حالت سیاه
21-11-2024
Logo
تربیت اسلامی - تربیت فرزندان در اسلام 2008 - درس (33-36) : تربیت اجتماعی -12ـ صله‌ی رحم-1
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستین وعده‌ی امانت دار. بار خدایا ما را از تاریکی‌های نادانی و گمراهی به انوار معرفت و دانش و از لجنزارهای شهوات به بهشت برین بیرون ببر.

صله‌ی رحم:

برادران بزرگوار، با درس سی و سوم از دروس تربیت فرزندان در اسلام هستیم. هنوز در موضوع اجتماعی و از میان موضوعات اجتماعی مهم با صله‌ی رحم قرار داریم.
برادران، در اسلام موردی هست که در اصطلاح نوین همبستگی اجتماعی نام دارد. خداوند خواسته است که در اسلام همبستگی اجتماعی بر دو اساس باشد؛ اساس نسب و اساس مکان «جغرافیایی». احادیثی که به اهمیت همسایه اشاره می‌کند بسیار زیاد هستند. احادیثی که درباره‌ی صله‌ی رحم سخن می‌گونید بسیار زیاد هستند. این پسر وقتی بزرگ بشود و پدر و مادر خود را با نزدیکان دارای ارتباط محکم ببیند اعم از دید و بازدیدها، دوستی‌ها، همکاری و .. با همین اخلاق اجتماعی والا پرورش می‌یابد. کسی که چیزی ندارد نمی‌تواند ببخشد. ممکن است شما بزرگ‌ترین پدر روی زمین باشید بدون آن‌که یک کلمه بگویید، زیرا فرزندتان شما، رفتار شما، کنترل زبان شما، مهربانی با اطرافیان و نیکی شما به پدر و مادرتان را می‌بیند.

پایبندی روش انسان برای هدایت دیگران:

انسان به سخن گفتن زیاد نیاز ندارد و در برخی از احادیث آمده است:

(( استقیموا یستقم بكم ))
((پایبند باشید تا با شما پایبند باشند))

[طبرانی از سمره بن جندب ]

دختر جوانی با حجاب کامل در آمریکا ریاضیات می‌خواند. استاد او را نزد شاگردش فرستاد. شاگرد «جیفری لنگ» نام داشت. یکی از بزرگ‌ترین ملحدان فرانسیسکو بود اما در ریاضیات یکی از اعجوبه‌های زمان بود. این جیفری لنگ می‌گوید: وقتی این دختر خاورمیانه‌ای را در تابستان با حجاب کامل دیدم و دختران آمریکایی را نیمه برهنه دیدم گفت: باید ویژگی‌های منحصر به فردی داشته باشد و بلافاصله به خواندن قرآن روی آورد و فکر می‌کرد در قرآن اشتباه وجود دارد اما وقتی به این سخن خداوند از زبان فرعون رسید که:

﴿ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیكَ بِبَدَنِكَ ﴾
(ما امروز لاشه‌ي تو را (از امواج دريا و يورش ماهي‌ها) مي‌رهانيم)

( سوره یونس آیه: 92 )

با دوستش «موریس بوکای» مسئول گورستان پاریس در فرانسه تماس گرفت و گفت: آیا فکر می‌کنی قرآن کلام خداوند است و این آیه كلام خىاوند است؟ گفت: این کسی که قرآن از او سخن می‌گوید من جسد او را با دست خودم ترمیم کرده‌ام و او یعنی فرعون و موسی در پی غرق شدن مرده است. اکنون آن شخص بزرگ‌ترین داعی است. آن دختر یک کلمه هم نگفته بود، فقط به خاطر این‌که حجاب داشت وی را به اسلام واداشت.

((استقیموا یُستقم بكم))
((پایبند باشید تا با شما پایبند باشند))

بزرگ‌ترین وسیله‌ی فعال در تربیت این است که الگو باشی:

شاید بدون آن‌که حرفی بزنید بزرگ‌ترین پدر روی زمین باشید. پسرتان از شما سخنان ناروا و یا ناپسند و یا زشت و نسنجیده‌ای نشنیده است. نظم، مهربانی، محبت و لطف را مشاهده کرده است. شما را در حال سر زدن از پدر و مادرتان و احترام به آنان دیده است. کودک بر اساس آنچه پرورش بیابد، تربیت می‌شود.
imageان شاء الله در درس‌های آینده به ابزارهای تاثیرگذار تربیت فرزندان می‌رسیم و بزرگ‌ترین وسیله‌ی تاثیرگذار در تربیت این است که خودتان الگو باشید.
یک بار یکی از علمای مصر را دیدم. شعراوی رحمه الله بود. دو دیدار طولانی با او داشتم. در دیدار دوم از او پرسیدم: چه توصیه‌ای برای داعیان اسلام داری؟ فکر می‌کردم یک ساعت یا بیشتر سخن خواهد گفت. اما در یک جمله گفت. داعی باید مراقب باشد که دعوت شونده او را بر خلاف گفته‌هایش نیابد. فقط همین.
پدران و مادران به این سخن نیازمند هستند. دروغ نگویید. اگر زن در مقابل دختر کوچک خود در جواب شوهرش که از او می‌پرسد کجا رفتی؟ بگوید: هیچ جا نرفتم، ولی دخترش او را دیده که به خانه‌ی خواهرش رفته و او را نیز با خود برده است، وقتی به پدرش دروغ بگوید راهنمایی‌های مادر بی‌تأثیر می‌شود.
یکی از خویشان من در آمریکا است. باری برای دیدن خانواده‌اش به شام آمده بود. به نظر می‌رسید یک پسر بیش فعال داشت. مادربزرگش عصبانی شده بود: بنشین، آرام باش تا عصر تو را به جای زیبایی ببرم. او باور کرد و نشست. در عصر او را به جایی نبرد. حتی مادربزرگ فکر نمی‌کرد که خلاف وعده کرده است. او کودک است. به او گفت: تو زن دروغ‌گویی هستی.
دقت کنید برخی وعده‌ی دوچرخه به پسرشان می‌دهند. در حد حرف است. وقتی موفق می‌شود دوچرخه‌ای در کار نیست. بنابراین: بزرگ‌ترین ابزار تأثیرگذار در تربیت فرزندان الگو است.

 

صله‌ی رحم بهترین وسیله برای نیکی به پدر ومادر پس از مرگ آن دو است:

چگونه فرزندتان را بر صله‌ی رحم عادت دهید؟ به همین تناسب:

(( سأل رجل النبی صلى الله علیه وسلم وقال: یا رسول الله هل بقی علیّ من بر أبوی شیء أبرهما به بعد موتهما ؟ قال: أجل، خصال أربع، الصلاة علیهما یعنی الدعاء لهما، والاستغفار لهما، وإنفاذ عهدهما، وإكرام صدیقهما، فهذا الذی بقی علیك من برهما بعد موتهما ))
((مردی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید: آیا چیزی از نیکی نمودن به والدین باقی می‌ماند که لازم باشد پس از مرگ آنان آن را به جای آورد؟!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: بله چهار کار. درود فرستادن بر آن‌ها یعنی دعا کردن برایشان و استغفار نمودن برای آن‌ها و وفا نمودن به عهد آن‌ها و تکریم و بزرگداشت دوستان آن‌ها و این حقوقی است که پس از مرگ بر گردن تو پس از مرگ آنان باقی می‌ماند))

[ابو داود با سند ضعیف]

هر کس پدر یا مادرش را از دست داده باشد اگر صله‌ی رحم به جا بیاورد پس از مرگ به آنان نیکی کرده است.
برادران تصور کنید نجاشی از یک صحابی بزرگ در باره‌ی اسلام پرسید و صحابی گفت:

(( أیها الملك كنا قوماً أهل جاهلیة، نعبد الأصنام، ونأكل المیتة، ونأتی الفواحش، ونقطع الأرحام، ونسیء الجوار، ویأكل القوی منا الضعیف، فكنا على ذلك حتى بعث الله إلینا رسولاً منا نعرف نسبه، وصدقه، وأمانته، وعفافه، فدعانا إلى الله لتوحیده ولنعبده، ونخلع ما كنا نعبد نحن وآباؤنا من دونه من الحجارة والأوثان، وأمرنا بصدق الحدیث، وأداء الأمانة، وصلة الرحم، وحسن الجوار، والكف عن المحارم والدماء ))
((پادشاها! ما مردمی نادان و بت پرست بودیم. مردار می‌خوردیم، به فحشاء مشغول بودیم، با خویشان قطع رابطه نموده بودیم، همسایگان را فراموش کرده بودیم و قدرتمندان ما سهم ضعیفان را می‌خوردند، ما چنین بودیم تا آن‌که خداوند پیامبری از خودمان را در میان ما برانگیخت که نسب، صداقت، امانت و پاکی او را می‌شناختیم. او ما را به پرستش و عبادت خداوند و ترک عبادت سنگ‌ها و بت‌هایی که خود و پدرانمان می‌پرستیدیم فراخواند و ما را به راست‌گویی، امانت‌داری، صله‌ی رحم، نیکی با همسایگان و خودداری از محارم و خودداری از خونریزی امر نمود))

[ابن خزیمه از جعفر بن ابی طالب ]

با صله‌ی رحم.

رَحِم یا خویشان که هستند؟

برادران؛ یک سئوال ریز و دقیق: خویشان چه کسانی هستند؟ تمام خویشان و نزدیکان پدری و مادری بدون استثناء خویش محسوب می‌شوند. این سخن دقیق است. با جزئیات: پدران و مادران و اصل‌ها یعنی پدربزرگ و مادر بزرگ و پدر بزرگ پدری و مادری و مادریزرگ پدری و مادری تا هر چه بالا رود و نوه‌ها و نتیجه تا هر چه پایین رود. پدران و نیاکان و اصل آنان تا هر چه بالا رود و نوه‌ها و نتیجه‌ها تا هر چه پایین رود.
اکنون برادران و خواهران، عموها و عمه ‌ا، فرزندان برادر و خواهر و دایی‌ها و خاله‌ها و فرزندان دایی‌ها و خاله‌ها و دیگر خویشان نزدیک و نزدیک تر به هر شکلی خویشان محسوب می‌شوند. بدون استثنا هر کدام به پدر ومادر برسد خویش است.

کسی که صله‌ی رحم نماید کار نیکی پیش فرستاده که در نماز با آن با خدا ملاقات می‌کند:

نکته‌ی دقیق در این آیه‌ی کریمه است:

﴿ اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ﴾

( سورة العنكبوت الآیة: 45 )

image(بخوان آنچه را كه از كتاب به تو وحي شده است و نماز را چنان كه بايد برپاي دار. مسلّماً نماز (انسان را) از گناهان بزرگ و از كارهاي ناپسند باز می‌دارد و قطعاً ذكر خدا و ياد الله والاتر و بزرگتر است.)
وقتی صله رحم به جا می‌آورید کار نیکی را پیش فرستاده‌اید که در نماز خداوند را با آن ملاقات می‌کنید، بنابراین خداوند شما را یاد می‌کند.
برادری مورد اعتماد برایم تعریف می‌کرد: به دنبال حضور در یکی از دروس شما درباره‌ی صله‌ی رحم یکی ازخویشاومدانم را می‌شناسم که هرگز به دیدار او نرفته بودم. تصمیم گرفتم در عید به دیدار او بروم. به دیدار او رفتم ولی او را ندیدم. یادداشتی برایش گذاشتم. مرد بسیار محترمی بود و به دیدارم آمد. او من گفت: من در یک زیر زمین در شمال زندگی می‌کنم و پنج فرزند دارم. به نظر می‌رسد این خویشاوند او ثروتمند است. به او گفت: این‌جا زندگی می‌کنی؟ گفت: آری. به خدا سوگند خورد به ذهنش هم خطور نمی‌کرد حتی برای یک ثانیه این خویشاوند ممکن است مشکل او را حل کند. اما یک درس را گوش کرد و به دیدن او رفت و پاسخ دیدار او را داد و به او گفت: به دنبال یک خانه در طبقه‌ی سوم رو به خورشید باش و بهای آن را من می‌پردازم. گفت: به خدا سوگند در دو ماه یک خانه در طبقه‌ی سوم در میدان پیدا کردم که رو به قبله بود. فرزندانم شادمان شدند. در خانه‌ای رو به خورشید زندگی کردند. گفت: به خدا شبانه روز برایش دعا می‌کردم و در هر نماز برایش دعا می‌کنم.
زندگی همکاری است به هر شکلی که باشد. اگر فقیر صله‌ی ایجاد کند ثروتمند به او رحم می‌کند و وظیفه‌ی ثروتمند این است که احوال این خویش را جویا شود.

صله‌ی رحم با دیدار آغاز و با هدایت پایان می‌یابد:

اکنون یک نکته‌ی بسیار دقیق وجود دارد . بسیاری از مسلمانان گمان می‌کنند که صله‌ی رحم تلفن زدن به کسی یا دیدن او در عید است، نه به خدا، صله‌ی رحم یعنی از او دیدن نمایم و احوال او را جویا شوم و از وضعیت معیشت او آگاه شوم و از اوضاع تربیتی، علمی و سلامتی‌اش جویا شوم و در صورت نیاز مالی، علمی، اجتماعی در حد توانم به او کمک کنم و پس از آن او را به خدا دعوت دهم.
صله‌ی رحم با دیدار آغاز و با هدایت پایان می‌یابد. این صله‌ی رحم است. اما بسیاری از مسائل در زندگی ما این صله را مسخ و تبدیل به دید و بازدیدهای عید کرده است. لذا می‌گویید: ای خدا او را ندیدم. شاید اگر او را نبینم بهتر باشد. یک کارت می‌فرستید. وقتی درب را باز می‌کند نا امید می‌شوید. لا حول ولاقوه الا بالله! این صله‌ی رحم است؟ که امیدوار باشید او را نبینید؟ زندگی ما تشریفاتی شده است.
من از ساکنان مدینه‌ی منوره تعجب می‌کنم. این شهر به چهار بخش تقسیم شده است. در هر عید یک چهارم آنان در خانه باقی می‌مانند. هرگز دید و بازدید ناکام مانده ای وجود ندارد. این یک چهارم در روز اول در خانه می‌مانند و سه چهارم دیگر به خانه‌ی آنان می‌روند و در هر روزی یک چهارم آنان در خانه می‌مانند.
من امیدوارم دیگر در اعیاد به جای دید و بازدیدهای پی در پی نافرجام در یک شب نشینی، نزدیکان و خواهران و دامادها در یک خانه یک شب نشینی طولانی داشته باشند.
شما باور نمی‌کنید که بسیاری از احادیث صحیح و آیات از صله‌ی رحم سخن می‌گویند. من یک عبارت را همیشه تکرار می‌کنم: مردم شما و دیگران را دارند اما خویشان شما غیر از شما چه کسانی را دارند؟ زکات مال ثروتمندان پذیرفته نمی‌شود اگر در میان خویشان آنان نیازمندانی وجود دارند. اگر زکات مال خود را به خویشان خود دادید پاداش دو چندان خواهید داشت. پاداش ادای زکات و پاداش صله‌ی رحمی که به جا آورده‌اید. زکات مال زکات دهنده پذیرفته نمی‌شود اگر در میان اقوام ایشان نیازمندان باشند. خویشان در اولویت هستند.

مهم این است که انسان قانع کند نه این‌که سرکوب نماید:

برادرانم، بعضی اوقات وقتی کسی بمیرد فرزندان را در دادگاه می‌یابید به شما می‌گویند: از سی سال است که با برادرم حرف نزده‌ام. این دشمنی به فرزندان نیز منتقل می‌شود. خدا را شکر خانواده هایی پایبند نیز وجود دارد. پدر می‌میرد اما فرزندان به هم محبت دارند و با هم همکاری می‌کنند.
imageبه خدا من گاهی که یک انسان می‌میرد و احوال خانواده اش را پس از او جویا می‌شوم میان افراد خانواده ارتباط و همدلی می‌بینم.
در این کشور یک تعبیر مشهور است که می‌گوید: او فقط در میان ما نیست.
به خدا در میان برخی از برادران دعوت‌گر ما هر چهار شنبه در یک خانه یک جلسه‌ی درس صبحگاهی وجود داشت. اکنون بیست سال از فوت او می‌گذرد. هیچ هفته‌ای برادرانش از درس غایب نمی‌شوند. بیست سال پس از مردنش درس او هم‌چنان پا برجاست.
برادری را می‌شناسم خداوند رحمتش کند در یک حادثه فوت شد. در خانه‌ی او یک نظم وجود داشت. حجاب همسرش، پسران و دخترانش. بیش از 25 سال از فوت او می‌گذرد اما هیچ چیز در خانه عوض نشده است. همان طور که آنان را پرورش داده به همان شکل هستند.
به همین تناسب برادران شاید اندکی دردآور باشد: وقتی شخصی فرزندانش را سرکوب می‌کند در زندگی‌اش پایبند خواهند بود اما پس از مرگ او منحرف و گمراه خواهند شد. مهم این است که در زندگی خود نظم داشته باشید. مهم این است که در نبود شما و پس از مرگتان هم‌چنان پایبند بمانند. این به معنای تربیت صحیح و عمیق آنان است.

(( علموا ولا تعنفوا ))
((بیاموزید و سخت گیری نکنید))

[حارث از ابوهریره ]

مبادا سرکوب گری را در تربیت به کار ببرید. تا شما با آنان باشید آنان سرکوب شده‌اند اما همین که آنان را رها کردید یا نزد آنان نبودید منحرف می‌شوند. تا زمانی زنده‌اید آنان پایبند می‌مانند اما همین که از دنیا رفتید آنان گمراه می‌شوند. بنابراین مهم این است که سرکوب نکنید بلکه قانع نمایید.

(( علموا ولا تعنفوا فإن المعلم خیر من المعنف ))
((بیاموزید و سخت گیری نکنید معلم از سخت گیر بهتر است))

[حارث از ابوهریره ]

دلیل نامگذاری خویشان به ارحام:

گفته شده است: دلیل نامگذاری خویشان به ارحام چیست؟ یکی از علما گفته است: این نامگذاری از نام رحمن گرفته شده است و رحمن از نظر برخی از علما اسم اعظم خداوند است.

﴿ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ﴾
(الله را بخوانید یا رحمن را بخوانید هر کدام را بخوانید نام‌های نیک از آن او است)

( سوره اسراء آیه: 110 )

برادران حدیث قدسی وجود دارد که می‌فرماید:

(( قال الله عز وجل: " أنا الرحمن وهی الرحم شققت لها اسماً من اسمی، فمن وصلها وصلته ومن قطعها قطعته ))
((خداوند عزوجل فرمود: «من رحمن هستم و آن رحم است. از نام خود برایش اسمی برگرفتم و هر کس آن را وصل کند با او ارتباط دارم و هر کس آن را قطع کند با او قطع رابطه خواهم نمود))

[ابن حبان درصحیح خود وحاكم از عبد الرحمن بن عوف ]

دو جوان می‌شناسم؛ اولی در صله‌ی رحم زیاده وری می‌کند. او پنج خواهر دارد. یکی در آستانه‌ی تولد فرزند است به او ده هزار هدیه می‌دهد. این یکی به لباس نیاز دارد و شوهرش فقیر است. لباس کامل برایش تهیه می‌کند. تمام خواهران خود را حمایت می‌کند. سبحان الله! کسی که در میان گرفتاری‌ها و ثروتمندی‌اش صله‌ی رحم به جا می‌آورد این کار بسیار بزرگ است و برادر دوم از نظر استعداد از او کم ندارد اما از فقر رنج می‌برد.

صله‌ی رحم یکی از عوامل افزایش روزی است:

برادران به همین تناسب یکی از عوامل افزایش روزی صله‌ی رحم است.

(( فمن وصلها وصلته ومن قطعها قطعته ))
((هر کس آن را وصل کند با او ارتباط دارم و هر کس آن را قطع کند با او قطع رابطه خواهم نمود))

[ابن حبان درصحیح خود وحاكم از عبد الرحمن بن عوف]

مثلا: گاهی به خانه‌ی یکی از ثروتمندان شهر دعوت می‌شوید بلافاصله دعوت او را پاسخ مثبت می‌دهید. بدون آن‌که برنامه ریزی کنید. نشست عالی و مهمانیِ مهمی است. خواهری در انتهای شهر دارید که رسیدن به او با اتوبوس دو ساعت طول می‌کشد. او را فراموش می‌کنید و ماه‌ها و سال‌ها می‌گذرد اما او را نمی‌بینید. آیا باور می‌کنید دیدن این خواهر دور و فقیر از اعمال اخروی به شمار می‌رود؟ و دیدن این انسان ثروتمند از اعمال دنیوی محسوب می‌شود؟ شما نمی‌دانید اگر خواهرتان را ببینید چه می‌شود؟ احساس شادمانی می‌کند. به شوهرش می‌گوید: امروز برادرم آمد. وقتی می‌گوید چطوری خواهرم خوبی ان شاء الله؟ ما مشتاق دیدار تو هستیم فرزندانت چطور هستند؟ درسشان چطور است؟ حال شان چطور است؟ اگر ثروتمند هستید با خودتان اندکی هدیه ببرید. میوه و چیزهایی که نیاز دارند. به آنان کمک کنید. به خداوند یگانه سوگند من این کار را یکی از بزرگ‌ترین کارها می‌دانم.
من طبیعتاً یک برادر دینی دارم. او را نیک می‌پندارم و کسی را در برابر خدا تزکیه نمی‌کنم. باری نزد خواهرش بود. درب خانه را زد. صدای فریاد زن و شوهر را شنید. طبیعتاً درب را باز کردند. وقتی وارد شد ساکت شدند. داستان چه بود؟ خواهرش گفت: ماهانه سیصد لیره از او برای لباس فرزندانم می‌خواهم اما نمی‌دهد و با هم دعوا کردیم. این برادر به خدا درآمد اندکی داشت. به او گفت: خواهرم، سیصد لیره را از من بگیر. به من گفت: به خدا شش ماه اول هر ماه درب خانه‌اش را می‌زد و می‌گفت: این سیصد لیره بنا به قولی که به تو داده‌ام بگیر. به من گفت: پس از شش ماه محبت فراوانی میان ما ایجاد شد. زیرا در هر ما سیصد لیره به او می‌داده است. طبیعتاً این داستان قدیمی است و اکنون چنین کاری نمی‌کنند. پس از شش ماه خواهرش گفت: برای ما جلسه‌ی درسی برقرار کن. او یک دانشجوی عادی بود، یعنی یک مهندس، شاد شد، برای دختران خواهرش درس هفتگی گذاشت. به من گفت: یک یا دو آیه برایشان می‌آوردم و یک حدیث یا داستانی از اصحاب بیان می‌نمودم. برای درس زحمت می‌کشیدم و آن را به آنان ارائه می‌دادم. به من گفت: در یک یا دو سال تمام دختران حجاب دار شدند و بیشترشان ازدواج کردند. گفتم: خدایا! سیصد لیره در ماه و در طول شش ماه محبت ایجاد کرد. خواهرش تقاضای یک کلاس هفتگی کرد و او برایشان برگزار کرد و به خوبی آنان را راهنمایی نمود. این چه خیری است؟!

هر کار نیکی انسان را نورانی کرده و به او احساس خوشبختی توصیف ناپذیری می‌دهد:

به خدا سوگند نیکی‌هایی در اختیار شما است که فقط خدا می‌داند. از خواهرتان دیدن کنید. او را دلداری دهید. پس از چند روز او را می‌بیند و به او می‌گوید: چگونه در این خانه جا می‌شوید؟ او از شوهرش راضی است. خانه راضی کننده است. از شوهرش خشنود است. شوهرش کارمند است. کاری می‌کند که از زندگی‌اش بدش بیاید. این خانه قابل سکومن نیست. این خانه قوطی کبریت است. خانه نیست.

(( وإن الرجل لیتكلم بالكلمة لا یلقی لها بالاً یهوی بها فی جهنم سبعین خریفاً ))
((انسان شاید سخنی بگوید و به آن توجه نکند و به خاطر آن هفتاد سال در جهنم فرو رود))

[ ترمذی از ابوهریره ]

مثلا: از خواهرتان دیدن کردید و او در خانه‌ای ساده در حد شصت متر زندگی می‌کند. شوهرش کارمند پایبندی است. پاک است. دیندار است. همدیگر را دوست دارند. خواهرم خداوند شوهرت را مایه‌ی برکت تو قرار دهد. اخلاقش بسیار عالی است. خداوند محبت میان شما را برقرار داشته باشد و من بسیار احترام او را دارم. او را آرامش می‌دهد. خواهر با این آرامش از شوهرش طوری دیگر استقبال می‌کند. برادر خواهر را نسبت به شوهرش قانع کرد. همین برادر می‌تواند بگوید این چه خانه‌ای است؟ شوهری دیگر شایسته‌ی تو بود. سخنان شیطان.

(( إن الرجل لیتكلم بالكلمة لا یلقی لها بالاً یهوی بها فی جهنم سبعین خریفاً ))
((انسان شاید سخنی بگوید و به آن توجه نکند و به خاطر آن هفتاد سال در جهنم فرو رود))

[ ترمذی از ابوهریره ]

می تواند خواهرش را ببیند و قلب او را آرام کند. این ازدواج مبارک است. من بسیار به شوهر تو احترام می‌گذارم. او دین دار است. پایبند و شریف است. خواهر آرامش می‌گیرد. نمی‌دانید صله‌ی رحم چه تاثیری دارد. در مقابل شوهرش افتخار می‌کند و می‌گوید که امروز برادرم آمد. هم چنین با خودتان هدیه‌ای ببرید تا دلداری شود. خانواده‌ای هستند که درآمد کمی دارند. زمستان نزدیک است و نیاز به سوخت دارند. سوخت برایشان تهیه کنید و برای فرزندانش لباس بیاورید.
به خدا ای برادران با کارهای نیک خوشبختی توصیف ناپذیری ایجاد می‌شود. انسان‌ها در پی شادمانی حاصل از خوردن و آشامیدن و تفریحات هستند. از این فراموش کرده‌اند که هر کار نیکی باعث شادمانی و درخشش می‌شود. از کم بخشیدن شرم نکنید. محروم کردن بی ارزش‌تر از آن است.

خویشاوندی یک ویژگی زیبا به نام اعتماد دارد و انسان باید در دعوت به خدا آن را به کار برد:

بنابراین صله به این معنا نیست که یک کارت تبریک تهیه کنید و بگویید ان شاء الله که آنان را نخواهم دید. خیر، این صله نیست. صله این است که آنان را ببینید و با آنان ملاقات نمایید و از اوضاع زندگی، تربیتی، علمی و اقتصادی آنان بپرسید و آنان را یاری کنید و آنان را به سوی خداوند دعوت نمایید. این صله نام دارد و یکی از بزرگ‌ترین کارهای نیک است.
imageبرادران بزرگوارم، به صراحت عرض می‌کنم شما نمی‌توانید با انسانی که در راه او را می‌بینید و نمی‌شناسید گفت‌وگو کنید و بگوید: با من به مسجد جامع می‌آیی؟ می‌توانی؟ از شما می‌ترسد. اما این را به برادرتان می‌توانید بگویید. برادرتان به شما اعتماد دارد. برادرتان، پسر عمویتان، پسر خاله تان.
بنابراین خداوند می‌فرماید:

﴿ وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ ﴾
(خویشان نزدیک خود را بیم ده)

( سوره شعراء )

پس خویشاوندی یک ویژگی دارد و آن اعتماد است. پسر خاله شما به دیدن شما می‌آید. بیا برویم به مسجد جامع. از شما نمی‌ترسد. اما اگر شما را نشناسد می‌گوید: نمی‌آیم.
پس باید از این اعتماد استفاده کنید. و اصل در این مساله این است:

﴿ وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ ﴾
(خویشان نزدیک خود را بیم ده)

به خدا برادران من در مسجد جامع برادری دارم و بسیار از او خوشم می‌آید . سواد ندارد. دوست دارم داعی باشد. چه می‌کند؟ نوارهایی می‌خرد و شروع به پخش آن‌ها در میان خویشان خود می‌کند. می‌نویسد فلانی نواری گرفت. پس از شنیدن از او می‌گیرد و به دیگری می‌دهد. به این روش بیست انسان را به مسجد جامع می‌آورد. حتی نمی‌تواند یک عبارت بگوید. اما می‌تواند نوارها و سی دی‌ها را پخش کند.
اگر از درسی تأثیر گرفتید سی دی آن را بگیرید و به نزدیکان خود بدهید و بگذارید آن را میان خود پخش کنند. این صله ‌ی رحم دعوت به سوی خداوند است، خدمت و کار نیک است.
یک بار دیگر: مردم همه‌ی شما را دارند و دیگران نیز برای مردم هستند اما خویشان شما فقط شما را دارند. پیامبر صلی الله علیه وآله می‌فرماید:

(( بلِّغُوا عنی ولو آیة ))
((حتی یک آیه از من به دیگران برسانید))

[بخاری وترمذی از عبد الله بن عمرو بن عاص ]

چگونه؟ یعنی اگر خطبه‌ای شنیدید و از آن تأثیر پذیرفتید و به دیدن خواهرتان رفتید بگویید این نوار را گوش کنید. آیا باور می‌کنید که این کار دعوت به سوی خدا است. یک دعوت کامل است. خواهرتان سی دی را گرفت و چند روز بعد خواهر دومی، سومی و شریک کاری شما، همسایه، همکار آن را می‌گیرند. این خطبه را صد تن گوش دادند. طبیعتاً شاید شخصی با خانواده‌ی خود گوش داده باشد. این دعوت به سوی الله است.

(( بلِّغُوا عنی ولو آیة ))
((حتی یک آیه از من به دیگران برسانید))

[بخاری وترمذی از عبد الله بن عمرو بن عاص]

دعوت به سوی خداوند در حد علم و شناخت شما فرض عین است:

دعوت به سوی خداوند فرض عین است و آیه‌ی شریفه می‌فرماید:

﴿ وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴾
(قسم به زمان* انسان در زیان است* به جز کسانی که ایمان آورده‌اند و کار نیک کرده‌اند و به حق و به صبر سفارش کرده‌اند)

( سوره عصر )

به صراحت باید گفت در صله‌ی رحم باید ثروتمندان آغازگر صله‌ی رحم با دیدن فقرا باشند. فقیر ناتوان است و شما ثروتمند هستید. از او دیدن کنید. به او محبت کنید و در خانه‌اش بنشینید.
باری براردی دیدم که بسیار از من خجالت می‌کشید زیرا اتاق مهمانان وی تنها برای دو یا سه نفر جا داشت. به او گفتم: تو در مقابل رسول الله که هستی؟ وقتی می‌خواست نماز بخواند اتاق کوچکش جایی برای نماز خواندن و خوابیدن همسرش نداشت. بنابراین همسرش به پهلو می‌خوابید و خودش را جمع می‌کرد تا او بتواند سجده کند در حالی که سرور مردمان و دوست خداوند بود.
بنابراین شما در در زندگی مردم یا آنان را شادمان می‌کنید و یا از زندگی آنان خوشتان نمی‌آید.

(( من فرق فلیس منا ))
((کسی که تفرقه اندازد از ما نیست))

[طبرانی از معقل بن یسار ]

گفت‌وگو درباره‌ی دنیا تفرقه و گفت‌وگو درباره‌ی آخرت اتحاد ایجاد می‌کند:

برادران گرامی، به همین تناسب سخن از دنیا تفرقه و سخن از آخرت اتحاد ایجاد می‌کند. اکنون در اعیاد دیدار وجود دارد. موضوع حدیث است. به خدا سوگند به لاذقیه رفتیم. قیمت‌ها پوست آدم را می‌کندند. سی هزار خرج کردیم. منطقی نیست! با یک کارمند گفت‌وگو می‌کرد. در آمدش ده هزار بود. سی هزار را دو روزه پرداخت کرد. آیا اندوهگین نمی‌شود؟ سخن درباره‌ی دنیا تفرقه ایجاد می‌کند و درباره‌ی آخرت اتحاد آفرین است.
ای مؤمن، مهم این است که قلب‌ها به هم نزدیک شود. از داننده‌ی غیب‌ها سخن بگویی. از بهشت سخن بگویی. این برای همه امکان دارد. به زبانی سخن بگویید که همه درک کنند. همه می‌توانند نماز بخوانند. از نماز بگو. از کار نیک، از توبه و انفاق سخن بگو. سخنی بگو که شنونده احساس نکند بسیار از او بالاتر هستید. این مهم است. مهم اخلاق والا است.
به خدا سوگند گاهی با ثروتمندان برخورد می‌کن. به خدا سوگند ثروتمند را به خاطر اخلاق والا و فروتنی و ادبشان نسبت به فقرا دوست دارید.

هرگز نخواهید توانست فرزندتان را بر صله‌ی رحم بپرورانید مگر ای که در مقابل او انجام دهید:

ما درباره‌ی تربیت فرزندان سخن گفتیم. اگر خواستید فرزندتان بر اساس صله‌ی رحم پرورش یابد تأثیرگذارترین روش انجام صله‌ی رحم در مقابل او است. بابا بیا برویم مادربزرگ را ببینیم. وارد شدید دست او را ببوسید. هدیه هم ببرید. پسر شما می‌بیند. پدرش به دیدار مادرش رفت و دستش را بوسید. مادر چطوری؟ در خانه به او خدمت کرد. غذای خوبی برای مادرش حاضر نمود. خداوند از تو خشنود باشد و تو را به مقصدت برساند. پسرم مشتاق تو هستم. پسر می‌شنود. این صله‌ی رحم است. اگر کار نیکی انجام می‌دهید فرزندتان را ببرید تا ببیند. اگر مادر یا پدر یا مادربزرگ یا پدربزرگ را می‌بینید. شما تنها زمانی می‌توانید او را بر صله‌ی رحم تربیت کنید که در مقابل او این کار را بکنید.

مأموریت منتج از آیه¬ی زیر این است که به دنبال افراد مستحق بخشش خود بگردید و دلجویی کنید:

برادران، خداوند عزوجل می‌فرماید:

﴿ لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ ﴾
(برای آن دسته از نیازمندانی است که در راه خدا فرو مانده‌اند و نمی‌توانند در زمین سفر کنند فرد بی اطلاع آنان را توانگر می‌پندارد)

( سوره بقره آیه: 273 )

imageچه کسی سزاوار کمک است؟ کسی که از شما نمی‌خواهد. کسی که خویشتن دار است. باید دنبال او بگردید.
برادران گرامی. یک موضوع بسیار دقیق وجود دارد. در برخی از قواعد اصول فقه می‌گویند: چیزی که فرض تنها با آن انجام می‌شود فرض است و چیزی که واجب تنها با آن انجام می‌شود واجب است. مثلا خداوند عزوجل می‌فرماید:

﴿ لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافاً ﴾
(برای آن دسته از نیازمندانی است که در راه خدا فرو مانده‌اند و نمی‌توانند در زمین سفر کنند از شدت خویشتنداری، فرد بی اطلاع آنان را توانگر می‌پندارد)

( سوره بقره آیه: 273 )

کدام خویش را باید کمک کرد؟ خوش تیپ؟ طبیعتاً مومن مرتب و پاکیزه و خانه‌اش نیز مرتب است. از شما سؤال نمی‌کند، چون خویشتندار است. چطوری؟ خدا را شکر. وضعیت عمومی؟ خدا را شکر. این از شما نمی‌خواهد. این کسی است که سزاوار بخشش شما است. بنابراین وظیفه‌ی منتج از این آیه چیست؟ این‌که شما از او بپرسید و احوال و اوضاع او را جویا شوید.

مهم این است که انسان به شخصی که عزت نفس دارد و مستحق بخشش است کمک کند:

من به خدا گاهی مثلا یک خویشاوند خویشتندار دارم. او را سوگند می‌دهم که آیا قرضی دارد؟ خجالت می‌کشد. او سوگند می‌دهم آیا قرض داری؟ می‌گوید: آری به خدا. چقدر؟ تا زمانی که سزاوار بخشش است و درخواست نمی‌کند خداوند همین را محروم نامید.

﴿ وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴾
(و همانان که در اموالشان حقی معلوم است* برای سائل و محروم)

( سوره معارج )

از خویشتن داری درخواست نمی‌کند و محروم می‌ماند. مهم این است که از خویشان فقیر بپرسید که آیا قرضی داری؟ خیر، به سختی حرف می‌زند. این شخص سزاوار کمک شما است. اگر صله را با او برقرار کنید خداوند با شما صله برقرار می‌کند و اگر در اسلام چیزی به نام تأمین اجتماعی وجود دارد بر اساس نسب است، بر اساس مسکن است. احادیث و آیات مربوط به همزیستی بسیار زیاد است و احادیث و آیات صله‌ی رحم نیز بسیار زیاد است.

صله‌ی رحم از والاترین عبادات تعاملی است:

امروز درس درباره‌ی چگونگی تربیت فرزندان بر صله‌ی رحم است. باید صله‌ی رحم را در مقابل آنان انجام دهید و راست گفته‌اند و مبالغه نمی‌کنم که صدها خانواده در میان آنان وجود دارند که هیچ سخنی نمی‌گویند ولی در دادگاه‌ها هستند.
imageبنابراین جامعه تنها با این عبادت رشد می‌کند. از والاترین عبادات تعاملی صله‌ی رحم است.
آیه‌ی شریفه اصل در این موضوع است:

﴿ یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِیراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ﴾
(ای مردم، از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد پروا دارید و از خدایی که به نام او از هم درخواست می‌کنید و از رحم‌ها پروا کنید)

( سورة النساء الآیة: 1 )

یعنی از خداوند پروا کنید که بخواهید نافرمانی اش کنید و بترسید از این که صله رحم را قطع کنید.
ای برادران خداوند از باب نهی می‌فرماید:

﴿ فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ ﴾
(پس ای منافقان آیا امید بستید که چون از خدا برگشتید در زمین فساد کنید و خویشاوندی‌های خود را از هم بگسلید)

( سوره محمد )

به خدا شخصی را می‌شناسم که ثروت فراوانی دارد اما در خانه‌ی مادرش آب وجود ندارد. در گذشته آب را با دلو به خانه می‌برده است. اکنون از او شکایت کرده و طلب نفقه کرده است. اما خانواده‌هایی هم هستند که الحمدلله محبت، صله‌ی رحم، ترحم و مهربانی میان آنان وجود دارد. نکته‌ی قابل توجه همین است. من به خدا سوگند از صمیم وجودم خانواده‌هایی که پس از مرگ پدر و مادر با هم ارتباط دارند را دوست دارم.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر