان آزمایش شدند. مؤمنان راستگو بودند و نسبت به همسر پیامبرشان خوشبین و گفتند:

﴿هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ﴾
﴿اين بهتانى بزرگ است.﴾

( سوره نور: 16 )

در حالی که منافقان داستان افک را بر سر زبان داشتند و از آن شادمان شدند و گفتند چرا بیش از چهل روز در پاکی‌اش وحی نازل نشد؟ اگر وحی در دستان پیامبر بود یک دقیقه پس از این حادثه نازل می‌شد و این دلیل بسیار قوی بر عدم اختیار پیامبر نسبت به وحی است. وحی تماما از منبعی دیگر و جدا از پیامبر است. دین ما دین وحی است. دین ما میراث و فرهنگ
نیست بلکه دین ما وحی است.

مسئولیت پیامبر نسبت به امتش:

روایت شده که سیده خدیجه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را پس از آن مصیبت به لختی استراحت دعوت نمود و سخنی گفت که هر وقت یادم می‌آید به خود می‌لرزم: وقت خواب گذشته است ای خدیجه.
آیا غم و اندوه مسلمانان را تحمل می‌کنید؟ آیا سختی‌هایشان را تحمل می‌کنید؟ آیا به راحتی آنان اندیشیده‌اید؟ کسی که فقط برای خود زندگی کند نزد خداوند ارزشی ندارد. آیا روزی به حل مشکل افراد پیرامون خود فکر کرده‌اید؟ به حل مشکلات جوانان اندیشیده‌اید. به فکر ازدواج دو جوان بوده‌اید. یک کمک اندک و یا تقبل درمان یک بیمار را انجام داده‌اید. آیا نسبت به خیری که به مسلمانان رسیده احساس شادمانی کرده‌اید؟ آیا از مصیبت مسلمانان شما را اندوه فرا گرفته است؟ یا به هیچ وجه به فکر این مسائل نبوده‌اید؟ پیامبر فرمود:

((لو تعلمون ما أعلم لبكيتم كثيرا، ولضحكتم قليلا))
((اگر آن چه من می‌دانم می‌دانستید بسیار گریه می‌کردید و کم می‌خندیدید.))

[ به روایت طبرانی در الكبير از ابودرداء ]

زیرا ایشان اندوه انسانیت را در سینه داشت. هر چه دایره‌ی احساس مسئولیتتان بیشتر و وسیعتر شود مقام شما نزد خداوند بالاتر می‌رود، او تعالی می‌فرماید:

﴿طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى﴾
﴿طه* قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى.﴾

( سوره طه: 1-2)

این سختی و رنج مقدسی است. خداوند می‌فرماید:

﴿إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَى﴾
﴿جز اين كه براى هر كه مى‏ترسد پندى باشد.﴾

( سوره طه: 3)

مرحله‌ی دوم وحی پس از دوره‌ی قطع نزول وحی:

آغاز وحی بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با آیه‌ی اول سوره‌ی علق بود.

﴿اِقْرَأْ ﴾

نقطه‌ی تحویل در تاریخ بشریت که آنان را از راه گمراهی و تاریکی به راه هدایت و نور و راه راست الهی و منجر به نجات در دنیا و آخرت رهنمون شد.
برادران، پیامبر علیه الصلاة والسلام می‌فرماید:

(( بينَمَا أَنَا أَمْشِي سَمِعْتُ صَوْتاً مِنَ السّمَاءِ، فَرَفعْتُ رَأْسِي فإذَا المَلَكُ الّذِي جَاءَنِي بِحراءٍ جَالِسٌ عَلَى كُرْسِيّ بَيْنَ السّمَاءِ وَالأَرْضِ، فَجَثِثْتُ مِنْهُ رُعْباً، فَرَجَعْتُ، فَقُلْتُ: زَمّلُونِي، زَمّلُونِي، فَدَثّرُوني))
((در اثنایی که در مسیر راه می‌رفتم، صدایی به گوشم رسید، سرم را بلند كردم، دیدم همان فرشته‌ای است كه در غار حرا نزد من آمده بود. او روی كرسی‌ای كه میان زمین و آسمان قرار داشت، نشسته بود. با دیدن آن صحنه، دچار ترس شدم. به خانه برگشتم و گفتم: چادری روی من بیندازید، آنان مرا پوشاندند.))

[به روایت بخاری از جابر بن عبد الله در صحيح]

آنگاه این آیات از طرف پروردگار نازل شد:

﴿يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾
﴿ای كسی كه بر خود چادر پیچیده‌ایی! برخیز و (مردم را از معصیت خدا)، برحذردار و بزرگی و كبریایی پروردگارت را بیان كن و لباس‌هایت را پاكیزه نگاهدار. پلیدی‌ها و بت‌ها را رها كن.﴾

( سوره مدثر: 1-5)

به خدیجه گفت: وقت خواب گذشته است ای خدیجه. ثابت شده که اولین بار در روز دوشنبه وحی بر ایشان نازل شده است و چنان که به نظر می‌رشد در ماه رمضان نیز اتفاق حاصل شده است: خداوند فرموده است:

﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ ﴾
﴿ماه رمضان [همان ماه] است كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است [كتابى ] كه مردم را راهبر و [متضمن] دلايل آشكار هدايت و [ميزان] تشخيص حق از باطل است.﴾

( سوره بقره: 185)

وحی بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مانند وحی بر سایر پیامبران الهی بوده است. خداوند فرموده است:

﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُوراً﴾
﴿ما همچنان كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى كرديم به تو [نيز] وحى كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم و به داوود زبور بخشيديم.﴾

( سوره نساء: 163 )

مسئولیت مسلمان نسبت به نزدیکان و پناهندگان به او:

نزدیکانتان يک ويژگی دارند و آن این است که میان شما و آنان هیچ مانع وفاصله ای وجود ندارد. آیا حین راه رفتن در خیابان می‌توانید دست کسی را بگیرید و به او بگویید با من بیا مسجد؟ خیر، اما برادر یا برادرزاده و پس عمو و پسر خاله و دوست و همکار و همسایه‌تان را می‌توانید به خود ببرید، خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾
﴿و خويشان نزديكت را هشدار ده.﴾

( سوره شعراء: 214)

باید نزدیکان پیرامون خود را که میانتان فاصله‌ای نیست و از شما حساب می‌برند را غنیمت بدانید و از این فرصت استفاده کنید به همین دلیل:

﴿قُمْ فَأَنْذِرْ، وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ﴾
﴿برخيز و بترسان * و پروردگار خود را بزرگ دار.﴾

( سوره مدثر:2-3)

عظمت خداوند را به آنان بشناسانید و آنان را به سوی خدا دعوت کنید و تکالیف دینی‌شان را به آنان یادآوری وآموزش دهید.
این سخنان را بشنوید: اگر کسی در طاعت مخلوق معصیت خالق را بکند اگر هزار بار الله اکبر را با زبان تکرار کرده باشد گویا یک بار هم نگفته است. کسی که به مسلمانان خیانت کند و نماز بخواند و بگوید: الله اکبر او دروغ می‌گوید؛ زیرا او می‌داند چه خیانت‌هایی که به مسلمان کرده است به همین دلیل باید این الله اکبر به واقعیت تبدیل شود و به سکوی عمل برسد و گرنه سخنان و شعارهای مسلمانان شعارهای توخالی بیش نخواهد بود. بی معناست که بگویی: خدا بزرگتر است وقتی همه چیز نزد تو از او بزرگتر است.

ويژگی‌های وحی از گفته‌های پیامبر:

اکنون برخی از ويژگی‌های وحی را برایتان بیان می‌کنیم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هنگام نزول وحی به شدت رنج می‌برد. در روز بسیار سرد عرق از پیشانی‌اش سرازیر می‌شد. چهره‌اش دگرگون می‌گشت. نشانه‌های خستگی شدید در او پیدا بود. و تن ایشان داغ می‌شد. زید بن ثابت می‌گوید: ران رسول الله به ران من چسبیده بود که وحی بر ایشان نازل گردید و آن قدر احساس سنگینی کردم که نگران بودم شاید ران من آسیب ببیند. ذهن خویش را برای حفظ قرآن بسیار متمرکز می‌کرد و از شدت توجه به آن، همیشه بر سر زبان و بر لبانش جاری بود. تا این سخن پروردگار نازل گشت:

﴿لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ﴾
﴿زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حركت مده * چرا كه جمع ‏كردن و خواندن آن بر عهده ماست * پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروى كن * سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست.﴾

( سوره قيامه: 16-19)

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر تبلیغ قرآن حرص فراوان داشت و همین امر او را به تعجیل در آموزش قرآن و اشتیاق به آن وا می‌داشت. و این آیه نشانگر این امر است:

﴿وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً﴾
﴿در [خواندن] قرآن پيش از آن كه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاى.﴾

( سوره طه: 114)

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خودش بیان می‌دارد که چگونه وحی نازل می‌شده است:

((أَحْيَانا يَأْتِينِي فِي مِثْلِ صَلْصَلَةِ الْجَرَسِ))
((گاهی مانند صدای زنگ (یعنی بصورت زمزمه) نازل می‌شود.))

[به روایت بخاری ومسلم از عائشه در صحيح]

صلصله یعنی صدای به هم خوردن دو آهن.

((وَهُوَ أَشَدّهُ عَلَي، فَيَفْصِمُ عَنّي، وَقَدْ وَعَيْتُ مَا قَالَ، وَأَحْيَانا يَتَمَثّلُ لِيَ الْمَلَكُ رَجُلاً فَيُكَلّمُنِي فَأَعِي مَا يَقُول))
((این، سخت‌ترین نوع آنست. و پس از فراگرفتن وحی، این كیفیت، خاتمه پیدا می‌كند. گاهی هم فرشته وحی، بصورت انسان می‏آید و با من سخن می‌گوید و من گفته‌هایش را حفظ می‌كنم.))

[به روایت بخاری و مسلم از عائشه در صحيح]

چنان که از احادیث صحیح بر می‌آید وحی در بیداری بر ایشان نازل می‌شده است. نزول وحی 23 سال طول کشید که 13 سال از آن در مکه گذشته بود و این را همه می‌دانند و ده سال دیگر در مدینه گذشته است و این امر متفق علیه می‌باشد.

تفسير پدیده ی وحی:

پدیده ی وحی معجزه‌ای خارق العاده در قوانین طبیعی است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به واسطه‌ی جبرئیل آن را فرا می‌گرفته است و در نتیجه فاصله‌ای میان پدیده‌ی وحی با الهام و با تأمل باطنی و نه با احساس درونی وجود ندارد بلکه وحی بیرون از ذات محمدی دریافت شده توسط او بوده است و هیچ تأثیری در ساخت و معنای آن نداشته است.
قرآن کریم وحی منزل و تلاوت شده است و در وظیفه‌ی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منحصر به دریافت وحی و حفظ آن و تبلیغ آن می‌شود اما بیان و تفسیر آن به روش و الفاظ خودش توسط پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم انجام می‌شده است که احادیث به جا مانده نشانگر این امر می‌باشد که اسلوبی کاملا متفاوت با قرآن کریم دارد، خداوند می‌فرماید:

﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ﴾
﴿از پيش روى آن و از پشت‏ سرش باطل به سويش نمى ‏آيد.﴾

( سوره فصلت: 42 )

دین ما میراث و فرهنگ نیست بلکه وحی منزل از آسمان است و خداوند متعال فرموده است:

﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً ﴾
﴿ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم.﴾

( سوره مائدة: 3 )

مفسران گفته‌اند: اتمام عددی است و اکمال نوعی است یعنی تعداد مسائلی که وحی به آن پرداخته از نظر عددی تمام شده و روش پرداختن نیر نوعی بوده که کامل گشته است و هر گونه افزایشی در دین تهمت نقص به آن است و هر گونه حذف از آن اتهام افزایش به آن می‌باشد.
در درس‌های آینده ی فقه سیره رویدادهایی که بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گذشته است را به ترتیب پی می‌گیریم.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر