حالت سیاه
18-01-2025
Logo
سخنرانی های خارجی ـ نشست های مختلف ـ الجزایر – وهران ـ مسجد عبدالحمید بن بادیس ـ نشست: 24 ارتباط مؤمن با خداوند
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 
سپاس پروردگار جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد، راستین وعده‌ی امانتدار. پروردگارا، ما را علم و دانشی نیست جز آن چه به ما آموخته‌ای، به راستی که تو بسیار دانا و باحکمتی، پررودگارا، آن چه به ما سود و منفعت رساند، به ما بیاموز و بر علم و دانش ما بیفزا و حق را به ما حق نشان بده و پیروی از آن را به ما ارزانی بدار و باطل را به ما باطل نشان بده و اجتناب از آن را به ما ارزانی بدار و ما را از جمله کسانی بگمار که به سخنان گوش فرا داده و بهترینش را دنبال می‌کنند و با رحمت خود، ما را در زمره‌ی بندگان صالح و نیکوکارت بگمار.

تعريف عبادت:

در ابتدا، باید بگویم که واقعیت بزرگی وجود دارد که حقایق بعد از خود را به خوبی روشن می‌سازد: انسان کیست؟ انسان، والاترین و برترین مخلوق نزد خداوند متعال و مکلف به عبادت است.
دقیق ترین تعریف عبادت نیز عبارتست از: اطاعت داوطلبانه‌ی آمیخته با محبت قلبی که پایه و اساسش شناخت با یقین بوده که منجر به سعادت و خوشبختی ابدی می‌گردد.
اطاعتی که: اجباری نیست. خداوند متعال ما را آفریده است. زندگی، مرگ، تندرستی، بیماری، قدرت، ضعف و همه چیز در دست اوست، با تمام این ها نمی‌پذیرد که ما از روی اکراه و اجبار او را بپرستیم. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (256) ﴾

﴿ «در دين اجبارى نيست، به راستى راهيابى از گمراهى آشكار شده است. پس هر كس كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، [بداند] كه به دستاويزى  محكم چنگ زده است [كه‏] آن گسستنى ندارد و خداوند شنواى داناست‏.» ﴾

بلکه خواسته است که رابطه‌ی محبت آمیز یک اصل در تعامل با الله باشد، در قرآن کریم آمده است:

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (54) ﴾

﴿ «اى مؤمنان، هر كس از شما كه از دينش برگردد [بداند كه‏] خداوند گروهى را در ميان خواهد آورد كه آنان را دوست مى‏دارد و [آنان نيز] او را دوست مى‏دارند. [قومى كه‏] بر مؤمنان فروتن و بر كافران درشتخويند، در راه خدا جهاد مى‏كنند و از سرزنش هيچ سرزنش كننده‏اى نمى‏هراسند، اين فضل خداست، آن را به هر كس بخواهد مى‏دهد. و خداوند گشايشگر داناست‏.» ﴾

عشق و علاقه یک تمایل است، به همین خاطر خداوند از ما می‌خواهد که ارتباط ما با او ارتباطی از روی علاقه و محبت باشد. به همین خاطر گفته اند که: «محبت به خاطر الله عین توحید است و محبت کسی همراه با خدا، عین شرک است.» محبت به خاطر الله یعنی مؤمنان، علمای ربانی، مساجد، عبادت، عمل صالح را به خاطر الله بسیار دوست بداری، اما محبت کسی همراه با خدا یعنی کسی را دوست بداری که مانع از نماز خواندنت شود و شما تمایلات و خواسته‌های او را اطاعت کنید. «محبت به خاطر الله در راهش عین توحید است و محبت کسی همراه با خدا، عین شرک است.»

تعريف قانون: 

ولی علم و دانش تعریف دقیقی دارد: حقیقتی کاملا قطعی، منظور از قطعی در اینجا: توهم یعنی30% یقین، شک: یعنی 50% یقین، گمان: یعنی 70% یقین، قطعیت: یعنی 100% یقین. حقیقت‌های این دین کاملا قطعی هستند با واقعیت مطابقت داشته و مستند و مستدل است.
این تعریف، برای قوانیت و سنت‌ها نیز مناست است، ارتباطی کاملا قطعی که با واقعیت هم مطابقت دارد و برایش دلیل و برهان هم وجود دارد که اگر دلیل را لغو کنیم؛ دینداری، فقط تقلید می‌شود. خداوند عز و جل می‌فرماید:

﴿ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (98) ﴾

﴿ «بدانيد كه خداوند سخت كيفر است و خداوند آمرزنده مهربان است‏.» ﴾

باید عقیده‌ی خود را همراه با قطعیت رشد دهید، چنان‌که گفتم قطعیت یعنی 100%، قانون این است: ارتباط بین دو متغیر قطعی است، با واقعیت موجود مطابقت دارد. همراه با دلیل و برهان می‌باشد.

سنت‌ها، در اسلام در جایگاه قانون قرار دارند:

اکنون، در اسلام چه چیزی در ازای قانون قرار می‌گیرد؟ جایگزین قانون در اسلام، سنت‌ها هستند:

﴿ اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ ۚ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ۚ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ ۚ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا (43) ﴾

﴿  «[اين‏] از روى استكبار در زمين و نيرنگ زشتى بود كه ورزيدند. و [وبال‏] نيرنگ جز به اهلش فرود نمى‏آيد. آن گاه آيا جز چشم به راه شيوه [كيفر ديدن‏] پيشينيان هستند؟ پس براى آيين خدا تبديلى نمى‏يابى. و براى آيين خدا تغييرى نمى‏يابى‏.» ﴾


تعريف انسان:

 پیش از این که ادامه دهیم، باید به نکته‌ی بسیار بسیار دقیقی اشاره کنم: انسان چیست؟ تعریف دقیق: انسان عبارتست از چند روز، با گذشت هر یک روز، بخشی از وجود انسان هم از بین می‌رود و سپری می‌شود. این تعریف سرور تابعین «حسن بصری» است، انسان عبارتست از چند روز که گذشت هر یک روز مساوی با سپری شدن و منقضی شدن بخشی از او است. زیرا خداوند عز وجل او را در والاترین رتبه مخلوقات قرار داده، وی را گرامی داشته و برتری به او داده و مکلف به عبادت گردانیده است. اکنون انسان مکلف شده تا خداوند را عبادت کند. عبادت همانطور که گفتم: اطاعت داوطلبانه‌ی آمیخته با محبت قلبی بر اساس شناخت یقینی است که منجر به سعادت ابدی می‌گردد.
اکنون، برای سومین بار: انسان والاترین مخلوقات، مکلف، برتری داده شده نزد خداوند متعال است. به همین خاطر می‌فرماید:

﴿ وَالْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ (2) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3) ﴾

﴿ «سوگند به زمان كه انسان در زيانكارى است، مگر آنان كه ايمان آورده‏اند و كردار شايسته كرده‏اند و همديگر را به حق سفارش و همديگر را به شكيبايى توصيه كرده‏اند.» ﴾

[ سوره عصر ]

می‌فرماید، زیرا گذشت زمان به تنهایی او را فرسوده می‌کند: واو در این جا واو قسم است؛ پروردگارا، چرا زیان و خسارت؟ می‌فرماید: «وَالْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (2)» 
پروردگار سوگند یاد می‌کند. واو، واو قسم است و «العصر» یعنی زمانه، انسان زمانه است، بدین معنا که: من اکنون در برابر یک بی‌جان هستم، این یک میز است با طول، عرض، ارتفاع، وزن و حجم ولی در میان کائنات زنده حالت دیگری وجود دارد، وزن، حجم، طول، عرض، ارتفاع، رشد. گیاه: وزن، حجم، طول، عرض، ارتفاع و رشد و نمود. اکنون می‌رسیم به ادراک: مورد سوم: حرکت. موجودی که حرکت می‌کند. پس جماد بی جان عبارتست از: وزن، حجم، طول، عرض، ارتفاع که در گیاه عبارتست از رشد و نمو دردیگر مخلوقات عبارتست از حرکت. خصوصیات مشترک انسان و جمادات بی جان: وزن، حجم، طول، عرض، ارتفاع، که رشد و نمو را از گیاه و حرکت را از دیگر مخلوقات متحرک در خود دارد. جز این که خداوند متعال در او قدرت ادراک «عقل» را هم قرار داده است. الله متعال قدرت درک و فهم را در انسان نهاده که این قدرت مختص انسان است؛ بنابراین ما اکنون وزن، حجم، طول، عرض، ارتفاع، سپس قدرت ادراک داریم.اگر انسان دست از طلب علم و دانش بردارد و در لحظه زندگی کرده و به دنبال شهوتها و خواسته هایش باشد، قرآن کریم چطور او را توصیف می‌کند؟ سخنی بسیار دقیق در این جا وجود دارد:

﴿ أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ ۖ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ (21) ﴾

﴿ «[در حكم‏] مردگانند نه زندگان. و در نمى‏يابند كى بر انگيخته مى‏شوند.» ﴾

[ سوره نحل ]

انسان برای شناخت و معرفت الله آفریده شده است:

قرآن، کتاب آفریدگار جهان هاست. شخصی تپش قلبش بالا است: 80، فشارش هم خوب است: 08/12 ولی نزد خداوند متعال مرده است. پس اگر خدا را نشانختید دیگر انسان نیستید. شما برای شناخت الله آفریده شده اید. اولین مسئله‌ی بسیار دقیق این است که خداوند را به عنوان آفریدگار، مربی و فعال بدانیم. پس این نکته بسیار دقیق است: «والعصر» واو برای قسم است. «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» (به راستی که انسان در زیان و خسران است» زیرا گذشت زمان به تنهایی، باعث استهلاک و فرسودگی انسان می‌شود.

ایمان که صاحبش را وادار به اطاعت الله می‌نماید: 

﴿إِلَّا﴾ رحمت خداوند در ﴿إِلَّا﴾ است که به گفته‌ی امام شافعی ارکان نجات است: «إلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» سخنی بسیار دقیق. امام شافعی آن را ارکان نجات نامیده است. ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ ایمانی که صاحبش را وادار به اطاعت از الله نکند؛ نزد خداوند هیچ ارزش واعتباری ندارد، ابلیس هم به خدا ایمان آورده بود:

﴿ قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (82) ﴾

﴿ «[شيطان‏] گفت: پس سوگند به شكوهت آنان را همگى گمراه مى‏كنم‏.» ﴾

[  سوره ص  ]

ایمانی که صاحبش را وادار به اطاعت الله کند؛ همان ایمان مورد قبول نزد خداوند است: ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ به عنوان آفریدگار، مربی و مسیر حرکت به خداوند ایمان آورده است، به او که صاحب نام‌های نیک و صفات والاست ایمان آورده است. خداوند عز و جل می‌خواند که ما ایمان داشته باشیم به اینکه او هر کاری بخواهد می کند. سخن در این باره طولانی است، او آفریدگار جهان ها است، آفریدگار انسان است، ولی چرا انسان را آفریده است؟ پاسخ قرآن را بشنویم:

﴿ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ ۗ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ(119) ﴾

﴿ «مگر كسى كه پروردگارت [بر او] رحمت آورده است و براى اين آنان را آفريده است. و وعده پروردگارت مقرر كشته است كه: قطعا جهنّم را از همگى جنّ و مردم پر كنم.» ﴾

[ سوره هود ]

هیچ نص دیگری مخالف با این آیه، قابل قبول نیست. خداوند متعال ما را آفریده تا به ما رحکم کند، ما را شاد و خوشبخت کند، هم در دنیا و هم در آخرت، ما را آفریده تا به ما عطا و بخشش کند. پس ایمان به خداوند متعال به این که خداوند ما را آفریده تا به ما رحم کند: «إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ» به همین خاطر: «وَالْعَصْرِ *إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ *إِلَّا﴾ آن چه پس از کلمه‌ی «إلا» می‌آید، ارکان نجات است: «الَّذِينَ آمَنُوا» یعنی اگر کسی یک بیماری پوستی معینی دارد و تنها درمان آن قرار گرفتن در معرض نور خورشید است، اما در خانه ای زیر زمین با رطوبت زیاد و تاریکی مطلق زندگی کرده و بعد با بلاغت و شیوایی تمام بگوید: چه خورشید تابانی! خورشید شفادهنده است! گفتن این سخنان هیچ دردی از او دوا نمی‌کند. حقیقت تلخی برایتان دارم، گاهی از گفتن آن تردیدمی کنم: ما به عنوان مسلمانان نصف ثروت‌های زمین را به صورت تمام و کمال در اختیار داریم و مهم ترین موقعیت جغرافیایی آن را در اختیار داریم، محل تلاقی سه قاره، یک زبان مشترک داریم و چیزهای زیاد دیگری. ولی واقعیت آن طور نیست که باید باشد. به همین خاطر وقتی انسان از خداوند متعال دور می‌شود؛ نکات مثبت و ارزش هایش را از دست می‌دهد، بنابراین «وَالْعَصْرِ» واو، برای قسم است، عصر هم یعنی زمانه، انسان نیز بر اساس تعریف عالم و دانشمند بزرگوار «حسن بصری» متشکل از چند روز است که با گذشت هر روز، بخشی از شما سپری می‌شود. ارکان نجات: «آمنوا» ایمانی که باید این گونه باشد: «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ».
به خداوند باعظمت، موجود و کاملی که همه چیز را می‌داند، ایمان آوردند، معبود بزرگی که نام‌های نیک و صفات والایی دارد، ما را فقط برای این آفریده تا به ما رحم کند، دلیلش هم این است: «إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ» «مگر كسى كه پروردگارت [بر او] رحمت آورده است و براى اين آنان را آفريده است.» به همین خاطر «وَالْعَصْرِ *إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ *إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» یعنی شخصی این جرأت را به خود داده و جلوی اسمش حرف «د» به معنای دکتر می‌گذارد، برای این کار نیاز به 23 سال تحصیل و کسب علم و دانش دارد حال برای دست یافتن به بهشت تا ابد، نباید در پی کسب علم و دانش باشد؟ پس اگر دنیا را می‌خواهی، باید علم بیاموزی، اگر آخرت را می‌خواهی، باید علم بیاموزی، اگر هر دو را با هم می‌خواهی باز هم باید علم و دانش بیاموزی. علم بخشی از خود را به شما نمی‌دهد تا زمانی که با تمام وجود در پی کسب آن باشید، اگر بخشی از خود را برای کسب آن بگذارید، به شما هیچ چیز نمی‌دهد.
انسان همواره عالم می‌ماند البته تا زمانی که در پی کسب علم و دانش باشد. اما وقتی که گمان کرد همه چیز را می‌داند؛ در واقع جاهل و نادان گشته است. خواهان علم و دانش، آخرت را بر دنیا ترجیح می‌دهد و بدین ترتیب هر دو را با هم کسب می‌کند درحالی که جاهل و نادان دنیا را بر آخرت ترجیح داده و هر دو را با هم از دست می‌دهد.
نکته ای بسیار دقیق، خورشید یک ملیون و 300 هزار برابر زمین است، یعنی یک ملیون و 300 هزار زمین، داخل خورشید جای می‌گیرد و 156 کیلومتر بینشان فاصله است، این‌ها داده‌های قطعی علم ستاره شناسی است. الله متعال می‌فرماید:

﴿ وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ (1) وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ (2) ﴾

﴿ «سوگند به آسمان دارنده‌ی برج‌ها و به روز موعود.» ﴾

[ سوره بروج ]

نام هر مجموعه از سیارات و ستارگان بزرگ، برج است. «برج عقرب» یکی از این برج هاست، در یکی از کشورهای دور به یکی از موزه‌های فضایی رفتم. ستاره‌های این برج را دیدم که با خط به یکدیگر وصل شده و دقیقا به شکل عقرب درآمده بود، در این برج یک ستاره‌ی کوچک سرخ رنگ است، بسیار زیبا به نام «قلب عقرب» ـ خوب دقت کنید ـ که خورشید و زمین و فاصله‌ی بین این دو را در خود جای می دهد. قلب عقرب، آیا می‌توان از پروردگار و معبود بزرگ نافرمانی کرد؟ آیا نباید محبت و دوستی اش را به چنگ آورد؟ نباید آرزوی رسیدن به بهشتش را داشت؟ نباید از آتش خشمش ترسید؟

گزینه همراه با ایمان، گزینه‌ی زمان است:

برادران گرامی، باید خداوند تبارک و تعالی را در زمان مناسب بشناسیم، کافرترین کافران زمین یعنی فرعون چه می‌گفت:

﴿ فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ(24) ﴾

﴿ «آن گاه گفت: من پروردگار برتر شما هستم‏.» ﴾

[ سوره نازعات ]

﴿ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَل لِّي صَرْحًا لَّعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَىٰ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ (38) ﴾

﴿ «و فرعون گفت: اى بزرگان، برايتان جز خود هيچ معبودى نشناخته‏ام. پس اى هامان، براى من بر گل آتش افروز (خشت بساز) آن گاه برايم برجى بنا كن، باشد كه من به معبود موسى پى ببرم. و به راستى من او را از دروغگويان مى‏پندارم‏.» ﴾

[  سوره قصص ]

در حین غرق شدن چه می‌گفت؟ گفت:

﴿ وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ (90) ﴾

﴿ «و بنى اسراييل را از دريا گذرانديم. آن گاه فرعون و لشكريانش از روى ستم و تجاوزكارى در تعقيب آنان شدند. تا هنگامى كه [درد] غرق شدن به او رسيد، گفت: ايمان آوردم كه معبود [راستينى‏] نيست مگر كسى كه بنى اسراييل به او ايمان آورده‏اند. و من از تسليم شدگانم‏.» ﴾

 

[ سوره يونس  ]

یعنی، شاید در ملیون‌ها موضوع دنیوی، انتخاب رد کردن را داشته باشید ولی در مورد ایمان، فقط گزینه‌ی وقت را دارید. پس یا در وقت مناسب ایمان می‌آوری، یا پس از دیر شدنایمان می‌آوری، مانند ایمان فرعون. پس تا زمانی که گزینه‌ی من در مورد ایمان وقت است:

﴿ هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ ۗ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا ۗ قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ (158) ﴾

﴿ «انتظارى ندارند جز آنكه فرشتگان [به سوى‏] آنان بيايند، يا [حكم‏] پروردگارت در ميان آيد يا برخى از نشانه‏هاى پروردگارت بيايد. روزى كه برخى نشانه‏هاى پروردگارت در ميان آيد، هيچ كس را كه پيش از اين ايمان نياورده بود، يا در ايمان خويش [عمل‏] خيرى به دست نياورده بود، ايمانش سود نبخشد. بگو: انتظار بكشيد، بى گمان ما [نيز] در انتظاريم‏.» ﴾

[ سوره انعام ]

بنابراین ایمان به خدا، اصل این دین است، این که به الله به عنوان آفریدگار، مربی، تدبیر کننده، دارای نام‌های نیک و صفات والا ایمان داشته باشی و بر اساس دستوراتش حرکت کنی:

﴿ يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا (71) ﴾

﴿ «تا كارهايتان را براى شما اصلاح كند و گناهانتان را براى شما بيامرزد و هر كس كه از خداوند و رسول او اطاعت كند [بداند كه‏] به كاميابى‏اى بزرگ نايل آمده است.» ﴾

[ سوره احزاب ]

برای روشن تر شدن موضوع: شخصی ماشینی می‌خرد، در صفحه هشدار، نور قرمز روشن می‌شود، اگر او فکر کند که این نور برای زیبایی است، موتور ماشینش آتش می‌گیرد، او یک ملیون باید خرج تعمیر ماشینش بکند اما اگر بفهمد که این نور یک هشدار است؛ ماشینش را نگه داشته و به آن روغن موتور اضافه می‌کند. پس شما باید از رهگذر دوست داشتن خود، سلامتی و خوشبختی تان از دستورالعمل‌های سازنده پیروی کنید:

﴿ إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ ۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (14) ﴾

﴿ «اگر آنان را [به فرياد] خوانيد، فراخواندن شما را نمى‏شنوند و اگر [به فرض محال‏] بشنوند برايتان اجابت نكنند. و روز قيامت شرك شما را انكار مى‏كنند. و هيچ كس مانند [خداوند] آگاه با خبرت نمى‏كند.» ﴾

[ سوره فاطر ]

بنابراین: واو در «وَالْعَصْرِ» برای قسم است، عصر هم زمان مطلق است؛ زیرا شما عبارت هستید از زمان، متشکل از چند روزی که با گذشت هر روز، بخشی از شما از بین می‌رود: «وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ وَالْعَصْرِ» یعنی گذشت زمان به تنهایی باعث تمام شدن زندگی انسان می‌شود. قدرتمندان می‌میرند، همین طور ضعیفان و ثروتمندان و فقیران و علما همگی می‌میرند. این پایان هر زنده ای است. پس باید مسأله‌ی مرگ را جدی‌تر و واقعی‌تر بگیریم، زیرا دشمن‌ها نزد خداوند عز وجل با هم در یک جا تجمع می‌کنند؛ بنابراین «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» خاستگاه فکری یعنی به الله به عنوان آفریدگار مربی سوق دهنده‌ای که صاحب نام‌های نیک و صفات والاست و هر کاری که بخواهد می‌کند، ایمان آوردند. چنان به الله ایمان آوردند که آنان را به طاعت الله وامی دارد و هر ایمانی که شخص را وادار به طاعت الله نکند؛ هیچ سود و فایده ای ندارد.

اركان نجات:

«وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» اکنون، زندگی در جریان است، شما در حرکت هستید. خوردن را دوست دارید. حتی پیامبران هم به خوردنی و نوشیدنی احتیاج داشتند. آنان:

﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ ۗ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ ۗ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا (20) ﴾

﴿ «[درباره‏] لشكرهاى [كافران‏] مى‏پندارند كه نرفته‏اند و اگر [آن‏] لشكرها بيايند، آرزو كنند، اى كاش آنان در ميان اعراب، باديه‏نشين بودند كه از خبرهاى شما پرسش مى‏كردند. و اگر در ميان شما باشند جز اندكى پيكار نكنند.» ﴾

[ سوره احزاب ]

پس هر انسانی به غذا برای خوردن و به کار برای پرداخت بهای غذا نیاز دارد تا آن را بخورد. این یک اصل ثابت است: «وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» پس از کلمه‌ی «إلا» ارکان نجات آمده اس
ت: ایمان به الله به عنوان آفریدگار مربی تدبیر کننده ای که دارای نام‌های نیک و صفات والاست و هر کاری که بخواهد انجام می‌دهد. آنان به عنوان پروردگار به الله ایمان آوردند، یک حرکت دیگری هم داشتند، بر فرمانش استقامت و پایداری نمودند. هر دستگاهی یک دستورالعمل راه اندازی دارد، پس از رهگذر خود دوستی، تو مخلوقی هستی که باید از دستورالعمل‌های سازنده پیروی کنی. من همیشه این مثال را می‌آورم: نور قرمز، برای هشدار روشن شده نه برای تزیین. این دنیا با مرگ به پایان می‌رسد:

«تا به کی مشغول لذت‌ها و خوشی‌ها هستی در حالی که مسؤول هر کاری که انجام دادی و پیش فرستادی؛ هستی.»

[ بوصیری ]

«نافرمانی خدا را می‌کنی در حالی که دوستی و محبتش را ابراز می‌نمایی، چنین چیزی در قیاس محال می‌باشد، اگر عشق و علاقه ات واقعی می‌بود؛ از او اطاعت می‌کردی، دوستدار همواره مطیع و فرمانبر محبوبش است.»

[ امام شافعی ]

صحابه‌ی کرام نیز تنها بر اساس این سوره حرکت می‌کردند: «وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» «سوگند به زمان كه انسان در زيانكارى است، مگر آنان كه ايمان آورده‏اند و كردار شايسته كرده‏اند و همديگر را به حق سفارش و همديگر را به شكيبايى توصيه كرده‏اند.»

عقیده، اولین مورد از کلیات دین است:

یک موضوع کوتاه دیگر: چند مؤلف بر روی کره‌ی زمین وجود دارد؟ چند کتاب؟ چند مدرسه؟ چند دانشگاه؟ غیر قابل شمارش هستند. آیا می‌توانیم این جزئیات شگفت انگیز را در دسته‌ی کلیات فشرده کنیم؟ امکان دارد، اولین اصل کلی زندگی ما: عقیده است. اگر عقیده درست باشد، عمل هم درست می‌شود. عقیده یعنی: به الله به عنوان آفریدگار مربی تدبیر کننده که صاحب نام‌های نیک و صفات والاست؛ ایمان داشته باشی. اگر عقیده درست باشد؛ عمل هم درست می‌شود و اگر عقیده فاسد و نادرست باشد؛ اعمال نیز فاسد می‌شود. یعنی خداوند عز وجل، به تعبیر امروزی، برخی از سخنان کفار را به ما رسانده است، می‌فرماید:

﴿ وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ (10) ﴾

﴿ «و گويند: اگر مى‏شنيديم يا خرد مى‏ورزيديم، در [زمره‏] دوزخيان قرار نمى‏گرفتيم .»  ﴾

[ سوره ملک ]

یعنی بحران علم و دانش، دقیقا 8 ملیارد انسان روی زمین زندگی می‌کنند، به صورت تمام و کمال، 8 میلیارد، آیا کسی فقر را دوست دارد؟ یا شکست؟ یا بیماری؟ خیر، هیچ کس دوست ندارد. آیا از بین این‌ها کسی هست که دوست نداشته باشد پول و درآمد کافی، خانه ای مناسب، همسری نیکوکار و فرزندانی نیکوکار داشته باشد؟ همه‌ی ما همین طور هستیم، آیا کسی هست که دوست نداشته باشد 130 سال عمر کند، تمام آرمان های دنیوی شما در کتاب و سنت محقق می‌شود:

«اگر چشمان تو از زیبایی‌ها و نیکی‌های ما که آنان دیده‌اند؛ ببیند، هرگز ما را به قصد غیر ما ترک نمی‌کردی، اگر نوری از نورهای ما برای تو می‌درخشید، همه‌ی کائنات را رها کرده و به سوی ما می‌آمدی، عشق و محبت نسبت به ما آسان نیست، کسی که ادعای آسان بودن آن را بکند، به او می‌گوییم تو ما را نشناختی.»

[ علی بن محمد بن وفا ]

بنابراین سوره‌ی «عصر» سوره ای جامع، مانع و فصل الخطاب است. صحابه فقط بر اساس این سوره دسته بندی می شدند: «وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» واو برای قسم است، عصر هم زمانه است به صورت مطلق و کلی، شما هم عبارت هستید از زمانه: «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» ارکان نجات هم عبارتست از: «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر» ..

دعوت به سوی الله فرض عين است:

توصیه و سفارش به حق و دعوت به سوی الله، مانند فرض عین بر هر مسلمانی فرض است، ولی در چارچوب چیزهایی که می‌دانی و با کسانی که می‌شناسی. تفسیر آیه از یک خطیب در مسجدی را به گوش همسر و فرزندان و دوستان و همکارانت می‌رسانی، این دعوت به سوی الله است. این فرض عینی است بر هر مسلمان:

﴿ وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (33) ﴾

﴿ «چه كسى خوش سخن‏تر است از كسى كه به [سوى‏] خدا دعوت كند و كار شايسته انجام دهد و گويد: من از مسلمانانم‏.» ﴾

[ سوره فصلت ]

بنابراین دعوت به سوی الله بر هر مسلمانی فرض عین است، البته در چارچوب علم و دانش و با کسانی که می‌شناسی، این فرض عین است. چرا نماز می‌خوانید؟ نماز فرض است، همین طور دعوت به سوی الله نیز در چارچوب علم و دانش یک مسلمان و با کسانی که می‌شناسد؛ بر او فرض عین می‌باشد.
ولی دعوت تخصصی، نیاز به دانش زیاد، ژرف اندیشی و متانت دارد. این فرض کفایه است و اگر عده ای به انجام آن بپردازند؛ از ذمه‌ی بقیه ساقط می‌شود؛ چرا که نیاز به صرف وقت و متانت و تعمق در این مسئله دارد.
بنابراین، برادران ارجمند، این دین، دین الله عز وجل است، با این دین، به والاترین مقام می‌رسیم، این دین، علت وجود ماست، ایمان به خدا و روز آخرت. تمام این سخنانی که به خواست خداوند متعال، در این دیدار پاک و نیکو گفته شد؛ باید ما را به صلح و آشتی با الله و پیروی از سنت پیامبرش وادارد تا اجر و پاداش دنیا و آخرت را با هم به دست آوریم.

مضمون دعوت پیامبران:

پس در این جا سؤالی مطرح می‌شود: آیا می‌توانیم مضمون و محتوای دعوت تمام پیامبران را اعم از نام برده شده و گمنام خلاصه کنیم؟ بلکه، امکانپذیر است:

﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ (25) ﴾

﴿ «و هيچ رسولى را پيش از تو نفرستاديم مگر آنكه به او وحى مى‏كرديم كه معبود [راستينى‏] جز من نيست، پس مرا بپرستيد.» ﴾

[ سوره انبياء ]

علما گفته اند: توحید، نهایت علم و دانش است، هیچ عطا کننده ای، هیچ منع کننده ای، هیچ روزی دهنده ای، هیچ نعمت دهنده ای جز الله وجود ندارد، این همان توحید است. بنده چیزی بهتر از توحید نیاموخته است. بدین معنا که نهایت علم و دانش، توحید است، این که ببینی تنها دست و قدرت خداست که می‌تواند هر کاری بکند، اوست که عطا کننده‌ی بخشنده است، او مانع و بازدارنده است، او عزت دهنده و قدرت دهنده است، او خوار کننده است، رؤوف است و رحیم است، این‌ها نام‌های نیک الله هستند.
بنابراین نکته‌ی دقیق این است که بدانید الله متعال آفریدگار، تربیت کننده و تدبیرکننده است: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ» «و هيچ رسولى را پيش از تو نفرستاديم مگر آنكه به او وحى مى‏كرديم كه معبود [راستينى‏] جز من نيست، پس مرا بپرستيد.» 
توحید، نهایت علم و دانش است.
«فَاعْبُدُونِ» عبادت هم نهایت عمل است، اطاعتی داوطلبانه، آمیخته با محبت و علاقه‌ی قلبی بر اساس شناخت و معرفت یقینی که منجر به سعادت ابدی می‌گردد.
این قرآن، بهار دلهاست، سخن آفریننده‌ی هستی هاست، این قرآن متنی است از جانب آفریدگار انسان، اولین ارکان نجات، ایمان به الله و استقامت و پایداری است.
برادران ارجمند، حقیقت تلخ شاید هزار بار بهتر از خیال آرام بخش باشد، تا زمانی که بر فرامین الهی مداومت و استقامت نورزید، ایمانی تحقق نمی‌یابد. اولین چیز در اسلام، پایداری و استقامت است، ترک شبهات، ترک معاصی و گناهان است. استقامت، اصل و اساس است، بدون استقامت، یک روتین اسلامی باقی می ماند، عادت‌ها و آداب و رسوم و جشن ها، اما به عنوان یک منهج الهی، نیاز به تطبیق دارد، مؤمنی که پروردگارش را بشناسد، از او اطاعت می‌کند و به او روی می‌آورد و بدین ترتیب دنیا و آخرت را با هم به دست می‌آورد:

﴿ وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ (46) ﴾

﴿ «و كسى كه از ايستادن [در حضور] پروردگارش ترسيده باشد، دو باغ دارد.» ﴾

[ سوره رحمن ]

بهشت دنیا، بهشت گذرا است و بهشت آخرت، بهشت جاودانه می‌باشد.
از خداوند متعال خواستارم که ایمان همه‌ی شما، خانواده یتان، سلامتی و اموالتان را حفظ کند و آخرین مورد یعنی استقرار و ثبات سرزمینتان، از همه مهم تر است. شما در نعمتی هستید که بالاتر از آن نعمتی وجود ندارد، خدارا به خاطر این سرزمین مستقر و باثبات شکر کنید و این مایه ی شادمانی انسان است.

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر

   

موضوعات مربوط به